نیکول کیدمن با سابقه 40 سال بازیگری
درباره نیکول کیدمن، زندگی حرفه ای پربارش و حضور مستمرش در فیلم و تلویزیون آنقدر گفته و نوشته شده که اگر چشمانمان را ببندیم می توانیم بلافاصله او را در ذهنمان تصور کنیم؛ با موهایی حلقه شده بر روی بالش، با چشمانی گشاد شده از ترس، یا با حس بی قراری که گویی در بدن خودش دچار کلاستروفوبیا (وحشت از فضای بسته) شده است.
نیکول کیدمن 54 ساله از 14 سالگی بازیگری کرده است. در آن زمان قدش 175 سانتیمتر بود و پوست روشنش به سادگی در آفتاب میسوخت. او تئاتر را به عنوان راهی برای رهایی از آفتاب سوزان استرالیا شروع کرد. یک سال بعد به دلیل بازی در “older, sexually frustrated women ” به شهرت اندکی رسید. در طول 40 سالِ بعدی، کارنامه حرفه ای گسترده ای ساخته است و اکنون برای بازی در نقشِ زنان مرموز، ماجراجو و مشکلدار شناخته می شود؛ آثار هنری شجاعانه ای که اگر به خاطر بازی درخشان او نبود احتمالا هرگز ساخته نمیشدند.
گفتگو با نیکول کیدمن
ما قرار بود در لندن با هم ملاقات کنیم، اما شرایط غیرقابل پیش بینیِ همه گیری، برنامه های ما را در لحظه آخر تغییر داد. بنابراین نیکول کیدمن از طریق zoom و با نام کاربری “Nic” با یک پیراهن راه راه از نیویورک به من خوشامد گفت.
او اینجاست تا در مورد “Being the Ricardos“، فیلم بیوگرافی جدید آرون سورکین و رابطه بین “لوسیل و دسی”، ستاره های I Love Lucy گفتگو کنیم. همچنین صحبت کردن از: خانه، خانواده، ازدواج، مادری کردن، قدرت و اینکه جنسیت چگونه این مفهوم را پیچیده می کند نیز در فهرست موضوعاتی است که به آنها می پردازیم. او می گوید: «همه اش همین است. این تمام زندگی من است. من دوست دارم که ابتدا درباره فیلم حرف بزنیم. سپس با زندگی من ارتباطش بدهیم. این فوق العاده نیست؟»
فیلم جدید نیکول کیدمن
داستان فیلم در یک هفته پر دردسر در دهه 1950 و در اوج شهرتِ “queen of comedy’s” میگذرد. “لوسیل و دسی” (با بازی خاویر باردم)، در حال بررسیِ پیامدهای بارداری “لوسیل” بر روی حرفه شان، اتهامات کمونیستی وارد بر آنها و مواجهه با خیانت هستند. (این اتفاقات در نهایت منجر به طلاق آنها میشود.)
«فیلم در مورد یک رابطه خلاقانه و عاشقانه است که به نتیجه نمی رسد. اما از آنجایی که اتفاقات خارق العاده ای در آن می افتد، من آن را دوست دارم. همچنین اینکه پایان خوشی ندارد را نیز می پسندم.» او از یک بطری بزرگ جرعه ای آب می نوشد که در نگاه اول به نظر میرسد شراب است. سپس ادامه می دهد: «این فیلم می گوید که شما می توانید برای داشتن یک رابطه خارق العاده تلاش کنید و بقایایی از آن را برای همیشه در تاریخ باقی بگذارید. این واقعا زیباست. شما نمی توانید کاری کنید که مردم آنطور که شما می خواهید رفتار کنند. گاهی اوقات عاشق کسی می شوید که قرار نیست بقیه عمرتان را با او سپری کنید و من فکر می کنم همه اینها به همدیگر مرتبط هستند. ممکن است با آن فرد، فرزندی داشته یا نداشته باشید. در این فیلم آنها بسیار عاشق بودند.»
کمی مکث می کنیم. با دقت بسیار زیاد و محتاطانه از او میپرسم آیا این صحبتتان در مورد رابطه شما با تام کروز صادق است؟ برای لحظه ای همه چیز ثابت می شود. سپس می گوید: «اوه، خدای من، نه، نه. قطعا نه. نه. منظورم این است که، صادقانه بگویم، آن رابطه خیلی وقت است که تمام شده و دیگر چنین چیزی وجود ندارد. پس نه.» او حالا عصبانی است. می گوید: «من هم از شما می خواهم که من را هرگز در موقعیتهای این چنینی قرار ندهید. این یک رفتار جنسیت زده است، زیرا احتمال میدهم که کسی هرگز از یک مرد این سوال را نمی پرسد.»
