با قدرت گرفتن حاکمان مستبد در بسیاری از نقاط جهان، انسان از اینکه چه اتفاقی باید بیفتد تا این کشورها از شر این حاکمان مستبد آزاد شوند متحیر میشود. افرادی مانند ولادیمیر پوتین در روسیه، رجب طیب اردوغان در ترکیه یا شی جین پینگ در چین، ریشهدار، با تجربه و حتی کمی محبوب هستند. بنابراین آیا مخالفان آنها باید به سادگی خود را به یک دوره بیپایان حکومت غیر لیبرال تسلیم کنند؟
به گفته دانیل تریسمن که دانشمند علوم سیاسی UCLA است لزوماً اینطور نیست. او برای این مقاله، ۲۱۸ قسمت از دموکراسیسازی، بین سالهای ۱۸۰۰ و ۲۰۱۵ را تجزیه و تحلیل کرده و فهمیده است که سقوط دیکتاتورها (با برخی استثناها مانند پذیرش داوطلبانه قانون اساسی توسط فردریک هفتم، پادشاه دانمارک در سال ۱۸۴۸) نتیجه اشتباهات قانونی در تلاش برای حفظ این قدرت بوده است. فهرست این خطاها، هم کتاب راهنمای مفیدی برای اقتدارگرایان بوده و هم یادآوری مفیدی در مورد این است که حتی تواناترین آنها نیز خطاپذیر هستند و عواقب فاجعهباری برای رژیمهایشان در پیش است.
به گفته تریسمن، اشتباهاتی مانند آزادسازی عمدی، (برای جلوگیری از انقلاب)، انگیزه دادن به مردم برای مبارزه با مهاجمان خارجی، شکست دادن گروههای نخبگان رقیب یا بستن پیمان با آنها، فقط در یک سوم موارد رخ داده است. در بقیه موارد، ایجاد دموکراسی یک تصادف بوده است. زمانیکه آنها زنجیرهای از رویدادها را رقم زده اند ولی قصد نداشتند قدرت را رها کنند. (برخی از آنها مانند میخائیل گورباچف یعنی آخرین رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی چنین اعترافی کردهاند) .فهرست اشتباهات تریسمن بهطور کامل قابل استناد است.
پنج مورد اساسی از آنها را در ادامه شرح دادهایم:
غرور
یک حاکم مستبد، قدرت اپوزیسیون را دست کم میگیرد و در مصالحه یا سرکوب آن ناکام میماند. لوئی فیلیپ، پادشاه فرانسه در سال ۱۸۴۸ پس از آنکه به قول تریسمن «یک سری از ضیافتهای اصلاحی را با امتناع از دادن امتیازات خفیف، به انقلاب تبدیل کرد» برکنار شد. نیکولای چائوشسکو دیکتاتور کمونیست رومانی در حال سخنرانی معمولی بود که متوجه شد در حال سرنگونی است. همچنین باید بگوییم که رئیس جمهور اندونزی یعنی محمد سوهارتو معتقد بود که میتواند کشور را تا لحظه استعفای خود تحت کنترل داشته باشد.
خطر بیهوده
یک حاکم مستبد، انتخاباتی را راه میاندازد که «نمیتواند به اندازه کافی دستکاری کند» مانند دیکتاتور شیلی، آگوستو پینوشه در سال ۱۹۸۸، زمانیکه در همه پرسی در مورد اینکه آیا باید اجازه داشته باشد در قدرت بماند یا جنگی را آغاز کند (که نمی توانست برنده شود)، شکست خورد.
شیب لغزنده
این مورد درباره گورباچف است. یک حاکم، اصلاحات را برای حمایت از رژیم آغاز میکند اما در نهایت این اصلاحات او را تضعیف میکنند.
اعتماد به یک خائن
این مورد همیشه اشتباهی نیست که خود دیکتاتور مرتکب شود. اگرچه در این مورد، پادشاه فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا بود که خوان کارلوس، یعنی برچیدهکننده فاشیسم را بهعنوان جانشین خود انتخاب کرد. در مورد گورباچف هم، این دفتر سیاسی نخبگان رژیم بود که مرد اشتباهی را برای حفظ قدرت خود انتخاب کرد.
خشونت معکوس
سرکوب نکردن مخالفان در مواقع لازم میتواند نشانه غرور در یک دیکتاتور باشد اما واکنش بیش از حد به آن نیز یک اشتباه بزرگ است. نمونهای که تریسمن میآورد، حسین محمد ارشاد رئیس جمهور بنگلادش است که بهدلیل قیامی که پس از تیراندازی پلیس به یک فعال مخالف در یک تجمع آغاز شد مجبور شد استعفا دهد. اما این اشتباه توسط رئیس جمهور اوکراین، ویکتور یانوکوویچ در سال ۲۰۱۳ هم انجام شد و به یکی از موارد مربوط به خود تخریبی اکثر دیکتاتورها تبدیل شد. زمانیکه پلیس ضد شورش به چند صد دانشجوی معترض حمله کرد و آنها را به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار داد، اعتراضات بسیار بزرگتری را به راه انداخت که منجر به برکناری یانوکوویچ شد.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه: تاثیر گذارترین افراد و ایدههای سال ۲۰۲۱ از دید بلومبرگ
سخن اخر
این موارد، همه اشتباهات قضاوتی بسیار انسانی هستند. دیکتاتورها نیز مانند مردم عادی هستند و گاهی اوقات بر اساس اطلاعات ناقص یا احساس نادرست درونی عمل میکنند. اما تریسمن به این نکته اشاره میکند که آنها ممکن است دقیقاً به این دلیل که دیکتاتور هستند مستعد چنین خطاهایی باشند.
آنها فریب نظرسنجیهایی را میخورند که مردم صادقانه به آنها پاسخ نمیدهند و برای تبلیغات خودشان در آن شرکت میکنند (مانند حاکم مالاوی یعنی هاستینگز باندا که همهپرسی را در سال ۱۹۹۳ فراخوان داد و شکست خورد زیرا حتی با اینکه مردم مجبور به حضور در آن شدند او تحت تأثیر مشارکت بالای مردم در راهپیماییهای خود قرار گرفته بود). همچنین گاهی اوقات آنها برای مدت طولانی حکومت میکنند و بههمین دلیل قوای ذهنی آنها نسبت به ابتدای حکومت، کند میشود.
من علاقه خاصی به تماشای پوتین برای هر یک از اشتباهات لیست تریسمن دارم. تا اینجا گویی او مقاله را قبل از نوشتن آن توسط تریسمن خوانده بود. سرکوب او به موقع و هوشمندانه سنجیده شده است، دستکاری انتخاباتی او همیشه کافی است، جانشین موقت او یعنی دیمیتری مدودف از شیب لغزنده لیبرال اجتناب کرده است و او فقط جنگ علیه رقبای بسیار ضعیفتر را آغاز می کند. او با حقیقت تلقی کردن تبلیغات رژیم خود، به آن کمک میکند اما بهدلیل اینکه از خود تخریبی اکثر دیکتاتورها آگاه است آن را تا حدی باور نمیکند که هوشیاری خود را از دست بدهد. در انتخابات ۲۰۱۸ او رقیب اصلی خود یعنی الکسی ناوالنی را از رقابت دور نگه داشت و توجه داشت که فناوری مدرن به رقیب اجازه میدهد، محدودیتهای رسانهای را کاهش دهد. چیزیکه تریسمن به آن اشاره میکند که میتواند یک دیکتاتور متعصب را به شکست انتخاباتی سوق دهد.
منبع: paudal
اما حتی پوتین پس از ۱۷ سال قدرت، روزی در خطر اشتباه محاسباتی قرار گرفته و شاید در نهایت، روحیه مردم بدبین روسیه که مدام از او در نظرسنجیهای بیارزش حمایت میکنند را اشتباه بخواند. همچنین به راحتی میتوان تصور کرد که اردوغان وارد یک درگیری مسلحانه شود. ترکیه نمیتواند از خشونت نامتناسب حمایت یا استفاده کند زیرا صبر ترکها در قبال اقدامات تلافیجویانه او کم شده است.
تریسمن خاطرنشان میکند که در ۸۵ درصد از قسمتهایی که او مطالعه کرده است دموکراسیسازی قبل از ناآرامیهای تودهای بوده است. دیر یا زود، مردم از رژیمهایی که در آن حرفهای آنها شنیده نمی شود، خسته میشوند. سپس تنها از یک نفر که در مرکز چنین رژیمی قرار دارد گامی اشتباه برداشته میشود. دیکتاتورها معمولا خطرات بیرونی برای قدرت خود مانند توطئههای دشمنان خارجی یا تبعیدی را بیش از حد ارزیابی میکنند. در تحلیل نهایی، آنها بزرگترین تهدید برای خود هستند.
۰ دیدگاه