آیا از مدرسه خوشتان می آمد؟

 میدانم که برخی از شما عاشق مدرسه بوده اید اما گمان میکنم که اکثراً مدرسه را دوست نداشتید. احتمال ناکام ماندن از کسب نمره قبولی در آزمونهای بسیار مهم یا عقب ماندن از کلاس، میتواند عامل ایجاد اضطراب باشد و حتی اگر تاکنون چنین اضطرابی را تجربه نکرده باشید، باز هم خود زمان صرف شده برای به خاطر سپردن آن حجم از اطلاعات و کسب مهارتهای مورد نیاز آموزش اجباری، با هزینه فرصت بسیار هنگفتی همراه است. از خودتان سوال کنید: آیا کار دیگری هست که ترجیحاً می توانستید با آن همه وقت انجامش دهید؟ 

امکانی را در نظر بگیرید که آن را با اقتباس از فیلم ماتریکس (1999)، «جایگذاری دانش» مینامم. در فیلم ماتریکس، قهرمان فیلم یا همان نئو متوجه میشود که جهان شناخته شده در واقع نوعی شبیه سازی رایانه ای است و برای به بردگی کشیدن بشریت طراحی شده است. ظاهراً آشنایی با کونگ‌فو میتواند به آزادسازی بشریت کمک کند و نئو که ذره ای هم با کونگ‌فو آشنا نیست، برای یادگیری آن نیازی به صرف مدت‌زمان طولانی ندارد. این هنر رزمی از طریق کابل رایانه ای متصل به پشت جمجه ی نئو در ذهنش بارگیری میشود و بلافاصله او را به یک رزمی کار حرفه ای تبدیل می کند.

اگر شما هم توانایی انجام چنین کاری را داشتید، آیا مانند نئو عمل میکردید و دانش یا هرگونه سرشت ارزشمند دیگری از قبیل ویژگیهای شخصیتی را در ذهنتان جایگذاری میکردید؟ 

باید گفت که نئو تنها دانش کونگ‌فو را در ذهنش جایگذاری نکرد بلکه به واسطه ی یادگیری دانش کونگ‌فو، توانایی انجام حرکات کونگ‌فو را هم کسب کرد. در واقع ویژگیهای مطلوب بسیار زیادی وجود دارند که ضرورتاً به «دانش» محدود نمی شوند؛ به عنوان مثال ویژگی هایی مانند شجاعت، هوش، خلاقیت، شوخ طبعی و پهلوانی به دانش محدود نمی شوند اما کسب آنها به واسطه ی دانش آسان می شود. 

حالا می توانیم بپرسیم اگر چنین چیزی ممکن بود، در حالت کلی آیا شما هم مانند نئو ویژگیهای مطلوب را در ذهنتان جایگذاری میکردید؟ آیا ممکن است که با انجام چنین کاری از چیزهایی مهمی محروم شوید؟ در حالیکه ظاهراً اکثر مردم انجام چنین کاری را درست نمی دانند، در ارائه ی دلیل قانع کننده برای دوست ‌نداشتن آن با مشکل مواجه میشوند. هر چه باشد، مسلماً جایگذاری دانش جنبه های مثبتی دارد، از هدر رفتن هزاران ساعتی جلوگیری میکند که صرف تلاش و تمرین، مرور کتابها، استفاده از فلش کارتها و تقویت حافظه می شوند و البته هزاران ساعت آزاد شده را میتوان صرف انجام هر تعداد از کارهایی کرد که برایمان ارزش بیشتری دارند. 

آیا میتوان دلیل این شک و تردیدها را سختگیری محض یا وابستگی بسیار زیاد به وضعیت موجود دانست؟

شاید همینطور باشد اما به نیابت از تردید کنندگان میتوان به نکات جالبی اشاره کرد. روشن کردن نگرانیهای تردید کنندگان، ما را در فهم مزایای یادگیری به عنوان یک فعالیت یاری می دهد و به ما نشان دهد که در صورت ظهور میانبرها چه بهره ای می توان از آنها برد.  