زندگی خانوادگی کیدمن
نیکول کیدمن و تام کروز با یکدیگر ازدواج و دو کودک را به فرزندی قبول کرده بودند. نیکول پس از جدایی از تام حداقل دو زندگی کاملا متفاوت را تجربه کرده است.
پس از انتشار فیلمِ Eyes Wide Shut در سال 1999 (درام روانی-جنسی استنلی کوبریک)، نیکول یک دهه به بازی در فیلمهای جسورانه ای مانند “مولن روژ” و “ساعتها” مشغول بود.
او برای بازی در این فیلم ها اسکار بهترین بازیگر زن را دریافت کرد. در سال 2006 او با ستاره موسیقی کانتری، “کیت اربن” ازدواج کرد. او با ذکر نام کیت لبخند می زند و می گوید: «ما به هم می گوییم: تو برای من کافی هستی.» وقتی نیکول به 40 سالگی رسید، دختری به دنیا آورد و دریافت که بین او و صنعت سینما فاصله ای افتاده است.
او تصمیم گرفت محترمانه بازنشسته شود.
تصمیم نیکول کیدمن برای بازنشستگی
او میگوید: «تصمیم گرفتم مراقب فرزندم باشم و در مزرعه ای آرام زندگی کنم. تا اینکه مادرم به من گفت فکر میکنم نباید تسلیم شوی.» من پیش از آن کاملاً متقاعد شده بودم که میتوانم باقی عمرم را سبزی بکارم و در خانه باشم و از زندگیم خشنود باشم. اما مادرم به شدت مرا تحت فشار قرار داد. دوستانم نیز همینطور بودند. من دوستانی دارم که نقش پررنگی در زندگی من دارند.»
نیکول کیدمن، “جین کمپیون” را از ۱۴ سالگی می شناسد. جین، کارگردان فیلمهای The Portrait of a Lady و Top of the Lake بود. او می گوید: «این روابط بخشی از زندگی مرا شکل می دهند. آنها رشتههایی هستند که در زندگی ما تنیده شده اند، آنها می آیند و می گویند «من تو را میشناسم و به تو ایمان دارم» و این صحبتها من را به جلو میراند.»
انتخابهای او در زندگی شخصی و شغلی، (مانند تصمیم برای راهاندازی شرکت تولیدی خود) واکنشی در برابر تبعیضِ سنی در صنعت سینما بود. او می گوید: «این تصمیم گیریها همیشه از حس اعتماد به نفس ناشی نمیشود. من بیشتر اوقات نمی دانم چه کاری می خواهم انجام بدهم. خیلی وقتها به اطرافیانم تکیه میکنم و آنها میگویند: تو قابلیتهای بیشتری داری!»
زندگی دوم نیکول کیدمن پس از تولد فرزند چهارمش (با استفاده از رحم جایگزین) آغاز شد. در این دوران نیکول در کنار بسیاری از فیلمهای پرفروش و پیچیده ی مستقل، سریال های کوتاه پر زرق و برقی مانند The Undoing و Nine Perfect Strangers را بازی کرد. سریال هایی که با دیدنشان میخکوب می شدیم. منتقدان میگویند که او در بهترین دوره کاری خود است. این رنسانس شغلی در دوران میانسالی نه تنها برای او خوب بود، بلکه به نفع زنان در همه جای دنیا بود. او شگفت زده می گوید: «من هرگز فکر نمیکردم سریالهای تلویزیونی راهی برای رشد من باشد.»
Big Little Lies شروع دوره ای جدید
موفقیت Big Little Lies که نیکول با دوست قدیمیاش “ریس ویترسپون” آن را تهیه کنندگی کرد آغازی بر این مسیر بود. او برای بازی در نقش “سلست” که متانت و وقارش پوششی برای رفتار خشونتآمیزِ همسرش شده بود، برنده جایزه “اِمی” شد. او می گوید: «تلویزیون راه ارتباطی قویتری با مخاطبان به من میدهد، انگار در خانههای آنها هستیم. من واکنشهای بسیار عمیقتری نسبت به قبل دریافت کردم که ناگهان به سمت من سرازیر شدند.» او در ادامه میگوید پس از پخش سریال مردم به او نزدیک میشدند تا در مورد فردی در زندگیشان که در موقعیتی مشابه با “سلست” است صحبت کنند. «این خیلی دوست داشتنی بود.»
