مصاحبه با ادل: جلسههای ورزش
حتی اگر برای مصاحبه با ادل هم آمده باشم این تا حدی اجتناب ناپذیر است. در حال حاضر سه سال است که ادل هر روز در جلسههای وزنه برداری سنگین و تمرینهای دایرهای شرکت میکند (اگر سطح اضطرابش بالا باشد دو بار در روز این کار را انجام میدهد). همچنین اگر همه دنیا در ابتدا با دیدن اینکه به شکل قابل توجهی وزن کم کردهاید دیوانه شوند و تئوریهای غیر معتبر و ایدههای پر سر و صدایی در مورد کاهش وزن شما مطرح کنند، یکی از راههایی که میتوانید کنترل روایت داستان را پس بگیرید این است که یک روزنامه نگار را به باشگاه ببرید و او را شرمنده کنید.
وقتی از در پشتی، وارد باشگاه میشود و میبینم که از سر تا پا اسپندکس پوشیده است، متوجه میشوم سرنوشتم مشخص شده است. در زمان مصاحبه متوجه میشوم که او نه تنها تناسب اندام دارد، بلکه شبیه یک خانم ورزشکار است و میتوانید ماهیچههای او را در ساق پاهایش ببینید.
باشگاه Heart & Hustle یک مؤسسه بدون حاشیه است که دو مرد اهل نیویورک و فیلادلفیا آن را اداره میکنند (در پشتی طرحی شبیه به فیلم «رفقای خوب» دارد) و یکی از آنها به نام گِرگ میل (Gregg Miele) برای تمرین دادن به ما اینجا است. ادل چند دقیقه از دستگاه الپتیکال استفاده میکند و من هم که فقط چند قدم عقبتر از او هستم از دستگاه دیگری استفاده میکنم و همین حالا هم از نفس افتادهام.
صبحهای دوشنبه
بعد از دو دقیقه و 50 ثانیه که از شروع مصاحبه با ادل میگذرد او میگوید مشکل کمر دارد. به او میگویم که کمر من هم دو دیسک لغزنده دارد. در طول صحبت ثابت میکنیم که او هم همین مشکل دیسک لغزنده را بین مهره 5 و 6 ستون فقراتش دارد.
بعد از سه دقیقه و نیم، درحالیکه به سختی بر روی دستگاه الپتیکال تمرین میکند میگوید «من همیشه صبح دوشنبه کمی خمار هستم.» به او میگویم برای من هم اینطور بوده که قرنطینه باعث شد که هر شب مشروب بنوشم. او سری به نشانه تایید تکان میدهد و میگوید: «هر روز زودتر از روز قبل شروع به نوشیدن می کنم»
شش دقیقه بعد ادل میگوید احتمالاً در طول سه سال گذشته بیش از هر فرد دیگری با میل (مربی باشگاه) وقت گذرانده است: «افراد زیادی آمدند و ادعا کردند که مربی من بودهاند، عجیب و غریبهای لعنتی. من هیچ وقت آنها را در زندگیام ندیده بودم!»
مصاحبه با ادل: تاثیر عاطفی کووید
بعد از گذشت نه دقیقه و نیم از شروع مصاحبه از او میپرسم آیا شیوع کووید تأثیر عاطفی بر او گذاشته است؟. ادل جواب میدهد؛ بیشتر مسائل عاطفی که بعد از شیوع کووید، دوستانش از سر گذراندهاند را او سال پیش در طول فرآیند طلاقش پشت سر گذاشته بود. (ادل بهمدت دو سال با مدیر خیریه سایمون کانکی (Simon Konecki) ازدواج کرده بود. آنها یک پسر 9 ساله به نام آنجلو دارند.) و میگوید: «همه مجبور بودند با شیاطین درون خود روبرو شوند چون زمان زیادی در اختیار خود داشتند و هیچ کاری نداشتند که با آن حواس خودشان را پرت کنند. آنها مجبور بودند به تنهایی با خودشان روبرو شوند. درحالیکه من یک سال پیش این کار را انجام داده بودم.»
یازده دقیقه بعد دوباره به موضوع الکل و قرنطینه برمیگردیم. ادل با اشاره به مشروب موردعلاقه اش میگوید: «اولین باری که به خاطر ترس از کمبود کالا در زمان کووید با عجله به خواربارفروشی رفتم میخواستم مشروب Whispering Angel (زمزمه ی فرشته) و سس کچاپ بخرم. Whispering Angel من را تبدیل به یک سگ پر سر و صدا کرد و نه کسی که زمزمه میکند (شوخی با اسم مشروبش).»
دوازده دقیقه بعد از شروع مصاحبه با ادل، به او میگویم وقتی قرنطینه به پایان رسید حس زمانی را داشتم که اِدی از باغهای خاکستری (نام یک مستند) بیرون آمد. او جواب میدهد: «موهای بدنم آنقدر بد رشد کرده بودند که هیچوقت نظیرش را ندیده بودم.»
علاقه ادل به فیلمهای راکی
گفتگوی ما تا یک ساعت به همین شکل ادامه پیدا میکند؛ ادل هر بار به سراغ یکی از دستگاهها میرود و من مثل کسی رفتار میکنم که از سال 2016 داخل یک باشگاه نرفته است. او بسیاری از روزها و شبهای قرنطینه را اینجا و در حال ورزش کردن گذرانده و در همان حال هم فیلمی در تلویزیون تماشا کرده است. ادل به مجموعه فیلمهای راکی علاقه دارد و شاید به همین دلیل باشد که همان نزدیکی، دستکشهای بوکسی را به دیوار آویزان کرده است. (بر روی یکی از آنها نوشته شده «لعنت» و روی دیگری نوشته شده « ORF»)
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: مصاحبه با دمی سینگلتون ستاره فیلم شاه ریچارد
در طول مصاحبه با ادل، او چند بار آهنگ میخواند. وقتی اولین آهنگی که میخواند موسیقی متن فیلم راکی است اصلاً تعجب نمیکنم، این آهنگی است که اگر هر یک از فیلمهای راکی را دیده باشید احتمالاً تصاویر اسلوموشن سیلوستر استالونه (Sylvester Stallone) خیسِ عرق جلوی چشمتان شکل میگیرد که با شورت دلفینی و جوراب ساق بلند در حال دویدن در ساحل است.
