در این مصاحبه در مورد “فیلم کنسرتِ” جدید راجر واترز Roger Waters و تور بزرگ او صحبت میکنیم. زمانی که راجر واترز برای تور جدید “ما + آنها” برنامه ریزی میکرد قصد داشت از آهنگهایش بهعنوان درخواستی خطاب به انسان و فراخوانی برای شنوندگانش استفاده کند که دور هم جمع شوند و با مشکلات جهان مقابله کنند. بنابراین او در کاتالوگ کنسرتش به دنبال آهنگهایی مانند «ما و آنها»، «خوکها» و «پول» گشت که بیانگر بیماریهای اجتماعی امروزی هستند، سپس آنها را با آهنگهای منتخب آلبوم جدیدش به نام «واقعاً این همان زندگی است که میخواهیم؟» ترکیب کرد.
او به روش خودش پیام مورد نظرش را از طریق تصاویر خیره کننده و با بزرگنمایی بیشتری نمایش داد، تصاویری مانند یک دیوار ویدیویی که تماشاچیان داخل صحنه را از هم جدا میکرد و یا صحنه ای طنزآمیز از دونالد ترامپ. او هر شب کنسرت را با یک هرم لیزری و تزئینات نوری رنگین کمانی که اشاره به کاور آلبوم «نیمه تاریک ماه» داشت به پایان رساند.
غافلگیریهای کنسرت های راجر واترز
در “فیلم کنسرت” راجر واترز هم میتوانید ببینید که این تور فقط شامل جلوههای چند رسانهای نبود. او در طول اجرا با استفاده از نمایشگر هایی که در اختیار داشت داستان پناهندگانی که از سرزمین خود فرار میکردند و فرماندههای ارتش که از قدرت سوءاستفاده میکردند را روایت می کند. این همان پیامی است که او در فیلم “ما + آنها” (و در تمام آهنگهای معروفش) که همراه با شان ایوانز (Sean Evans) آن را کار کرده است به شکل برجستهتر نشان میدهد.
در این فیلم هم از نظر موضوعی و هم از نظر ارائه، زیادهروی شده است (در زمان پخش این فیلم سینما به خاطر ترکیب صدای باس و دالبی میلرزد) و میتوانید مشاهده کنید چطور این فیلم بر روی تماشاگرانی که برای دیدن تور آمده بودند تأثیر گذاشته است.
پیام “فیلم کنسرت” راجر واترز
واترز به مجله رولینگ استونز گفت: «خوشحالم که این فیلم پیامی انسانی و سیاسی دارد.» او در طول مراحل تدوین نگران بود، چون فیلم خیلی طولانی است. به همین دلیل واترز تصمیم گرفت آهنگ «Comfortably Numb» را حذف کند چون «این یک آهنگ اضافی بود که به آخر کنسرت اضافه شده بود.»
او و ایوانز تصمیم گرفتند صحنههای بیشتری از داستان زنی که در زمان پخش آلبوم “Is This the Life” و آهنگ «آخرین پناهنده» نمایش داده می شوند را در فیلم قرار دهند. او میگوید: «فکر میکنم این کار خیلی به نفع فیلم بود.»
با این حال وقتی واترز “فیلم کنسرت” را تماشا میکرد از دیدن چهرههای احساساتی طرفدارانش مبهوت شده بود. او میگوید: «به آنها افتخار میکنم. من به هر کسی که به خودش اجازه میدهد تحت تأثیر ایده تلاش دسته جمعی انسانها برای ایجاد یک زندگی پر از عشق برای یکدیگر قرار بگیرد و فکر میکند این چیزی است که ارزش جنگیدن دارد افتخار میکنم.»
مصاحبه در مورد “فیلم کنسرت” راجر واترز
در ادامه مصاحبه رولینگ استونز را که در مورد “فیلم کنسرت” راجر واترز با او صورت گرفته است مشاهده میکنید.
گسترش پیامِ تورِ راجر واترز
فکر میکنید مردم پیام تور شما را به همان شکلی که میخواستید دریافت کردهاند؟
بله، این در فیلم مشخص است. زنی در فیلم نشان داده میشود که همراه با قسمت دوم آهنگ «دژاوو» (از آلبوم Is This the Life) میخواند (یادم نمیآید کدام خط شعر را میخواند) اما قطرهای اشک روی گونهاش به چشم میخورد. با خودم فکر کردم «وای، حتماً کارم را درست انجام دادهام که این جوانها نسبت به کاریهایی که من در سن 74 سالگی ساختهام اینطور واکنش نشان میدهند.» این تاثیرگذار بود. پس کار درستی انجام دادهام.