چیزی که من در اینجا به آن علاقه مند هستم، ارزش جایگذاری است و نه ارزش خود دانش (یا سایر ویژگیهای مطلوب).

یکی از استدلال هایی که در ستایش یادگیری سنتی آورده میشود این است که در هنگام پیمودن مسیر یادگیری موضوعی خاص، غالباً دانش غیر منتظره ی دیگری را هم کسب می کنیم؛ پس اگر درسهای اصلی را در ذهنمان جایگذاری کنیم، از یادگیری درسهای جانبی محروم خواهیم شد. 

در هر حال این دفاعیه هم مردود است. اگر آن درسهای جانبی را از قبل مشخص کنیم، به آسانی می توانیم آنها را نیز در مجموعه داده هایی جای دهیم که قرار است جایگذاری شوند. اگر نتوانیم درسهای جانبی را مشخص کنیم، به سختی می‌توان از آنها برای توجیه یادگیری با کمک ابزار سنتی استفاده کرد، آن هم به این امید که شاید بتوان از طریق یادگیری سنتی به چیزی دست پیدا کرد که اقتضای صرف مدت‌زمان بیشتر را جبران کند.
به عنوان مثال، ما هیچ وقت مسافتی طولانی را به این امید که در میانه راه اتفاقی بیفتد، آن هم اتفاقی ناشناخته، با پای پیاده طی نمی کنیم و بنابراین برای توجیه عدم استفاده از ماشین یا هواپیما چنین دلیلی را نمی آوریم. باید گفت که اگر بهره مندی از توانایی جایگذاری دانش به این معنا باشد که صرفاً و فقط میتوانیم درسهای از پیش تعیین شده را بیاموزیم، در این صورت افقهای معرفتیمان بیش از اندازه محدود خواهند بود. به هر حال یادگیری درسهای جانبی، به یادگیری متمرکز و انجام کارهای سنجیده و ثابت محدود نمیشود. 

با پی بردن به سایر مواردی که ممکن است نئو از آنها محروم شده باشد، به تمایز میان سه موضوعی دست پیدا خواهیم کرد که به زندگی‌مان ارزش بیشتری میدهند: 

  1. دنبال کردن اهداف ارزشمند (ارزش تلاش)
  2.  به دست آوردن نتایج ارزشمند (ارزش دستاورد یا ارزش موفقیت)
  3.  و قرار گرفتن در حالتها و وضعیت های ارزشمندی که ربطی به تلاش و موفقیت ندارند (ارزش حالت).

اقدام به یادگیری کونگ‌فو در سطح بسیار عالی میتواند از طریق ارزش تلاش به زندگی‌مان ارزش بیشتری بدهد و کسب مهارت در سطح عالی نیز از طریق ارزش دستاورد بر ارزش زندگی‌مان می افزاید. در واقع دانستن کونگ‌فو، فارغ از اینکه آن را چگونه یاد گرفته‌ایم (ارزش حالت)، بر ارزش زندگی تان می افزاید. کونگ‌فو کار بودن به خودی خود خوب است و گاهی اوقات نیز دانستن کونگ‌فو می تواند مفید باشد. 