حالا بهجای آن ادل را تصور کنید که حالا بهاندازه کسی که دارد آهنگ فیلمش را میخواند ورزشکار است و درحالیکه خدا میداند چند پوند وزن روی شانههایش نگه داشته است اسکوات های عمیق میزند و با صدای فوق العاده، خشک و لرزانش میخواند: « Getting strong nooowww»
اتفاقات بعد از عمل جراحی
خانه ادل در بورلی هیلز خیلی شبیه به یک کلبه انگلیسی به نظر میرسد، با این تفاوت که مساحت آن چیزی در حدود 600 متر مربع است. بعد از ورزش او را در خانهاش ملاقات کردم و روی صندلیهای راحتی باغ او که طراحی انگلیسی داشت نشستیم. او چیزی شبیه به شلوار کُرک کشمیری و یک پیراهن سفید دکمه دار و زیبا به تن دارد که فقط دو تا از دکمههای آن بسته هستند و هیکل شبیه به ساعت شنی و دکلته بدون سوتین او را به نمایش میگذارد.
در مصاحبه با ادل متوجه میشوم او برای محافظت از صدایش اوقات سختی را میگذراند، بهویژه از وقتی که در سال 2011 برای متوقف کردن خونریزی تارهای صوتیاش تحت عمل جراحی قرار گرفت. به خاطر همین وقتی میپرسم چه اتفاقاتی باعث شد یک سال از اضطراب رنج ببرد او با دو اجرایی که مجبور شد در تابستان سال 2017 کنسل کند شروع میکند. او میگوید: «فکر میکنم وقتی صدایم استراحت کرد دیگر قصد نداشت برای مدتی برگردد. فکر میکنم این اتفاقی بود که افتاد. قدرتم را از دست داده بودم.» آن برنامه در استادیوم ومبلی برگزار شد و لغو کردن آن به معنای کنسل کردن بلیط 200 هزار نفر بود. «اگر حالم خوب نباشد اجازه ندارم اجرا کنم، چون چند سال پیش جراحی داشتهام. پس دیگر حتی فشاری هم وجود نداشت. من نابود شده بودم.»
مصاحبه با ادل: به دنبال خوشبختی
ادل درحالیکه مچ دست چپش را بالا میآورد تا خالکوبی روی آن را نشان بدهد میگوید: «آن موقع بود که به دوره بازگشت زحل (یک دوره در طالع بینی) خودم رسیدم.» آن خالکوبی شکل زحل بود که تصویری از لس آنجلس در وسط آن نقاشی شده بود. «آنجا بود که طرح اصلی را از دست دادم.» ادل توضیح میدهد که 27 تا 32 سال طول میکشد تا زحل به صورت کامل به دور خورشید بچرخد و به همان موقعیتی که در زمان تولد شما بود بازگردد.
او میگوید: «وقتی این اتفاق بیفتد ممکن است زندگی شما تغییر کند. این اتفاق کمی شما را تکان میدهد. به شکلی که از خودتان میپرسید من چه کسی هستم؟ چه کاری میخواهم انجام بدهم؟ چه چیزی باعث میشود واقعاً خوشحال شوم؟ و اینجور مسائل.»
در مصاحبه با ادل مشخص میشود که او بازگشت زحل را دلیل طلاق گرفتنش نمیداند، اما فکر میکند یکی از نتایج بازگشت زحل طلاقش بوده است. او میگوید:
مصاحبه با ادل: درمان اضطراب
این فرآیند شامل چه مواردی بود؟ «خب مشاور من گفت باید با نسخه هفت ساله خودم ارتباط برقرار کنم چون او به حال خودش رها شده بود. باید با او ارتباط برقرار میکردم و به احساسی که زمان بزرگ شدن داشتم و مشکلاتم با پدرم میپرداختم که از آنها اجتناب میکردم.» و آن مشکلات چه بودند؟ «اینکه از عشق کسی که باید شما را دوست داشته باشد نسبت به خود مطمئن نباشید و اینکه نمیدانید او وقتی کوچک بودید شما را در اولویت قرار میداد یا نه. چنین چیزهایی را تصور میکنید و به آنها عادت میکنید. پس در تمام زندگیام رابطهام با مردها اینطور بود که با خودم میگفتم او قرار است به من صدمه بزند پس اول من به او صدمه میزنم. این کار خیلی سمی بود و اجازه نمیداد خوشبختی واقعی را پیدا کنم.»
ادل توضیح میدهد: «گاهی وقتی با پسرم صحبت میکردم او ممکن بود به شکل خاصی با من حرف بزند و من از دست او ناراحت بشوم. حتی با پسر خودم! من حرفهای او را به دل میگرفتم، درحالیکه او فقط میگفت «نه نمیخواهم به رختخواب بروم.» در مصاحبه با ادل متوجه شدم که او در رابطه با مردها حالت تدافعی به خود میگیرد و انتظار دارد مسائل خوب پیش نروند. «من با این موضوع مشکلی نداشتم، چون وقتی جوان هستید مجبور میشوید مشکلی با این مسائل نداشته باشید.»
خانواده ادل
مارک ایوانز (Mark Evans) پدر ادل یک لوله کش ولزی بود که ماه می امسال به خاطر سرطان فوت کرد. رابطه آنها خیلی وقت بود که شکرآب بود. ایوانز کمی بعد از تولد ادل از و مادر ادل جدا شد و حضانت دخترشان را به ادکینز سپرد، آنها ابتدا در تاتنهام، سپس در بریکستون، و بعد در غرب نوروود زندگی میکردند.
بعد از اینکه ادل معروف شد ایوانز داستانی در مورد او را به روزنامه Sun فروخت. ادل قبل از مرگ ایوانز به دیدن او رفت. ادل به من گفت: «میدانم او من را دوست داشت. در واقع قبل از مرگش با هم آشتی کرده بودیم. بعد از مرگش من نوعی واکنش فیزیکی داشتم و ترس بدنم را رها کرد.» او اضافه میکند: «وقتی پدرم در مراحل نهایی سرطان بود مادرم رفتاری باورنکردنی از خودش نشان داد. او کنار پدرم بود و به او کمک میکرد.»
