بحث کردن با کسی که با شما مخالف است چه فایدهای دارد؟ احتمالاً شما دوست دارید نظرشان را بر اساس گفته های شما تغییر دهند.
اما گفتن این کار آسانتر از انجام دادن آن است. تحقیقات نشان میدهد که تغییر ذهن و بهویژه تغییر باورهایی که به شدت با هویت افراد مرتبط است، بسیار دشوار است. بر اساس گفته های یکی از محققین، این وابستگی شخصی به باورها در انسان، در واقع “رقابت را به جای مشارکت برای پیدا کردنِ حقیقت واقعی” تشویق میکند.
روشی که مردم امروزه تمایل به بحث و جدل، بهخصوص بهصورت آنلاین دارند اوضاع را بدتر هم میکند. اختلافات ممکن است مانند جنگی باشد که در آن مبارزان در هر طرف از هر موضوعی سنگری میسازند و عقاید خود را مانند نارنجک به این سو و آن سو پرتاب میکنند. شما هیچکس را بهخاطر این که احساس میکند زیر آتش است سرزنش نمیکنید و به احتمال زیاد هیچکس وقتی مورد حمله قرار میگیرد نظر خود را تغییر نمیدهد.
این نوع دعواها ممکن است رضایت کوتاهمدتی را برای همه افراد درگیر بحث ایجاد کند. آنها فکر میکنند حرف حق را می زنند «من درست میگویم و آنها شرور هستند.» اما احتمال این وجود دارد که هیچ یک از دو گروه هیچ تاثیری بر دیگری نداشته باشند و برعکس، این حملات، مخالفان را وادار میکند تا بیشتر بر نظر خودشان پافشاری کنند. بنابراین باید روشی بهتر و ملایمتر برای تغییر ذهن در پیش بگیریم. اگر میخواهید فرصتی برای تغییر ذهنیت دیگران داشته باشید به یک استراتژی جدید نیاز دارید، یعنی استفاده از ارزشهای خود بهعنوان یک سلاح را متوقف کنید و شروع به ارائه آنها بهعنوان هدیه کنید.
فیلسوفان و دانشمندان علوم اجتماعی، مدتها است که به این سوال فکر کردهاند که چرا مردم، باورها و ارزشهای متفاوتی دارند؟.
یکی از قانعکنندهترین توضیحها نظریه “مبانی اخلاقی” است که توسط جاناتان هایت، روانشناس اجتماعی در دانشگاه نیویورک رایج شده است؛ این نظریه، اشاره میکند که انسانها مجموعهای مشترک از «اخلاق شهودی» دارند که روایتها و باورها را میسازند که بسته به فرهنگ، جامعه و حتی افراد، متفاوت است.
تحقیقات گسترده که از یک نظرسنجی بهدست آمده، نشان داده است که تقریباً همه افراد حداقل دو ارزش مشترک دارند، یکی اینکه آسیب رساندن به دیگران بدون دلیل، بد است و دوم اینکه انصاف خوب است. سایر ارزشهای اخلاقی کمتر به اشتراک گذاشته میشوند.
برای مثال برخی از محققان نشان دادهاند که “محافظهکاران سیاسی” تمایل دارند که به بدن و جنسیت، نسبت به لیبرالها بیشتر احترام بگذارند، گروهی وفادار باشند و به اقتدار و پاکی، احترام بگذارند.
گاهی اوقات تعارض بهاین دلیل به وجود میآید که یک گروه دارای یک پایه اخلاقی است که گروه دیگر به سادگی نسبت به آن همان احساس را ندارد. بهعنوان مثال محافظهکاران ممکن است با آتش زدن پرچم مخالفت کنند زیرا نشاندهنده فقدان احترام به اقتدار است و لیبرالهایی را که مخالف این موضوع هستند، متهم به بی اخلاقی کنند. هر دو گروه نیازمند روشی بهتر و ملایمتر برای تغییر ذهن همدیگر هستند. حتی زمانیکه دو گروه بر سر یک پایه اخلاقی به توافق برسند میتوانند در مورد نحوه بیان آن به شدت اختلاف نظر داشته باشند. بهعنوان مثال محافظهکاران ممکن است با آسیبی که سقط جنین برای یک کودک متولد نشده ایجاد میکند مخالف باشند در حالیکه لیبرالها با آسیبی که ممنوعیت سقط جنین، برای زنانی که نمیخواهند بارداری را به پایان برسانند، مخالف هستند.
زمانیکه مردم نتوانند به ارزشهای اخلاقی شما (یا بیان شما از آنها) عمل کنند به راحتی میتوان نتیجه گرفت که آنها افراد غیراخلاقی هستند. بهعلاوه اگر عمیقاً به ارزشهای خود وابسته هستید این تفاوت میتواند مانند تهدیدی برای هویت شما به نظر برسد و شما را به شدت متقاعد کند که آن شخص با شما مخالف است. در واقع تحقیقات نشان میدهد که اگر در یک اختلاف نظر به کسی توهین کنید احتمال دارد که آن شخص موضع خود را در برابر شما سختتر کند، این پدیدهای است که به آن اثر بومرنگ میگویند.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه: همه شما را دوست نخواهند داشت
راه حل این مشکل، مستلزم تغییر در نوع نگاه ما در مطرح کردن بحث و نحوه ارائه ارزشهایمان است. من تعداد زیادی مبلغ مذهبی را میشناسم که با وجود اینکه تقریباً، دائم ارزشهایشان طرد میشود، همواره شاد هستند؛ شخصی به من یک بار گفت: «هیچکس هرگز نگفته است: به به، بشتابید! مبلغان مذهبی منتظر شما هستند.» چه چیزی این تضاد ظاهری را توضیح میدهد؟ پاسخ این است که مبلغان مؤثر، روشی بهتر و ملایمتر برای تغییر ذهن دارند و اعتقادات خود را بهعنوان یک هدیه ارائه میکنند؛ در واقع به اشتراک گذاشتن یک هدیه یک عمل شادیآور است حتی اگر همه آن را نخواهند.