کیانا ریورز در نقش نئو

با دانستن این تمایزها می توان دریافت که اگر چه نئو با یادگیری کونگ‌فو به ارزش حالت آن دست پیدا میکند، اما چیزی از ارزش تلاش و ارزش دستاورد کسب نمیکند. در هر حال به دست آوردن یک حالت از راه تلاش در برخی موارد فقط اندکی به ارزش آن می افزاید و گاهی اوقات نیز به قدری با هزینه فرصت بسیار گزافی همراه میشود که ارزش صرف وقت و توجه را ندارد (به ویژه اگر مانند نئو برای مبارزه با ارتشی از شبیه سازیهای رایانه ای شرور، ناگزیر به دانستن کونگ‌فو باشید). علاوه بر این، گاهی اوقات فرصتهای ارزش تلاش و ارزش دستاوردی که در فرایند جایگذاری دانش از دست میروند (مانند محاسبه و یادگیری اینکه چگونه میتوان جلوی ضربه ی یک مشت را گرفت یا چگونه میتوان نتهای موسیقی را نواخت)، به راحتی قابل جبران هستند. در اینجا منظور از جبران این است که میتوانیم فرصتهای جدیدی برای مبادرت به انجام سایر کارهای بزرگ خلق کنیم، کارهای بزرگی مانند شکست دادن ارتش شبیه سازیهای رایانه ای شرور، یا نوشتن ترانه ای جدید.

اما اگر انجام ساعتها تمرین به این معنا باشد که مردم به نوعی دانش خود را کسب میکنند یا شایستگی و استحقاق داشتن آن دانش را پیدا می کنند، آن وقت چه باید گفت؟

 شاید چیزی که نئو از دست میدهد، نوعی عدالت استحقاقی باشد. در این صورت باید پرسید که از میان این دو حالت کدام یک بهتر است: داشتن دانش بیشتر همراه با شایستگی کمتر یا داشتن دانش کمتر همراه با شایستگی بیشتر. گاهی اوقات ممکن است شایستگی آن‌چنان مهم نباشد. دانستن زبان یا زبان هایی که از خردسالی به آنها تکلم می کنیم، حاکی از خوش شانسی است و نه شایستگی و در عین حال به نظر نمی رسد که این موضوع ما را آزار دهد. مسلماً از آنجا که نمی توانیم خودمان را از هیچ خلق کنیم، برای انجام کارهای ارزنده اقلاً نیازمند قدری استعداد و توانایی بالقوه ای هستیم که خودمان آنها را کسب نکرده ایم. 

در مواردی که چیزی کمیاب باشد و سایر چیزها نیز به یک اندازه وجود داشته باشند، احتمالاً آن چیز باید به سزاوارترین فرد برسد. 

به هر حال هنگامی که به کارآمدترین مسیر رسیدن به یک نتیجه ی فوق‌العاده فکر میکنیم، ممکن است که موضوع شایستگی برایمان بسیار گران تمام شود. به بیان کاملتر، میتوانیم به این مسئله فکر کنیم که آیا مطرح کردن موضوع شایستگی در چنین بستری قابل درک است یا خیر. اطمینان ندارم که در عدم پذیرش مسیر کارآمد رسیدن به دانش، ارزشی نهفته باشد؛ یا بدتر آنکه به دلیل دلبستگی بسیار زیادی به کسب دانش از راه تلاش و تقلای فراوان، از اساس شانس داشتن دانش را از دست بدهیم. بنابراین چرا در شرایطی که موانع موجود بدون هیچ ضرورتی مانع کسب دانش می شوند، نباید آنها را از سر راه برداشت؟

آموزش و یادگیری

اگر جایگذاری دانش به معنای محروم شدن از لذت روابط آموزشی و پرورشی باشد، چه باید کرد؟ 

روابط میان معلم و شاگرد از ارزشی برخوردار هستند که بر ارائه ی مفید «خدمات آموزشی» برتری دارند، همانگونه که روابط والد و فرزند نیز بر به وجود آوردن بزرگسالان کارا و دارای عملکرد برتری دارند. پژوهشگران امور آموزشی بر ارزش ذاتی جنبه های عاطفی، شهودی، خیال انگیز، مشارکتی، پیگیرانه روابط آموزشی و پرورشی تأکید کرده اند و نه تنها تدریس میتواند برای آموزگاران خوب و مفید باشد، بلکه تحت تعلیم قرار گرفتن نیز میتواند برای دانش آموزان آن آموزگاران خوب و مفید باشد. بهره مندی از مراقبت و توجه و رسیدگی، و نیز بلوغ و بالندگی با کمک پشتوانه ای از توجه همیشگی افرادی که معتمد و امین هستند، می تواند برایمان خوب و سودمند باشد. ظاهراً سوق دادن و سوق داده شدن به سمت دانش از طریق ارتباط با دیگران، از نوعی ارزش ذاتی بهره مند است و چنین چیزی را نمیتوان صرفاً در بهره مندی از دانش یا کسب ناگهانی آن پیدا کرد. اگر محرومیت از چنین روابطی با زیان قابل ملاحظه ای همراه باشد، احتمالاً ناگزیر هستیم که از جایگذاری دانش (و فرصت هایی که ایجاد میکند) چشم پوشی کنیم. 