چه چیزی اضطراب ادل را درمان کرد
چه چیزی به ادل کمک کرد در طول یک سالی که مشکل اضطراب داشت دوام بیاورد؟ «حمامهای صوتی زیاد، مدیتیشن فراوان و کلی روان درمانی و اینکه زمان زیادی را به خودم اختصاص دادم.» در مصاحبه با ادل او میگوید باشگاه ورزشی کلید حل این مشکل بود. «این تبدیل به درمان من شد. متوجه شدم زمانی که ورزش میکنم هیچ اضطرابی ندارم. اصلاً قصدم کم کردن وزن نبود. فکر کردم اگر بتوانم بدنم را از نظر فیزیکی قوی کنم و بتوانم این را حس کنم و ببینم، پس شاید یک روز هم بتوانم احساسات و ذهنم را هم از نظر فیزیکی قوی کنم.» او ورزش را از کمر و شکم خود شروع کرد.
«کمر من مشکل داشت و یک سزارین داشتم. پس هیچ چیز آنجا نداشتم.» (بعداً وقتی با مربی او میل صحبت کردم، او هم تایید کرد که هدف ادل کم کردن وزن نبوده. «او میخواست از نظر فیزیکی و ذهنی قویتر بشود. او واقعاً به حرکات و تمرینات قدرتی علاقهمند شده بود. پس با وجود این علاقه او جلسههای خود را دو برابر کرد.»)
مصاحبه با ادل: دوستان ادل
پیشرفت ادل کند بود و نمودار پیشرفتش هیچ شباهتی به تابع خطی نداشت. او میگوید: «من یک شب دوست داشتنی با دوستانم داشتم و بعد با این حس که سونامی در راه است از خواب بیدار شدم.» در مصاحبه با ادل متوجه شدم که بهعنوان شخصی که متولد برج ثور است او دوست دارد برای کارهایش برنامه ریزی کند، به همین دلیل هم غیرقابل پیشبینی بودن اضطرابش برای او آزاردهنده بود.
او به میزی در حیاط که کمی دورتر از ما قرار دارد اشاره میکند: «یادم میآید آنجا با دو تا از دوستانم نشسته بودیم و من گفتم دیگر کی قرار است چنین احساسی داشته باشم؟ آنها هم گفتند به وقتش. من گفتم بله ولی چه قدر طول میکشد؟ یکی از آنها داد زد و گفت نمیدانم. این قرار است مثل یک سواری باشد. و همینطور هم بود.»
تمام فرآیند «تلاش کن یا بمیر» او در دوران کودکی در انگلستان گذشت، از آنجایی که این ماجرا قبل از همه گیری بود ادل میتوانست دوستانش را ببیند. اما بیشتر اوقات به دوستانی که در لس آنجلس داشت تکیه میکرد، از جمله یکی از دوستانش که در اواخر دهه 40 سالگی بود و در محله آنها زندگی میکرد. «او همیشه میگوید هوممم، بله، یکبار این اتفاق برای من هم پیش آمد، من هم چنین احساسی داشتهام. من هم اینطور سقوط کردهام. قبلاً به هق هق افتادهام. او در تمام مواقع خیلی آرام بود.»
یکی از گفتگوهای آنها مهم است. «به دوستم گفتم احساس میکنم روی یک کوه شیبدار هستم و سعی دارم به قله برسم و او گفت تو به قله میرسی. بعد به آرامی از آن پایین میآیی و بعد از آن یک کوه لعنتی دیگر وجود خواهد داشت. من گفتم هنوز حتی از این یکی هم عبور نکردهام. او هم گفت زندگی است دیگر.» ادل مچ دست راستش را بالا میآورد و یک تتو از یک کوه به من نشان میدهد که اواخر سال 2019 آن را زده است.
مصاحبه با ادل: آنجلو
در مصاحبه با ادل او به برخی از سختترین لحظات زندگیاش اشاره میکند که مربوط به آنجلو میشوند. ادل میگوید در کل طلاق به همان راحتی پیش رفت که ممکن است یک فرآیند طلاق انجام بشود. کانکی آن طرف خیابان و در خانهای زندگی میکند که ادل برای او خریده است، آنها حق حضانت مشترک دارند (و شبهایی را به شکل منظم برای تماشای فیلم بهصورت خانوادگی اختصاص دادهاند.)
حتی در طول لحظات آشفته هم ادل باور داشت دارد کار درست را انجام میدهد: «حتی با وجود نارضایتی آنجلو اگر بتوانم به چیزی برسم که به خاطرش همسرم را ترک کردم، که همان جستجوی خوشبختی است، و اگر آنجلو من را همان قدر خوشبخت ببیند، آن موقع شاید بتوانم خودم را به خاطر این کار ببخشم.» اما او نمیتوانست جلوی دردی را بگیرد که در این زمان برای پسرش ایجاد کرده بود.
یک روز وقتی آنجلو فقط شش سال و نیمش بود «توی صورتم زل زد و گفت میتوانی من را ببینی؟ من گفتم آه بله. اما او گفت چون من نمیتوانم تو را ببینم. خب آن لحظه تمام زندگیام نابود شد. او میدانست که من دیگر آنجا نبودم.» ادل تصمیم گرفت بهصورت منظم در مورد اتفاقاتی که در حال رخ دادن بود با آنجلو صحبت کند. «آن موقع دیگر مسائل را با او به اشتراک گذاشتم.»
آهنگی برای آنجلو
در زمان مصاحبه با ادل او میگوید آن موقع بود که دوباره به استودیو رفت و روز بعد از اینکه پسرش به او گفت نمیتواند او را ببیند آهنگی برای آنجلو نوشت. به مرور آلبوم ادل تبدیل به روشی برای توضیح دادن مسائل به پسرش شد، چیزی که وقتی آنجلو بزرگتر شد میتوانست به آن گوش بدهد. «او سؤالات ساده زیادی از من داشت که نمیتوانستم جوابشان را بدهم چون خودم هم جواب را نمیدانستم.
مثلاً میپرسید چرا دیگر نمیتوانیم با هم زندگی کنیم؟ میگفتم این کاری نیست که مردم وقتی طلاق میگیرند انجام بدهند. او میپرسید اما چرا نه؟ من هم میگفتم نمیدانم این کاری نیست که جامعه انجام بدهد. یا میپرسید چرا دیگر پدر من را دوست نداری؟ من هم میگفتم من پدرت را دوست دارم ولی دیگر عاشقش نیستم. نمیتوانم این را به یک بچه 9 ساله بفهمانم.»