نیکول کیدمن درباره آخرین باری که کارش چنین طنین انداز شده بود می گوید که بعد از فیلم Lion نیز چنین تجربه ای داشته است. او برای بازی در نقش مادرخوانده پسری که در جستجوی خانواده بیولوژیکی خود بود نامزد جایزه اسکار شد. او ادامه می دهد: «این یک موقعیت بسیار غیرقابل پیش بینی و خلع سلاح کننده است. خواهرم در حین اکران این فیلم در کنار من نشسته بود و ما در سالنی تاریک تنها بودیم. او در حین مشاهده فیلم در خود فرو ریخت و اشک هایش جاری شد.» کیدمن میگوید که در آن لحظه عاشق کارم شدم: «فکر کردن به اینکه می توانید به دلهای مردم نفوذ کنید و آنها را با خود واقعیشان روبرو کنید، بسیار زیبا است.»
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: مصاحبه با ادل؛ گذر از یکسال پر اضطراب
او لبخند میزند و ادامه میدهد: «پس از آن به سوی هم میشتابیم، به هم کمک میکنیم، دستان یکدیگر را میگیریم (که اخیرا به خاطر همه گیری نمی توانیم!)، رابطه فوق العاده زیبایی در این میان شکل می گیرد که به ما احساس امنیت می دهد.» احساسش ناگهان تغییر می کند و با بغضی میگوید: «متاسفم. فکر کردن به اینکه همه گیری اینقدر فاصله بین ما انداخته است باعث گریه من میشود. به افراد بستری در بیمارستانها فکر میکنم که حتی در آخرین لحظات زندگی نمی توانند دست عزیزانشان را در دست نگه دارند… تحملش برای من غیر قابل ممکن است!»
آیا اغلب گریه میکنید؟ «بله.» آخرین چیزی که نیکول کیدمن را به گریه انداخت چه بود؟ او لبخند میزند و میگوید: «این یک مساله خیلی شخصی است. اما بله، من گریه میکنم. اغلب سعی میکنم آن را پنهان کنم، اما همه چیز واقعا غم انگیز است. مانند یک مالیخولیا بزرگ است، اینطور نیست؟ منظورم این است که وقتی درباره افراد مالیخولیایی مطالعه می کنیم، انگار خود ما هستیم. من فکر میکنم بسیاری از اطرافیان ما با این موضوع دست و پنجه نرم میکنند، اینطور نیست؟»
حفظ حریم خصوصی
خانواده او برای کریسمس به استرالیا میروند تا مادر 81 سالهاش را ببینند. نیکول پدر دوست داشتنی اش را که روانشناس بود، در سال 2014 از دست داد. او میگوید: « امروز وقتی به تلفن همراهم نگاه میکنم، در گالری تصاویر، مجموعه ای از عکسهای تصادفی را به من نشان میدهد و چهره او را آنجا میبینم…» سرش را تکان میدهد و پرده ای از غم روی صورتش کشیده می شود.
از او می خواهم بیشتر درباره خانواده اش بگوید. زندگی با دو دختر جوان چگونه است، اما او با یک عذرخواهی ملایم از پاسخ دادن شانه خالی میکند و میگوید: «نه، نمی توانم پاسخ دهم. من باید از آنها محافظت کنم و یاد گرفته ام که دهانم را ببندم.» یک لبخند هالیوودی به من میزند. با اکراه به او میگویم که به مرزبندی اش احترام میگذارم. پاسخ میدهد: «متشکرم. اینها چیزهای هستند که در گذشته برای آنها مبارزه کرده ام.»
آیا انتخاب اینکه چه چیزی را باید منتشر کنید و چه چیزی را برای خود نگه دارید، کار دشواری است؟ «بله، من در حال حاضر درون زندگی ام هستم.» به جلو خم می شود، صورتش ناگهان تمام صفحه را پر میکند و میگوید: «من در حال گذران زندگی نیستم. من درون آن هستم.» شما در حال بزرگ کردن یک دختر 10 ساله و یک نوجوان 13 ساله هستید، همچنین از مادر مسن خود مراقبت میکنید، در دوران همه گیری کار می کنید و یک ستاره سینما نیز هستید.