به هر حال چنین زیانی را میتوان جبران کرد. «شرکتهای سازنده» را در نظر بگیرید، یعنی جایی که در آن افراد برای کشف چیزهای جدید در شرایط برابری با یکدیگر همکاری میکنند. به فرانسیس کریک، روزالیند فرانکلین، جیمز دی واتسون و موریس ویلکینز فکر کنید و تصور کنید که در حال کشف ساختار دی انی ای هستند، یا جان لنون و پل مک کارتنی را در حال نوشتن متن ترانه ی (She loves you ) تصور کنید. مشارکت در چنین روابطی نیازمند مجموعه ای از دانش و مهارتهای پیچیده است. بنابراین شاید چشم پوشی از روابط معلم و شاگرد با هدف کسب مهارتهای پیچیده ای که پیش نیاز مشارکت در شرکتهای سازنده هستند، کار درستی باشد. به عنوان مثال در مورد لنون و مک کارتنی، نگارش مشترک متن آهنگ ها بهتر از آن است که مک کارتنی شیوه ی گیتار نواختن را به لنون ناشی و تازه کار آموزش دهد. شاید هم نکات گفته شده نادرست باشند و ما همیشه و در هر مرحله ای از زندگی‌مان میتوانیم از طریق یادگیری مطالبی از یک معلم و آموزش مطالبی به یک دانش آموز، هرگونه زیانی را جبران کنیم. 

جایگذاری دانش ایراد بالقوه ی دیگری نیز دارد. تصور کنید که با یکی از دوستان خوبتان مشغول صحبت هستید و ناگهان صاعقه ای به او اصابت میکند، اما او نمی میرد و تنها کاملاً تغییر میکند: اکنون خلق و خو، منش، سلیقه و علایق کاملاً متفاوتی پیدا کرده است. شاید گمان کنید که او قطعاً بر اثر اصابت صاعقه مرده است و حالا توسط شخص دیگری جایگزین شده است. همین فکر نیز به ذهن کسانی خطور میکند که عزیزانشان دچار بیماری آلزایمر یا شکلهای دیگری از زوال عقل شناختی میشوند.

احتمالاً جایگذاری دانش چنین وضعیتی داشته باشد: به جای آنکه برایمان نفعی داشته باشد، در واقع شخص جدیدی را خلق میکند و این شخص جایگزین ما میشود
 

این چشم انداز از ما دعوت می کند تا نوع، کمیت و میزان تغییراتی را لحاظ کنیم که ممکن است در ما ایجاد شوند، البته بدون آنکه با فرد کاملاً جدیدی جایگزین شویم. من نمیدانم که این نوع از تغییر و تحول تا چه اندازه باید تدریجی باشد تا بتوان از چنین خطری اجتناب کرد، اما مسلماً بارگیری ناگهانی مجموعه ی جامعی از تغییرات و افزودن آنها به مجموعه باورها، ارزشها، خواسته ها و خاطرات افراد، کار عاقلانه ای به نظر نمیرسد. در چنین شرایطی به سختی می توانید خودتان را فردی بدانید که از جایگذاری دانش جان سالم به در برده است. 