در مورد ارزشهای ما هم همینطور است. اگر خواهان هرگونه فرصتی برای متقاعد سازی دیگران هستیم باید با خوشحالی آن را به افراد پیشنهاد دهیم. سلاح، چیز زشتی است که برای ترساندن و اجبار طراحی شده است، هدیه چیزی است که ما معتقدیم برای گیرنده خوب است که امیدواریم داوطلبانه آن را بپذیرد و این کار را با سپاسگزاری انجام دهد. این مستلزم آن است که آن هدیه را با عشق ارائه کنیم نه توهین و نفرت. در ادامه سه مرحله برای آسانتر کردن این کار رائه می کنیم.
روشی بهتر و ملایمتر برای تغییر ذهن
-
دیگران را «دیگری» نپندارید
وقتی مردم احساس میکنند که از یک جامعه طرد شدهاند ممکن است با آن جامعه دشمنی کنند. مطالعات بر روی افرادی که با خشونت، جوامع خود را سرزنش میکنند، نشان میدهد که آنها معمولاً از طرد شدن اجتماعی رنج میبرند.
از راه خود خارج شوید و از کسانیکه با شما مخالف هستند بهعنوان سوژه ای ارزشمند و شایسته احترام و توجه استقبال کنید. هیچ “آنها”یی وجود ندارد فقط “ما” وجود دارد.
آنها را تا زمانیکه انجام این کار، فقط روشی برای تغییر ذهن باشد و باعث سوءاستفاده نشود به حلقه خود بیاورید تا نظرات شما را بشنوند.
-
عدم پذیرش از طرف دیگران را به خود نگیرید
از آنجایی که همه ما هویت خود را تا حدی حول ارزشهای خود ایجاد میکنیم، زمانیکه کسی باورهای شما را نادیده میگیرد این احساس را پیدا میکنید که او شما را نادیده گرفته است. اما همانطور که شما ماشین یا خانهتان نیستید، باورهایتان هم نیستید. مگر اینکه کسی بگوید: «به خاطر دیدگاههایتان از شما متنفرم.» این کار فقط در صورتی شخصی است که شما شخصیش بکنید. اولین قدم این است که به خودتان ثابت کنید که میتوانید کسی را دوست داشته باشید که با او مخالف هستید.
-
بیشتر گوش کنید
بر اساس تحقیقات انجام شده توسط دانشمندان علوم اجتماعی در دانشگاه ییل، هنگامیکه صحبت از تغییر ذهن یک فرد میشود، گوش دادن از صحبت کردن قویتر است.
محققان آزمایشهایی انجام دادند که “استدلالهای قطبیکننده” را با “تبادل نظرِ بدون قضاوت، همراه با گوش دادن عمیق” مقایسه کردند. اولی هیچ تاثیری بر دیدگاه دیگری نداشت در حالیکه دومی بهطور قابل توجهی نظرات حذفی را کاهش داد.
گوش دادن همدلانه، یک عمل سخاوتمندانه است. حتی ممکن است بگویید که یک هدیه است، اگر کسی به شما توهین کلامی میکند بهترین اقدام این است که اصلاً درگیر نشوید اما در صورت امکان، گوش دادن و پرسیدن سؤالات حساس تقریباً همیشه تاثیر مفیدتری نسبت به صحبت کردن دارد و روشی بهتر و ملایمتر برای تغییر ذهن است.
اینکه به دیگران نشان دهید که میتوانید بدون در نظر گرفتن ارزشهایشان با آنها سخاوتمند باشید میتواند به تضعیف وابستگی اعتقادی آنها کمک کند. در نتیجه باعث میشود آنها بیشتر به دیدگاه شما توجه کنند. اما برای اینکه ارزشهای شما واقعاً یک هدیه باشد ابتدا باید وابستگی اعتقادی خود را ضعیف کنید، این استدلال استاد بودایی فقید به نام Thich Nhat Hanh است. همانطور که او تعلیم داد همه ما باید به خود قول بدهیم: «من گشادهرویی، عدم تبعیض و عدم دلبستگی به دیدگاهها را پرورش خواهم داد تا خشونت، تعصب و جرمگرایی را در خود و در جهان تغییر دهم.»
میدانم که دادن چنین قولی سخت است. خودم هم با آن مبارزه میکنم. اما اگر من واقعاً خیر دنیا را در دل دارم پس نباید طعمه غرور دانش کامل شوم و باید مایل باشم که راههای جدید و بهتری را برای خدمت به هدف نهاییام امتحان کنم. بهعنوان مثال ایجاد دنیایی شادتر. پرتاب یک نارنجک لفظی، ممکن است کمی راضیکننده باشد و رضایت من را در رسانههای اجتماعی نسبت به کسانیکه نظرات من را به اشتراک میگذارند جلب کند اما سخاوت و گشادهرویی، شانس بیشتری برای بهتر کردن جهان در درازمدت دارد.
۰ دیدگاه