به خاطر این مسئله و دلایل دیگر آلبوم جدید ادل با آلبومهای قبلی او فرق دارد. ادل میگوید: «متوجه شدم مشکل از من بود، چون بقیه آلبومها چیزهایی شبیه به این میگفتند که، تو این کار را کردی! تو آن کار را کردی! لعنت به تو! چرا نمیتوانی به خاطر من بیایی! بعد با خودم گفتم لعنتی من دارم این تم را میسازم، در واقع شاید مشکل از من باشد.»
مصاحبه با ادل: آلبومی برای طلاق
در مصاحبه با ادل از او میپرسم زمانی که آلبوم طلاقش را مینوشت آلبومهای طلاق نمادین خوانندههای دیگر را دوباره بررسی کرده است یا نه (آلبوم I Do Not Want What I Haven’t از شینید اوکانر در ذهنم است.) ادل جواب داد که خبر نداشته دارد یک آلبوم طلاق میسازد.
در واقع او مطمئن نیست این یک آلبوم طلاق باشد. «او یکی از معشوقههای سابق من نیست. او پدر بچه من است.» اگر آلبوم جدید یک آلبوم طلاق است، پس این یک آلبوم طلاق متفاوت است. او میگوید: «بیشتر شبیه به این است که خودم را طلاق دادهام.» او به خنده میافتد و صدای خندهاش شبیه به خالی شدن باد بادکنکی است که در اطراف اتاق به پرواز درآمده باشد. «فقط به خودم اینطور میگفتم که لعنتی عوضی خودت را جمع و جور کن!»
ادل اضافه میکند: «ضبط این آلبوم برای من خیلی احساسی بود، به خاطر همین است که آن را خیلی دوست دارم. همیشه میگویم آلبوم 21 دیگر مال من نیست. بقیه خیلی آن را دوست دارند. اما اجازه نمیدهم این یکی از دستم برود، این آلبوم من است. میخواهم خودم را با دیگران به اشتراک بگذارم اما هیچوقت اجازه نمیدهم این از دستم برود.»
مصاحبه با ادل: دو روی متفاوت ادل
ما آنقدر ادل شهروند را دیدهایم که دیگر فراموش کردهایم او یک روی دیگر هم دارد، او همان ادلی است که با آهنگهایش روح ما را میسوزاند. ادل شهروند یک فرد خودنما و همیشه خودپسند است و همیشه عصبانیتش را بروز میدهد. ما از آهنگهایش فهمیدهایم که آن ادل دیگر زیر سطح منطقهای که قابل دیدن است شنا میکند.
در زمان مصاحبه با ادل و وقتی آهنگهای جدیدش با صدای بلند در آشپزخانه اش که به رنگ سبز دریایی است پخش میشوند میتوانم آن روی دیگر ادل را ببینم. او روی چهارپایه نشسته، به عقب خم میشود، سینهاش به سمت داخل میرود و سرش آویزان است و درحالیکه بالاتنهاش ثابت است پلکهایش میلرزند. به نظر میرسد در حالت خلسه باشد. توصیف شدت احساسات زبان بدن او سخت است اما عبارت « rolling in the deep» به ذهنم میآید.
اولین آهنگی که ادل پخش میکند اولین آهنگ آلبوم است، این یک التماس غم انگیز از یک تصنیف پیانو است که بیت اصلی آن به این شکل شروع میشود: «به من سخت نگیر عزیزم / من هنوز بچه بودم / شانسش را نداشتم که / جهان اطرافم را حس کنم.» صدای او کارهای غیرممکن و مختلفی که فقط از خود ادل برمیآید بر روی واژه «آسان بگیر» انجام میدهد و با وجود اینکه با لحنی سرخوش شروع میشود در آخر احساس میکنم له شدهام.
در ادامه مصاحبه با ادل او به آرامی میگوید: «خب این اولی است. این را دوست داشتی؟» شاید تنها چیزی که میتواند از اینکه ادل در آشپزخانه خودش آهنگ جدیدش را برای شما پخش کند غیر واقعیتر باشد این است که او هم با این کار احساس نگرانی و آسیب پذیری دارد.
مصاحبه با ادل: آهنگهای آلبوم جدید
ادل یکی دیگر از آهنگهایش را در صف پخش میگذارد. «آهنگ بعدی همان آهنگی است که روز بعد از اینکه آنجلو به من گفت نمیتوانم تو را ببینم به استودیو رفتم و آن را نوشتم.» ترکیب مشخصی از عناصری مثل یکنواختی جذاب دهه 70، تارهای سنگین و شعر سنگینتر این آهنگ باعث میشود فوراً به یاد ماروین گی (Marvin Gaye) بیفتم. (مشخص شد که آهنگ What’s Going On یک «ارجاع خیلی مهم» به ان آلبوم بوده است.)
ادل در این آهنگ با صدایی آرام و دودی میخواند «عشق کوچک من / چشمهایت را میبینم / که بهاندازه اقیانوس گسترده هستند / وقتی به من نگاه میکنی / پر از احساس میشوم.» در میان بیتهای شعر، بخشهایی از مکالمات او با آنجلو در طول یک سال اضطرابش وجود دارد، این مکالمات را به پیشنهاد مشاورش ضبط کرده است.
آهنگ با بخشهایی از پیام صوتی خام و غمگینی که برای دوستش گذاشته است به پایان میرسد. او توضیح میدهد که از تایلر د کریتور (Tyler, the Creator) و رپر بریتانیایی Skepta برای ترکیب نتهای صوتی الهام گرفته است. «فکر میکردم خوب است که این کار را امتحان کنم، چون در طول 10 سال گذشته همه بهعنوان طرفدار جلوی در خانه من بودند و من میخواستم از آنها بپرسم دوست دارید بیایید داخل؟»
مصاحبه با ادل: مسیر پیشرفت
در طول مصاحبه با ادل مطمئن نیستم بتوانم از آهنگ بعدی او جان سالم به در ببرم، اما همانطور که او چهار آهنگ دیگر را پخش میکند مشخص میشود این آهنگها در حال ترسیم یک پیشرفت هستند. آهنگ بعدی خالص است، یک وعده روح انگیز از عشق جدید: «فقط میخواستم آزادانه تو را دوست داشته باشم / همه چیزی از من میخواهند / تو فقط من را میخواهی.» آهنگ چهارم کاملاً خوشبینانه است، قرار بوده این آهنگ در حالی که به خاطر سنگینی قلبتان گریه میکنید کاری کند به خنده بیفتید. «در غیر این صورت همه ما خودمان را میکشیم، نه؟»
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: مصاحبه نیکول کیدمن با مجله گاردین “ستاره ای با دغدغه های انسانی”
سپس یک آهنگ شاد پخش میشود. او بر روی صدای ارگی با بشارت میخواند: «بگذار زمان صبور باشد / بگذار درد مهربان باشد.» در انتهای یک بیت دوستان ادل بهصورت هماهنگ با هم میخوانند و آوازی شعار مانند سر میدهند: «دوام بیار / فقط دوام بیار.» در طول مصاحبه با ادل او توضیح میدهد: «چیزی که آنها میخوانند همان حرفی است که دوستانم مدام به من میگویند. به خاطر همین بود که خواستم بهجای یک گروه کر واقعی آنها این بخش را بخوانند.»
آخرین آهنگی که او پخش میکند آخرین آهنگ آلبوم است. او توضیح میدهد زمانی که این آهنگ نوشته و ضبط شد «صبحانه در تیفانی» در تلویزیون استودیو بهصورت بیصدا پخش میشد. «زمانی که فیلم تمام شد سعی میکردیم سر در بیاوریم که آهنگ چطور باید تمام شود و من گفتم باید همانطوری که موسیقی متن را نوشتیم این را بنویسیم.
میدانید منظورم آخر فیلم است، زمانی که به آن شکل ناگهانی تمام میشود.» اما شعر آهنگ یک پیچ و تاب ویران کننده دارد. خط اول این است: «تمام انتظاراتت از عشق من، غیرممکن است.»
نحوه ساخت آلبوم جدید ادل
برای ادامه مصاحبه با ادل و صرف ناهار در هتل بِل اِیر دیرمان شده است. ادل برای عوض کردن لباسهایش به طبقه بالا میدود، سپس با یک سوییشرت و شلوار خاکستری ظاهر میشود. («شما میتوانید دخترها را از بریکستون بیرون بیاورید ولی نمیتوانید بریکستون را از ذهن دخترها بیرون کنید.») 15 دقیقه بعد وقتی یک دور اسپریتز Aperol در یک اتاق ناهارخوری خصوصی در بل ایر میخوریم، شروع به صحبت در مورد کلیت آلبوم میکنیم. ادل میگوید: «زمانی که این آلبوم را مینوشتم آنقدر شکننده بودم که میخواستم فقط با افراد محدودی کار کنم.»
او آهنگ تصنیف پیانو و آهنگی که در مورد آنجلو است را با گرگ کورستین (Greg Kurstin) نوشته است که قبلاً آهنگ « Hello» را با او نوشته بود. بعداً در یک تماس تلفنی در مورد نوشتن آهنگ با ادل از کورستین سؤال کردم. او گفت: «او روشی برای برخورد با مسائل احساسی خیلی پیچیده دارد که تا به حال نظیرش را ندیدهام.
همچنین او نوعی تعهد به ایدههای آهنگها دارد که حتی اگر خطوط ابتدایی یک آهنگ به او الهام شود، ما میتوانیم چندین سال بر روی آن کار کنیم تا آهنگ کامل شود.» کورستین اضافه میکند: «او من را به مکان هایی سوق میدهد که بر روی پیانو خیلی غیرمنتظره هستند. گاهی اوقات زمانی که او در حال تنظیم اشعار آهنگ است من برای چند ساعت یک آهنگ را تکرار میکنم. بیشتر شبیه به نوعی مدیتیشن میماند.»
کسانی که در آلبوم جدید ادل همکاری کردند
آهنگی که دوستان ادل در آن خواندند و آهنگی که زمان پخش فیلم «صبحانه در تیفانی» نوشته شد توسط Inflo نوشته شدهاند، او تهیه کنندهای اهل شمال لندن است که زیاد با دنجر ماوس (Danger Mouse) کار میکند. ادل در مورد Inflo میگوید: «او به شکل بی رحمانه ای با من صادق است، هیچ کس دیگر جرأت نمیکند اینطور رفتار کند. چهره او همیشه ثابت و شبیه عوضیها است، جدی میگویم.»
در طول مصاحبه با ادل متوجه میشوم افراد دیگری هم بر روی آهنگهای آلبوم جدید کار کردهاند که من اسمشان را نشنیدهام؛ مثل جادوگران پاپ سوئدی مکس مارتین (Max Martin) و شل بک (Shellback)، آهنگساز سوئدی لودویگ گورانسون (Ludwig Göransson) و توبیاس جسو جونیور (Tobias Jesso Jr) خواننده و ترانهسرا کانادایی یک «آهنگ خیلی قدرتمند» که ادل از او با عنوان «لحظه ادیت پیافی» یاد میکند. مثل آلبومهای قبلیاش آهنگهای وکال همان دموهای اصلی هستند، او توضیح میدهد دلیلش این است که دموها جذابیت و فوریتی دارند که اگر آنها را ضبط کنی از دست میروند. «من هیچوقت وکالهایم را دوباره نمیخوانم. هرگز، هیچوقت.»
مصاحبه با ادل: نقش موسیقی در زندگی ادل
بعد از اینکه در مصاحبه با ادل در مورد دو سال آشفتگی او شنیدم و به آهنگهایی گوش دادم که نتیجه همان دو سال بودند، حس میکنم در مورد ادل هفت ساله کنجکاو هستم. موسیقی چه نقشی در زندگی ادل داشت؟
او میگوید: «دوست من بود. موسیقی به معنای واقعی کلمه دوست من بود. من تک فرزند بودم و موسیقی خواهر یا برادری بود که هیچوقت نداشتم. به خاطر همین است که بیانسه را خیلی دوست دارم. او بهصورت مرتب آهنگ پخش میکرد و اینطور به نظر میرسید که انگار دارم او را میبینم. واقعاً چنین حسی برای من داشت. این باعث شد چیزهای زیادی را احساس کنم.»