«این اصطلاح همیشه مرا گیج میکند. لطفا برای من تعریفش کنید، خیلی برای من گنگ است. من فقط میتوانم آن چیزی که استنلی کوبریک درباره من گفت را بفهمم «نیکول، تو یک بازیگرِ شخصیت هستی.» معمولاً من در برابر برچسبها مقاومت میکنم. اکنون نسل جدیدی وجود دارد که میگوید: نه، شما نمیتوانید من را اینطور تعریف کنید. من هم با این نگاه موافقم. شما میتوانید هر چیزی را تغییر دهید و من آن را دوست دارم.
تاثیر شهرت بر زندگی نیکول کیدمن
شهرت چه تاثیری بر زندگی نیکول کیدمن دارد؟ با کمی عصبانیت می پرسد: «چرا اینقدر به چیزهای مشهور علاقه دارید؟» خب من در مواجهه با شما به عنوان یک شخصِ واقعی و یک ستاره دچار لکنت شده ام. «اوه خدای من!» سرش را تکان میدهد. «من آنگونه که فکر می کنید زندگی نمی کنم. من عمیقاً در یک زندگی خانوادگی و یک ازدواج حضور دارم. من مادر دو دختر هستم و فرزندِ مادرم هستم. اینها اولویتهای من هستند. بله، من مسئولیتهای دیگری نیز دارم که در جریان هستند. اما اولویت من روابطی هستند که به قول شما واقعی هستند»
او میخندد: «من هم دوست دارم که همواره اوضاع خوب و همه چیز بر وفق مراد باشد، اما به طرز شگفت انگیزی همه چیز واقعی است، مانند مرگ و میر. همه چیزهایی که شما به عنوان یک انسان دور آنها حلقه زده اید، واقعی هستند. تنها چیزی که میتوانم در کارم از آن استفاده کنم این حقیقت احساسی است. زندگی من زندگی من است و من در نهایت با آن تنها میمانم، درست است؟ منظورم این است که شما ساعت 3 صبح کار نمی کنید، روی تخت و در کنار عزیزانتان دراز کشیده اید.»
مکث کوتاهی میکند. او را تصور میکنم که روی بالشی ابریشمی خوابیده است. احتمالا خواب خوبی ندارد، بیدار می شود و فکر می کند. «من در میان زندگی ام هستم، زنی 50 ساله، با بسیاری از مسائل و مسئولیتها که در اطرافش در گردش هستند.» آیا آماده هستید تا برخی از این مسائل و این نقاط ضعف را در کارهایتان بیاورید و از آنها استفاده کنید. «شاید بخشی، اما نه همه آنها. چون این کار نسبت به من و روابطم عادلانه نیست. من می توانم بخشی از آن را به شکلی عمیق ارائه دهم. اما این کار را باید در یک مکان بسیار امن با افرادی که به آنها اعتماد دارم انجام دهم تا از آن سوء استفاده نکنند یا به من صدمه نزنند. باید برای آن ارزش زیادی ایجاد کنیم.»
شهرتی دور از دسترس
من به شهرت نیکول کیدمن علاقه مند هستم. دلیل علاقمندی ام ناهماهنگی بین آن سلبریتی غیر قابل درک و مادر مرموزی که امروز ملاقات می کنم نیست بلکه او برای من تبدیل به یک فوق ستاره شده است. تصاویر اینستاگرامی با قهوه استارباکس، پستهای صمیمانه در شبکه های اجتماعی، حتی گرایشهای سیاسی او برای من مهم نیست.
من متوجه شدم که شهرت زیاد و پر زرق و برق او به خاطر این است که مخاطبان او را هرگز به طور کامل نمی شناسند. به نظر میرسد در طی 40 سال تجربه، او اهمیت غریبه ماندن برای مخاطبان را آموخته است. مخاطبانی که برای حفظ رویا و آرزو به این فاصله نیاز دارند. این تصور که می توانند روزی یک جادوگر، یک زن مهربان، یک لوسیل بال و یا یک روان درمانگر در منهتن با یک کت بسیار زیبا باشند.
اقدامات عملی برای توانمندسازی زنان
یک بعدازظهر گرم او در جشنواره فیلم کن و با مریل استریپ صحبت میکرد و این گفتگو حول محور کار و عدم فرصت کافی برای زنان بود. «کارگردانان، نویسندگان، اعضای تیم تولید، همه حیرت کرده بودند.» آنها مکث کردند. «صحبتهای زیادی در مورد چگونگی تغییر اوضاع وجود داشت اما بعد به این فکر کردم که این ما هستیم که در واقع باید کاری انجام دهیم.»