حتی اگر بتوانیم خودمان را با حرکتی آهسته و نرم از مقابل خطر جایگزین شدن بر اثر بارگیری مجموعه ی کم حجمی از دانش کنار بکشیم، باز هم باید نگران این مسئله باشیم که شاید جایگذاری دانش، ما را به شخصی که دوست نداریم تبدیل کند. البته چنین اتفاقی همیشه بد نیست. تصور کنید که نئو فردی نژادپرست بود و دوست داشت نژادپرست باقی بماند. در این صورت رای عاری از غرض ورزی من این است که از دست دادن ویژگی نژاد پرستی به عنوان یکی از عوارض جانبی ناخواسته و غیر منتظره بارگذاری کونگ‌فو، نعمت بادآورده ای است. دشمنی مسبوق به سابقه با تبدیل شدن به یک فرد غیر نژادپرست، از هر نوعی که باشد، نمیتواند مشکلی را ایجاد کند: از چنین اتفاقی باید استقبال کرد. 

در هر حال اگرچه تبدیل شدن های ناخواسته همیشه مشکل زا نیستند، اما گاهی اوقات می تواند مشکل آفرین باشند. شاید چنین اتفاقی به فقدان دغدغه ها و علایقی منجر شود که دوستیها را سرپا نگه میدارند. در چنین صورتی باید مراقب نوع دانشی باشیم که در ذهنمان جایگذاری میکنیم، اما چنین چیزی به این معنا نیست که باید از جایگذاری دانش آن هم صرفاً بر اساس چنین دلیلی اجتناب کنیم. زندگی انسانها سرشار از تغییرات و دگرگونیهای غیر قابل پیشبینی است و از این رو همانطور که تبدیل شدنهای ناخواسته با مشکلاتی همراه هستند، انجام هر عمل دیگری (از جمله اجتناب از جایگذاری دانش) نیز به همان اندازه میتواند با مشکلاتی همراه باشد. 

باید گفت که گاهی اوقات سفرهای ما بخشی از اهدافمان را شکل میدهند: وقتی که هدفمان صعود از کوه باشد، نه اینکه صرفاً در قله ی کوه باشیم؛ گل بزنیم و امتیاز بگیریم، نه اینکه صرفاً توپ را در درون دروازه جای دهیم. 

شاید در چنین مواردی جایگذاری دانش نتواند ما را در رسیدن به خواسته هایمان یاری دهد. به هر حال، جایگذاری دانش میتواند مجموعه فرصتهای ارزش تلاش، ارزش دستاورد و ارزش حالت را غنی کند و علاوه بر این نیز وقت بسیار فراوانی را برایمان فراهم میکند تا بتوانیم از این ارزشها نهایت استفاده را ببریم. پس میتوان نتیجه گرفت که در صورت امکان باید هر از چند گاهی از جایگذاری دانش استفاده کرد. 

از آنجایی که نمی توانیم دانش را جایگذاری کنیم (حداقل در شرایط فعلی)، پس هنوز هم میتوانیم احساس کنیم که روابط میان معلم و شاگرد به خودی خود ارزشمند هستند و تلاشها و دستاوردهای ما دقیقاً به این دلیل ارزش دارند که وجود آنها برای رسیدن به اهدافمان اجتناب ناپذیر است. در عین حال نسبت به موضوع انتخاب میانبرها نیز نباید سختگیر باشیم، زیرا همیشه این‌طور نیست که خود سفر مهم باشد. 

جان تیلسون در دانشگاه لیورپول هوپ انگلستان، استاد ارشد رشته ی فلسفه ی آموزش است و کتاب کودکان، مذهب و اصول اخلاقی نفوذ (2019) نیز توسط او نوشته شده است. 

Pin It on Pinterest

بازخورد
بازخورد
چطور به این سایت امتیاز می دهید؟
آیا دیدگاه اضافه ای دارید؟
بعدی
در صورت تمایل برای پیگیری از سمت ما، ایمیل خود را وارد کنید
برگشت
ارسال
از ارسال نظر شما سپاس گذاریم.

Spelling error report

The following text will be sent to our editors: