مهم نیست که چه کاری انجام دهید زیرا بعضی افراد باز هم به سادگی شما را دوست نخواهند داشت و مهم نیست که چقدر دوست داشتنی هستید باز هم در برابر هر فردی که ملاقات میکنید برنده نخواهید شد. کلویی برادریج که متخصص هیپنوتیزم و اضطراب است به ما میگوید: «به یاد داشته باشید که راضی کردن همه غیر ممکن است.” شما شخصیت منحصربهفرد خود را دارید.
به این معنی که برخی از مردم شما را دوست خواهند داشت و شما را میپرستند در حالیکه برخی دیگر ممکن است این احساس را نداشته باشند. البته در حالیکه درک این مفهوم که “چگونه به اینکه مردم شما را دوست ندارند اهمیت ندهید؟” در ظاهر آسان است اما وقتی متوجه میشوید که مثلاً از دعوتها برای گذراندن ساعات خوش با همکاران کنار گذاشته شدهاید یا پاسخهای غیر متعهدانه از افراد جدید که ملاقات کرده اید دریافت میکنید، کنترل دیدگاه خود دشوار است. طرد شدن به هر شکلی دردناک است، خواه اجتماعی باشد یا عاشقانه. طرد شدن، ضربه بزرگی به نفس است که از دایره درونی برخورد میکند.
قبل از اینکه عصبانی شوید به خاطر داشته باشید که این امر نه تنها طبیعی است که مردم گهگاهی از شما بیزار باشند بلکه در واقع سالم است. طرد شدن راهی است برای فهمیدن اینکه چه کسی با چه کسی سازگار است و همانطور که رد شدن عاشقانه توسط کسی، راه شما را برای یافتن شریک مناسبتر باز میگذارد، طرد شدن از یک گروه اجتماعی به شما فضایی میدهد تا افرادی را پیدا کنید که کمی حال شما را بهتر کنند. بهعلاوه این باعث میشود که از دوستداشته نشدن نترسیم. نمیگوییم که باید هنجارهای اجتماعی را زیر پا بگذارید تا پیشرفت کنید اما وقتی انرژی خود را برای شکلدهی شخصیت خود به شخص دیگری هدر نمیدهید تا پذیرفته شوید به احتمال زیاد افرادی را پیدا میکنید که واقعاً شما را دوست دارند. بهاین صورت حفظ آن روابط برای شما بسیار کمتر طاقتفرسا است.
با این حال بد است که احساس دوست نداشته شدن داشته باشید. در اینجا نحوه عبور از آن، بدون افتادن در یک مسیر پر پیچ و خم آمده است.
اشکالی ندارد که درد را احساس کنید
در مورد سوال “چگونه به اینکه مردم شما را دوست ندارند اهمیت ندهید؟” باید بگوییم که انسانها موجودات اجتماعی هستند. بنابراین ما واکنشهای بیولوژیکی دردناکی را نسبت به طرد شدن تجربه میکنیم. برادریج توضیح میدهد: «طرد شدن از لحاظ تاریخی برای بقای ما ضروری بود. زمانیکه ما در حال تکامل بودیم و در قبیلهها زندگی میکردیم طرد شدن و بیرون راندن از جامعه موضوع مرگ یا زندگی بود.» وقتی طرد میشویم مغزمان یک واکنش شیمیایی عاطفی آنقدر قوی ثبت میکند که میتواند از نظر جسمی آسیب بزند. همچنین احتمالاً مجموعهای از پاسخها را طی میکنیم که بی شباهت به مراحل غم و اندوه نیستند. اول اینکه بازی سرزنش کردن شروع میشود. شان گروور که روان درمانگر و نویسنده کتاب When Kids Call the Shots است به ما میگوید: «اولین مرحله توقف قطار پیشرفت، این است که خود را سرزنش میکنید: «تقصیر من است. کاری کردم که آنها را ناراحت کنم.» او میگوید: «شما احساس شرم میکنید. احساس تحقیر شدن میکنید. احساس ضعف میکنید».
سپس مانند هر فرد رد شده احتمالاً سعی خواهید کرد رد کننده خود را به دست آورید. گروور میگوید: «نه به این دلیل که لزوماً میخواهید آنها شما را دوست داشته باشند اما این احساس دوست نداشتن را دوست ندارید. با خود میگویید: «اجازه بده من تو را وادار کنم که من را دوست داشته باشی تا بتوانم احساس بهتری نسبت به خودم داشته باشم.» در آخر احتمالاً احساس میکنید که شکست خوردهاید و آن زمانی است که همه چیز برایتان تاریک میشود.
گروور در جواب “چگونه به اینکه مردم شما را دوست ندارند اهمیت ندهید؟” میگوید: «اینها احساسات اولیه بسیار بسیار ابتدایی هستند. اینکه کسی شما را دوست نداشته باشد باعث قهقرایی میشود.» بهطور کلی این موضوع شما را به دبیرستان، راهنمایی و مدرسه ابتدایی بازمیگرداند. زمانیکه همه چیز به این بستگی داشت که آیا شما باحال هستید یا نه. هنگامیکه در این احساس گرفتار میشوید واقعاً شما تحت فشار قرار می گیرید و سپس خود را در حال تقلا کردن برای دوست داشته شدن مییابید.»
این احساسات کاملاً خوشایند نیستند اما تا زمانیکه در نهایت روی آنها تمرکز نکنید و جلوی حرکت خود را بگیرید کاملاً سالم و طبیعی هستند.
اینکه مردم چه فکری در مورد شما میکنند به شما مربوط نیست،
بدانید که این موضوع (کاملا) تقصیر شما نیست
این نوع رد کردن، به معنای واقعی کلمه “شخصی” است و وقتی کسی به وضوح میگوید که شما را دوست ندارد، به زیر سوال بردن “ارزشِ خود” آسان است. اما همه ما بر اساس ناامنیها و تجربیات منحصربهفرد خود عمل میکنیم و در بیشتر موارد، دوست نداشتن، معیاری برای سازگاری متقابل است. بنابراین واقعاً این نیست که تقصیر شما نباشد بلکه تقصیر آنها هم هست.
در واقع هم تقصیر شما است و هم تقصیر آنها. جنیفر وردولین که کارشناس رفتار حیوانات و استاد کمکی در دانشگاه دوک است به ما میگوید: «این افراد، این موقعیت، جایی که در زندگی خود هستند با جایی که شما هستید سازگار نیست. ما از نظر شخصیتی ترجیحاتی داریم و این بدان معنا نیست که شخصیت شما بد است. او با من متفاوت است و من ترجیح میدهم با افرادی که شبیه من هستند بگردم.»
در مورد اینکه چگونه به اینکه مردم شما را دوست ندارند اهمیت ندهید؟ باید بگوییم که گاهی اوقات افرادی که از شما بدشان میآید فکر نمیکنند که برخی از جنبههای شخصیت شما با جنبههای آنها تناقض دارد. گاهی اوقات شما سرمایه اجتماعی کافی به آنها ارائه نمیدهید تا ارزش وقتتان را داشته باشند. “از آنجایی که ما به خصوص وقتی صحبت از کار میشود یک گونه بسیار اجتماعی با سلسله مراتب تسلط بسیار شدید هستیم، گاهی اوقات در موقعیتهای اجتماعی، افراد، اتحادهای استراتژیک خاصی ایجاد میکنند و اتحادها را همانطور که مناسب آنها است تغییر میدهند تا نیازهایشان را همانطور که تعریف میکنند برآورده کنند.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه: چگونه خوب استراحت کنیم
وردولین میگوید: «بنابراین مردم تلاش خواهند کرد تا به موقعیتی دست یابند و بسیاری از مواقع چه آنها شما را دوست داشته باشند و چه شما را دوست نداشته باشند ممکن است ربطی به شخصیت شما نداشته باشد.»
«در هر صورت، چه متوجه شوید یا نه، دوست داشتنی بودن ارتباط زیادی با چیزهایی دارد که با دیگران رو در رو میکنید. ما این موضوع را در انواع گونهها میبینیم. آنها ترجیحاً تمایل دارند زمانی را خارج از جفتگیری، با افرادی بگذرانند که از نظر موقعیت شبیه به آنها هستند، افرادی که از نظر شخصیتی مشابه آنها هستند، افرادی که به نوعی از نظر ژنتیکی شبیه آنها هستند. یعنی خانواده. بنابراین اگر چیزی مشترک ندارید که برای هر دو طرف به یک اندازه ارزش داشته باشد احتمالاً طرد خواهید شد. این به نوعی یک امر اجتنابناپذیر است.»
اما مراقب علائم رفتاری بد خود باشید
در حالیکه پاسخ این سوال که “چگونه به اینکه مردم شما را دوست ندارند اهمیت ندهید؟” این است که اگر کسی شما را دوست ندارد نباید همیشه خود را سرزنش کنید اما اگر متوجه میشوید که این موضوع یک الگو است که چندین بار پیش آمده ممکن است بخواهید نگاهی بیطرفانه به رفتار خود بیندازید. گروور میگوید: «وقتی افراد را در یک گروه [درمانی] قرار میدهم فوراً میبینم که چه مشکلات یا تیکها یا عادات اجتماعی بدی دارند.» او یک بیمار مرد موفق و خوشتیپ خود را به یاد میآورد که در برقراری روابط عاشقانه مشکل داشت. گرچه آنها قادر به حل مشکل با هم در درمان فردی نبودند اما گروور موفق شد بیمار را متقاعد کند که به یک گروه بپیوندد. گروور میگوید: «در عرض پنج دقیقه من وحشت کردم. او در مقابل مردم بسیار مضطرب میشد و برای استتار اضطراب خود بیش از حد اعتماد به نفس پیدا میکرد تا حدی که مانند یک فرد متکبر به نظر میرسید. زنان گروه اظهار داشتند که هر چه بیشتر او را میشناختند محبوبیت کمتری پیدا میکرد.»
اضطراب بیمار به گونهای آشکار میشد که او در برقراری ارتباط با افراد در یک محیط اجتماعی مشکل داشت. اما از آنجایی که منیتهای ما تمایل دارند از ما در برابر خطاهایمان محافظت کنند او از عادتهای بد خود آگاه نبود. گروور گفت: «من باید به او کمک میکردم تا از چگونگی آشکار شدن اضطرابش آگاه شود. «اضطراب میتواند باعث شود افراد، پرخاشگر یا واقعاً مضطرب رفتار کنند و در یک موقعیت گروهی، متوجه آن رفتار شدن بسیار مؤثر است.»
وردولین میگوید یکی از راههای فهمیدن پاسخ سوال “چگونه به اینکه مردم شما را دوست ندارند اهمیت ندهید؟” و اینکه چه اتفاقی دارد میافتد این است که در مورد اینکه چرا افراد، شما را دوست ندارند بازخورد بخواهید. سپس اگر کسی به شما گفت که مثلاً شما آزاردهنده هستید یا بیش از حد مغرور هستید یا خودشیفته هستید میتوانید یک قدم به عقب بردارید و تحلیل کنید که آیا انتقاد آنها صحت دارد یا خیر. وردولین میگوید: «بسیار خب این اطلاعات بسیار معتبر بهنظر میرسد. من تمایل به انجام آن دارم. میتوانم ببینم چرا ممکن است برای افراد دیگر جذاب نباشد بنابراین روی تغییر آنها کار خواهم کرد.» ممکن است اطلاعات مهمی به شما داده شود که باید آنها را جدی بگیرید و ارزیابی کنید تا ببینید آیا حقیقتی در آنها وجود دارد یا خیر.
با این حال به یاد داشته باشید که در حالیکه برخی از رفتارهای شما ممکن است مردم را ناامید کند دوست داشتنی بودن معمولا یک خیابان دو طرفه است. گروور میگوید: «این اغلب بازتابی از تاریخ [طرف مقابل]، تعصبات و ترسهای او است.
به خود یادآوری کنید که پیدا کردن دوستان جدید کار آسانی نیست
یکی از بزرگترین ترسهای من این است که کار جدیدی را شروع کنم یا به مکانی جدید نقل مکان کنم که کسی را نمیشناسم و باید دوستان جدیدی پیدا کنم. تغییر حلقه اجتماعی شما میتواند منزویکننده باشد. این زمانی است که به احتمال زیاد احساس دوست داشته نشدن میکنید یا از اضطراب اجتماعی رنج میبرید. وردولین در ادامه پاسخ به سوال “چگونه به اینکه مردم شما را دوست ندارند اهمیت ندهید؟” میگوید: «من فکر میکنم ما کمی انتظار غیرواقعبینانه داریم که باید بتوانیم در هر جایی و با همه مردم وارد گروههای اجتماعی شویم».
هنگامیکه برای اولین بار سعی میکنید در روابط با افراد مثلاً در یک محیط کاری جدید، رابطه برقرار کنید وارد پویایی میشوید که از قبل در ساختار شما تنظیم شده است. در حال حاضر دستههایی از افراد وجود دارند، شخصیتهایی از قبل وجود دارند، پویاییهایی وجود دارد و شما نمیدانید وارد چه چیزی میشوید.»
وردولین پیشنهاد میکند که افرادی که با شروع یک شغل جدید یا انجام یک حرکت بزرگ مواجه هستند به آرامی شروع کنند تا محیط اجتماعی جدید خود را درک کنند. وردولین میگوید: «گاهی اوقات حیوانات با داشتن یک تعامل نمونهگیری با افراد دیگر در گروه قبل از تصمیمگیری، ادغام میشوند تا قبل از اینکه بخواهند درست به داخل گروه بپرند و به نوعی جمع را به دست بگیرند.»
بهعنوان مثال در یک شغل جدید ممکن است ارزش این را داشته باشد که برای یافتن دوستانهترین نقطه ورود گروه با یک به یک افراد به ناهار بروید. وردولین میگوید: «بعضی از مردم بسیار خوشآمد میگویند و برخی نه. مردم را به آرامی بشناسید و انرژی خود را به جای منحصربهفردترین اعضای گروه یا سختترین آنها روی کسانی متمرکز کنید که پذیراتر به نظر میرسند.
وقت بیشتری را با افرادی بگذرانید که شما را دوست دارند
حتی اگر خود را در حال بیرون رفتن با برخی افراد میبینید و برایتان مهم نیست که چگونه به اینکه مردم شما را دوست ندارند اهمیت ندهید به احتمال زیاد حداقل چند نفر را دارید که میتوانید در زمانی که احساس ضعف میکنید به آنها اعتماد کنید. برادریج میگوید: «گذراندن وقت با افرادی که به شما اهمیت میدهند میتواند عزت نفس شما را افزایش دهد و به شما کمک کند احساس امنیت بیشتری کنید. این موضوع علاوهبر اینکه بهعنوان مرهمی برای نفس زخمی شما عمل میکند تمرکز انرژی شما بر روابط با افرادی که از شما قدردانی میکنند را بیشتر خواهد کرد. بهطور کلی استفاده بسیار مفیدتری از زمان و انرژی اجتماعی شما خواهد بود.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه: چطور بعد از تجربه خیانت، دوباره عاشق شویم
همچنین به خاطر داشته باشید که بهترین راه برای ایجاد دوستی واقعی این است که خودتان واقعی باشید. گروور میگوید: «اگر فقط به قصد دوست داشته شدن قدم بزنید بسیار استرسزا است و مردم آن را غیرواقعی میخوانند.»
و به کسانیکه از شما متنفر هستند توجهی نکنید
حداقل در ذهن خود به آنها توجه نکنید. گروور میگوید: «وقتی همه چیز شکست میخورد بهتر است گاه به گاه، دشمن را در آغوش بگیرید. از آن لذت ببرید. واقعاً فقط از آن لذت ببرید.» به هر حال همانطور که گروور میگوید گاهی اوقات واقعاً بهتر است که قدرتمند باشید. «اگر مردم حسادت میکنند یا احساس دیگری دارند از همه احساسات استقبال میشود.» نیازی نیست که با مردم دشمنی کنید اما اگر کسی شما را دوست ندارد و این احساس متقابل است لزوماً مجبور نیستید برای دلجویی از آنها دست به کار شوید.»
۰ دیدگاه