کیدمن، متعهد شد که هر 18 ماه یک بار در یک فیلم یا نمایش بازی کند که کارگردانی زن دارد. او از آن نیز فراتر رفته است. او به وضوح میگوید: «این روش من بود برای اینکه بگویم روی من حساب کنید!» او اعتقاد دارد که موفقیت مسئولیت می آورد. «تعهد من به صنعت سینما این است که بستری را برای صداهای جدید فراهم کنم و از آنها حمایت کنم.» چیزی که به نظر میرسد این است که این انتخاب باعث می شود احتمالا نیکول کیدمن را بسیار بیشتر روی پرده سینما ببینیم، کارهای او پرمخاطره تر و احتمالاً دستمزدش نیز کمتر خواهد بود. «من یا میتوانستم در خانه استراحت کنم و یا قولی را که داده بودم عملی کنم. البته من هم خسته می شوم، اما در عین حال این حس قوی را دارم که باید به جای صحبت کردن کاری انجام بدهم.» انگیزه دیگری نیز وجود دارد. «من یک دختر 13 ساله دارم که می خواهد کارگردان شود، او واقعاً به کمدی علاقه دارد.» چشمانش را خیلی باز می کند، انگار میخواهد بگوید: «تصور کن!»
آرزوی کمک کردن به زنان
در کودکی، مادر فمینیستش او را به جلسات لابی زنان می برد. «صد زن که دور هم نشسته اند و صحبت میکنند و سیگار می کشند. من نمیتوانم دقیقا صحبتهای آنها را به خاطر بیاورم، اما یادم می آید که بیسکویتهای زیادی آنجا خوردم.» او در این جلسات رویای ساختن نوعی استودیو را در سر میپرورانده است: «ایجاد یک خانه واقعی برای 10 یا 15 زن که همه در آن کار می کنند و به طور کامل پشتیبانی می شوند. من دوست دارم چیزهایی را بدون اینکه در آنها حضور خارجی داشته باشم بسازم. بدون اینکه مجبور باشم روی صحنه بازی کنم، نمایشی را تولید کنم.» از شنیدن این که می گوید هنوز قدرت انجام این کار را ندارد متعجب می شوم. «نه هنوز.»
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: مصاحبه با دمی سینگلتون ستاره فیلم شاه ریچارد
هنگامی که فیلم Being the Ricardos را کار می کردند، کیدمن با یک سوال به آرون سورکین نزدیک شد. «به او گفتم اولین باری که میخواهم فیلم را ببینم، میخواهم در کنار تماشاگران باشد. او گفت: «دیوانه شدی؟» اما من نمیتوانستم در یک اتاق تاریک بنشینم و خودم را در نقش لوسیل بال تماشا کنم. حتی فکر کردن به آن هم برایم سخت بود و فکر میکردم وحشتناک هستم. بنابراین،به طور آزمایشی سورکین مرا به یک اکران برد، جایی که با خاموش شدن چراغها روی صندلی نشستیم. و سپس؟ سپس صدای خنده مردم را شنیدم و خیلی خوب بود.»
نیکول کیدمن در نقش ستاره کمدی
او به خاطر وقاری که برای نقشهای جدی به ارمغان میآورد شناخته میشود. به همین دلیل حداقل یک بار سعی کرده بود از این فیلم کنارهگیری کند، زیرا میترسید که فرد مناسبی برای ایفای نقش یک ستاره کمدی نباشد. اما بعد شروع به له کردن انگورها کرد. سر صحنه در نقش لوسیل، دامنش را در کمربندی جمع کرد و با پای برهنه در ظرفی از انگور فرو رفت. در حالی که لبهایش از رنگ انگور به حالت رژ لب درآمده بود، آنها را به شراب تبدیل می کرد.
«تجربه رها کننده ای بود! رها شدن فوق العاده بود. دلم نمی خواست تمام شود. آن سکانس را سه بار انجام دادیم.» او دوباره به روی دوربین خم شد، چشمانش گرد و نگاهش جدی است. «من مدام از آرون میپرسیدم آیا میتوانم دوباره این کار را انجام دهم؟» لبخندی عمیق میزند. «آیا میتوانم دوباره آن را انجام دهم؟»
۰ دیدگاه