یک هفته قبل از مصاحبه ما، ادل برای اولین بار با دوست پسر جدیدش نماینده ورزشی ریچارد پل (Richard Paul) در معرض دید عموم قرار گرفت. آنها در بازی 5 فینال NBA (که در آن تیم فینیکس سانز در مقابل میلواکی باکس مسابقه میدادند) شرکت کردند و همراه یکی از مشتریان پل یعنی لبرون جیمز (LeBron James) روی سکوها نشستند.
اوایل امروز ادل اشاره کرد که او و پل مدتی با هم دوست بودند اما تا اوایل امسال وارد رابطه نشده بودند. او گفت: «او همیشه در کنار من بود، فقط نت او را نمیدیدم.» بعد از خوردن دور دوم اسپریتز Aperol در طول مصاحبه با ادل او میگوید آنها چند سال پیش همدیگر را در یک مهمانی دیدهاند. «من کمی مست بودم و گفتم: میخواهی با من قرارداد امضا کنی؟ من حالا دیگر یک ورزشکار هستم.» او اضافه میکند: «او خیلی بامزه است.» و همچنین «او در حال رقصیدن بود. بقیه مردها فقط همان اطراف نشسته بودند اما او در حال رقصیدن بود.»
آشنایی با ریچارد پل
ادل از فرآیند قرار گذاشتن لذت نبرده است. «خیلی مزخرف بود. 99.9 درصد داستانهایی هم که در مورد من نوشتهاند کاملاً ساختگی هستند.» بعد کمی قبل از مرگ پدرش «ریچ به شکلی باورنکردنی از راه رسید.» او با پل احساس امنیت میکند «من احساس اضطراب، نگرانی یا گیجی ندارم. دقیقاً برعکس این حالت است. این وحشیانه است.» و دیگر جای تردید باقی نمیماند. «من یک مادر 33 ساله هستم که یک پسر دارم و در واقع مسئول او هستم. آخرین چیزی که نیاز دارم کسی است که در مورد موقعیتی که در آن قرار دارد یا چیزی که میخواهد بی اطلاع باشد. من میدانم چه میخواهم. و واقعاً هم میدانم چه چیزی را نمیخواهم.»
در مصاحبه با ادل از او میپرسم آیا از قبل تصمیم گرفته بودید در یک مکان عمومی با هم ظاهر شوید؟ ادل میگوید: «قرار نبود این مسئله را عمومی کنم، فقط میخواستم مسابقه را ببینم. فقط دوست دارم کنار او باشم. عاشق این کار هستم.» با این حال موضوع در مسیر رفتن به مسابقه مطرح شد. «او گفت حالا مردم چه میگویند؟ من هم گفتم میگویند تو با من بهعنوان یک ورزشکار قرارداد امضا کردهای. تو نماینده من هستی. او هم گفت باشه جالب است.»
این رویکرد جدیدی است که ادل در پیش گرفته؛ او مشکلات مربوط به شهرت را با نادیده گرفتن کامل آنها حل میکند. در یک مقطع او حتی به این فکر کرد که کلاً از موسیقی کنارهگیری کند. ادل برای مدیر برنامههایش نوشت: «واقعاً این کار به درد من نمیخورد.»
مصاحبه با ادل: مشکلات شهرت
ادل میگوید: «درست همان زمانی که ایمی واینهاوس (Amy Winehouse) فوت کرد من مشهور شدم. و ما اجازه دادیم او درست جلوی چشمانمان بمیرد.» ادل نگران بود که خودش هم کنترلش را از دست بدهد. «من همیشه رابطه خیلی نزدیکی با الکل داشتم. همیشه جذب الکل میشدم. این همان چیزی بود که پدرم را از من گرفت. به خاطر همین همیشه میخواستم بفهمم چه چیز خوبی در مورد آن وجود دارد.» او میگوید اما موقع مستی آدمها شخصیتهای متفاوتی پیدا میکنند و زمانی که شما کمی بی احتیاط میشوید رسانهها میخواهند از شما داستان بسازند. «آنها آنقدر پایین میآیند که روی تو فرود بیایند و همین باعث میشود شما دیوانه شوید.»
مرگ واینهاوس یک لحظه تعیین کننده بود. «این اتفاق واقعاً من را آزرده خاطر کرد. من به خاطر آلبوم اول ایمی گیتار را انتخاب کرده بودم. او بیشتر از بقیه هنرمندان برای من مهم بود. چون او یک بریتانیایی شگفت انگیز بود. چون او شکنجه شده بود. چون او خیلی بامزه بود. من نمیخواهم این افرادی که نمیشناسم میراث و داستانم را از من بگیرند و تصمیم بگیرند چه چیزی را باید رها کنم یا چه چیزی را با خودم ببرم.»
او تصمیم گرفت برای مدتی طولانی ناپدید شود. «فکر میکردم قرار است خودم را در خانه زندانی کنم. همین کار را هم کردم. من خیلی گوشه گیر بودم و به نظرم این کار نتیجه داد. مردم به ادل گوشه گیر عادت کردهاند.» مادر شدن هم به او کمک کرد. در مصاحبه با ادل او میگوید: «گاهی اوقات با فکر کردن به اینکه اگر آنجلو را به دنیا نمیآوردم مسیر زندگیام به کجا ختم میشد وحشت میکنم.» میپرسم این باعث شد جایگاه شما مستحکم شود؟ او میگوید: «فراتر از آن. هر دو آنها من را نجات دادند. دلیل خوبی برای ورود سایمون به زندگی من وجود داشت.»
ادل هنوز هم مشهور است
هنوز هم همه کارهای ادل خبرساز میشوند، درست همانطور که هیاهوی مربوط به کاهش وزن او این را ثابت کرد. ادل در مورد این موضوع میگوید: «بدن من در تمام دوران کارم بهعنوان یک شیء در نظر گرفته شده است. این مسئله فقط مربوط به الان نیست. متوجهام که چرا کاهش وزن من شوکه کننده بوده. متوجهام که چرا برخی از زنان از این موضوع ناراحت شدهاند. من از نظر ظاهری نماینده خیلی از زنان بودم. اما هنوز هم همان شخص قبلی هستم.»
ادل هنوز هم کارهایی انجام میدهد که از افزایش شهرتش جلوگیری کند. برای مثال یک نوع خاص از آهنگها را برای آلبوم بعدی خود نمینویسد. در این مورد به من میگوید: «دیگر خبری از یک آهنگ پر سروصدا مثل Hello نیست. من دیگر یک آهنگ مثل Hello نمیخواهم. این آهنگ شهرت من را به حدی افزایش داد که اصلاً دلم نمیخواهد دوباره اتفاق بیفتد. نمیگویم من یک آهنگ آماده مثل Hello دارم، فقط میدانستم که نمیخواهم داستانم در این آلبوم به آن شکل به نظر برسد.»
مصاحبه با ادل: حفظ حریم خصوصی
ادل سعی میکند با استفاده از روشهای سادهای شهرت و زندگی شخصی خود را با هم ترکیب کند. برای مثال او دیگر عادت کرده است که برای شام بیرون نرود یا به مهمانی تولد دوستانش نرود چون نمیخواهد مردم از او عکس بگیرند. این روزها بیشتر و بیشتر از خودش میپرسد که: بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد چیست؟ با وجود البوم جدید که در راه است (ادل مصمم است که این آلبوم را به شکل ملموس، یعنی بر روی سی دی یا وینیل، و بر روی سرویسهای استریم منتشر کند.) او به دوستانش در لس آنجلس هشدار داده است: «دارم آماده میشود که دوباره معروف شوم.»
آنجلو شهرت مادرش را درک نمیکند
در مصاحبه با ادل مشخص میشود چیزی که قطعاً این بار متفاوت خواهد بود آنجلو است. او هنوز درک نمیکند که مادرش مشهور است. زمانی که ادل تور کنسرت ندارد آنها زندگی آرامی دارند و آخرین باری که او به تور رفت آنجلو فقط چهار سالش بود. او مادرش را که در حال آماده شدن بود تماشا کرده بود اما قبل از اینکه استادیوم پر از طرفدار شود با کانکی یا یک پرستار بچه از آنجا میرفت.
این موضوع زمانی برای ادل واضح شد که در سال 2018 پسرش را به ملاقات هنرمند مورد علاقهاش یعنی تیلور سوئیفت برد. این اولین باری بود که آنجلو یک استادیوم پر از آدم میدید. او میگوید: «دهانش بازمانده بود. واقعاً اذیت شدم! به او گفتم ببخشید! میدانی که این کاری است که من انجام میدهم. او گفت وقتی به تور میرویم باید برای زمانی که تیلور میآید یک صندلی با نام تیلور سوئیفت روی آن کنار خودم بگذارم؟
تا حالا فقط یک حادثه برای آنجلو در مدرسه اتفاق افتاده است. ادل به خاطر میآورد: «چند دختر بزرگتر بودند که او را تعقیب میکردند و میپرسیدند من مادرش هستم یا نه. او هم میگفت فکر میکنم اسمش ادل باشد، بله مامان من است. من برای او ادل نیستم. او فکر میکرد آنها برای او قلدری میکنند چون به خاطر کارهایشان اذیت میشد. من گفتم این قلدری کردن نیست فقط بگو بله او مادرم است.» او به شوخی میگوید: «بگو او باسن من را تمیز کرده.»
شاید بیشتر از مسئله شهرت، ادل میخواهد مطمئن شود که آنجلو امتیازی که در اختیار دارد را درک میکند. آن موقع است که میتواند چیزهای خاصی بهدست بیاورد: «فقط به این خاطر نیست که او یک مرد سفیدپوست است. اینکه من مادرش هستم هم در این مسئله تأثیر دارد. میخواهم او متوجه این موضوع باشد. او باید راهش را در زندگی پیدا کند.» در مصاحبه با ادل متوجه میشوم گاهی اوقات آنجلو سعی میکند لهجه مادرش را اصلاح کند. او میگوید: «نباید بگویی free درستش three است. من هم میگویم نه free درست است.»
احترام ادل برای بیانسه
وقتی او در مورد بیانسه صحبت میکند من موضوع سخنرانی زمان دریافت جایزه گرمی سال 2017 را مطرح میکنم. همان سخنرانی که او در آن با گریه به آلبوم لیموناد بیانسه ادای احترام کرد. این نمونهای است که نشان میدهد ادل تا چه حد موسیقی، زنان و موسیقی ساخته شده توسط زنان را جدی میگیرد. تا حدی که بعد از چندین ساعت حرف زدن در مورد دردناکترین وقایع زندگیاش، مسئله بیانسه تنها موضوع گفتگو است که اشک او را در میآورد.
ادل میگوید: «نظر شخصی من این است که قطعاً باید بیانسه برنده میشد.» او تا زمانی که مراسم شروع شد هم فرض میکرد بیانسه قرار است ببرد. و بعد: «من با خودم میگفتم لعنتی من برنده شدم. من کنترل خودم را از دست داده بودم و میخواستم بروم و به او بگویم که تا چه حد موسیقی او برای من ارزشمند است.» کمی بغض چاشنی صدای ادل میشود. در طول مصاحبه با ادل او میگوید: «من دارم کمی احساساتی میشوم.»
ادل به رختکن بیانسه رفت. در ملاقات اول او چیزی نگفت اما بعد از اینکه اتاق را ترک کرد گریهاش گرفت. کانکی او را عقب کشید و مدیر تبلیغات بیانسه هم اتاق را خالی کرد. «من به او گفتم روش کار گرمی و افرادی که آن را در ردههای خیلی بالا کنترل میکنند نمیدانند که آلبوم تصویری چیست. آنها نمیخواهند از روشی که او با انتشار کارهایش ادامه میدهد و چیزهایی که از آنها حرف میزند حمایت کنند.»
مصاحبه با ادل: جایزه گرمی
ادل در پاسخ به این سؤال که چرا لیموناد سزاوار برنده شدن بود میگوید: «برای دوستانم که زنان رنگین پوست بودند این آلبوم یک تصدیق بزرگ بود، این آلبوم از نوع همان غم و اندوهی بود که آنها از سر میگذرانند. او دقیقاً بهعلت آن مشکلات اشاره کرده و این کار را بهصورت جهانی انجام داده بود. من با خودم میگفتم این آلبوم برای من است، او دقیقاً میدانسته که من با چه مشکلاتی روبرو هستم. آن آلبوم برای من نوشته نشده بود. اما هنوز هم میتوانستم احساس کنم که بزرگترین هدیهای است که تا به حال گرفتهام.»
او قصد نداشت جایزه را روی صحنه گرمی بشکند. «من دستهایم را به هم فشار میدادم و تکهای از گرامافون درآمد.» اما بعداً اتفاق جالبی رخ داد. جایزهای که سر صحنه به هنرمندان میدهند یک جایزه ساختگی است ولی وقتی جایزه واقعی با پست بهدست ادل رسید شکسته بود. «وقتی آن را برای من میفرستادند شکسته بود.» در طول مصاحبه با ادل او میگوید که جایزه را تعمیر نکرده است. او جایزه را داخل یک قفسه گذاشته و یک تکه میوه در بخش شکسته آن فرو کرده است. «یک لیمو در آن است.»
دوستان ادل متوجه تفاوت او شدند
در مصاحبه با ادل متوجه شدم حتی اگر ادل مطمئن نباشد دقیقاً چه زمانی از مه بیرون آمده است، دوستانش این را به یاد میآورند. یکی از دوستانش در لندن به نام لورا داکریل (Laura Dockrill) که برای 20 سال ادل را میشناخت در یک ایمیل به من گفت زمانی که در سال 2020 و دقیقاً قبل از قرنطینه ادل به مراسم ازدواج او آمده متوجه تغییری شده است.
«در واقع او همه را از صحنه بیرون کرد و بهصورت داوطلبانه آهنگ « Young Hearts Run Free» را در یک میخانه مملو از جمعیت خواند. او یک دامن غول پیکر و مثلثی شکل که پر از گلهای سفید بود پوشیده بود. من با یک پوزخند بزرگ او را نگاه کردم و گفتم خیلی خوب او برگشته است.»
آوریل مک دانیل (April McDaniel) که سه سال پیش با ادل در Heart & Hustle آشنا شد هم متوجه تفاوت او در باشگاه شد. مکدانیل میگوید: «لحظهای که او را دیدم متوجه شدم کل هاله او تغییر کرده است.» نویسنده جدییا جنکینز (Jedidiah Jenkins) هم که ادل را سه سال پیش در خانه یکی از دوستان مشترک در لس آنجلس دیده است مینویسد: «او در طول ناهار با نصف بطری Whispering Angel رفت تا قدم بزند.» وقتی آنها همدیگر را برای اولین بار دیده بودند ادل مدام در مورد کارهایی حرف میزد که هیچوقت انجام نداده بود.
برای مثال او میگفت: «جد، 11 سال است که من با یک گروه غریبه معاشرت نکردهام. من را به مهمانی میبری که هیچکس را در آنجا نشناسم؟» یا «از وقتی 10 سالم بود در اقیانوس نبودهام. هیچوقت در یک دریاچه نبودهام. دلم میخواهد در آبهای طبیعی شنا کنم.» با توجه به مصاحبه با ادل مشخص شد که در نهایت آنها شروع به انجام برخی از آن کارها شدند. برای آخر هفته به سانتا باربارا رفتند و در آیداهو ادل با تجهیزات کامل از یک قایق درون دریاچه پرید.
مصاحبه با ادل: دوستان گروه کر
مک دانیل و جنکینز هر دو از دوستانی بودند که در آهنگ ادل خواندند. مک دانیل میگوید: «این یک تجربه معنوی بود.» جنکیز به خاطر میآورد: «وقتی همه به استودیو رسیدیم او به ما طعنه زد: امکان ندارد یکی از شما دعوت شام را قبول کنید، ولی به محض اینکه گفتم بیایید و در آلبومم بخوانید زود خودتان را رساندید!» او میگوید: «ادل در استودیو شبیه به یک شناگر المپیک در استخر بود. او بهسرعت مدیر گروه کر شد و با تکان دادن دستانش به ما انگیزه خواندن میداد. البته من را صدا کرد و گفت جد این آلبوم تو نیست بیشتر با بقیه هماهنگ باش.»
آخرین بخش مصاحبه با ادل
چند هفته بعد از مصاحبه با ادل برای عکسبرداری برای مجله Vogue او را برای آخرین بار در موزه جدید آکادمی تصاویر متحرک LACMA دیدم. او برای یک دقیقه با تعریف کردن داستانی در مورد بردن CBD به انگلستان در چمدانش و اینکه نمیدانسته این کار غیرقانونی است توجه همه را جلب میکند. «درست احساس ماریان فیث فول را داشتم که یک شکلات مارس گرفته بود.
هیچوقت چنین کاری را انجام نمیدهم، اصلاً خبر نداشتم.» سپس پای تلفن با آنجلو که دندانش افتاده است صحبت میکند: «اوه دندونت افتاد! خب پس امشب پریها میآیند.!» او سه لباس زیبا به رنگهای صورتی، آبی و سبز میپوشد که با یکی از آنها روی بالابر متحرک بالا میرود.
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: مصاحبه مجله VANITY FAIR با جنیفرلارنس: “بازگشت بعد از یک دوره طولانی”
در طول طلاییترین لحظه ی ساعت طلایی (بهترین زمان برای عکاسی)، ادل به شکل نامطئمنی روی یک سکو نشسته است، تمام هالیوود پشت سرش میدرخشد و در همین حال یک پرنده شکاری بزرگ روی سکوی مقابل مینشیند. با وجود اینکه او این را به کارکنان نمیگوید ولی این اتفاق قبلاً هم برایش افتاده است. بیشتر زمانی که ما در حیاط خلوت نشسته بودیم مرغهای مگس خوار بالای سر او بال میزدند، یک لحظه هم سنجاقک بزرگ چند سانتیمتری بین ما پرواز کرد و باعث شد داخل بدویم.
ادل میگوید از زمانی که پدرش فوت کرده است این اتفاق زیاد برایش پیش میآید. او در مورد یک مرغ مگس خوار میگوید: «یک بار این سعی کرد موهایم را نوازش کند.»
در نهایت مشخص شد که پرنده شکاری متعلق به موزه است و برای کنترل آفات از آن استفاده میشود، اما در آن لحظه هیچ یک از ما این را نمیدانستیم. ادل از او میخواد «بیا روی دست من بنشین!» پرنده چند لحظه روی سکو مینشیند و بعد پرواز میکند و میرود.
۰ دیدگاه