عکسهای ترامپ را زیاد در فیلم میبینیم. هیچوقت از دیدن عکسهای ترامپ در تور خود که بهاندازه یک خانه بزرگ هستند خسته نشدید؟
خیلی به این عکسها نگاه نکردم. خوشحالم که این عکس ها در فیلم وجود دارد و از آن قسمتی که بر روی عکس آلت کوچک ترامپ زوم میشود بیشتر خوشم میآید. فکر میکنم اشاره کردن به این نکته مهم است چون او قطعاً شبیه به بچهها است و تقریباً مطمئن هستیم که آلت کوچکی دارد. به هر حال احمقانه است اگر وقت خودمان را با صحبت کردن در مورد ترامپ هدر بدهیم. البته اگر برای نابود کردن تدریجی ایالات متحده در حال توطئه سازی نبود این کار احمقانه میشد.
فیلم کنسرت راجر واترز: آهنگ خوکها
عکس آلت ترامپ در طول پخش آهنگ «خوکها (سه خوک متفاوت)» در فیلم راجر واترز نشان داده شد. زمانی که این آهنگ را نوشتید چه معنایی برای شما داشت و حالا چه معنایی برایتان دارد؟
خوب با توجه به چارچوب این برنامه این آهنگ فقط در مورد «(یکی از) خوکها» بود. این فقط در مورد یک خوک است و آن هم ترامپ مزخرف است.
اما در اصل این خوکها چه کسانی بودند؟
در شعر این آهنگ آمده است که «Big man, pig man» این در مورد هر تاجری است که بیش از برقراری ارتباط با انسانهای دیگر به پول درآوردن علاقه دارد. پس این آهنگ برای استیو شوارتزمن (Steve Schwarzman) و بقیه این افراد است. ما همه آنها را با هم و بهصورت یکسان خطاب قرار دادیم.
آخرین بیت در مورد مری وایت هاوس (Mary Whitehouse) است که سعی کرد صحنههای رابطه جنسی را از تلویزیون انگلیسی سانسور کند. نوشتن این بیت راحت بود، چون میتوانستم بگویم «هی وایت هاوس» و خیلی از مردم فکر میکردند منظور من کاخ سفید (White House) در واشنگتن دی سی است. حالا دیگر منظورم همین است، چون دیگر کسی به مری وایت هاوس اهمیت نمیدهد. او سعی کرد تلویزیون بریتانیا را با روشهایی که مورد پسند انجیل و مسیحیان باشد بسازد، اما این روش از نظر من سالم نیست. خب صبر کنید، بیت دوم در مورد چه بود؟
ادامه آهنگ این است: «Bus stop, rat bag …»
آه، این در مورد مارگارت تاچر است. چطور این را فراموش کردم؟ واقعاً ذهن انسان باید شگفت انگیز باشد که بتواند مارگارت تاچر را فراموش کند. من عاشق آن بیت هستم.
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: بهترین آلبوم های سال ۲۰۲۱
ماسکهای خوک در فیلم کنسرت راجر واترز
در فیلمِ راجر واترز، او و اعضای گروه ماسک خوک میپوشند و مشروب میخورند.
چه چیزی باعث شد روی صحنه با ماسک خوک شراب بنوشید؟
در آهنگ «سگها» بعد از بیت «Dragged down by the stone» یک بخش طولانی وجود دارد که در آن سگها و خوکها برای اینکه تبدیل به گوردون گکو (Gordon Gekko) شوند در تلاشی دیوانه وار هر چه را میتوانند نابود میکنند.
بنابراین در این بخش از آهنگ فقط جو (وارونکر، درامر) و (نوازنده کیبورد) جان کارین (Jon Carin) آهنگ مینوازند، پس بقیه ما باید چه کار میکردیم؟ فقط روی صحنه میایستادیم؟ برای همین فکر کردیم بهتر است لباس خوک بپوشیم، گوسفندان در بار از ما پذیرایی کنند و یک لیوان شامپاین بنوشیم و وانمود کنیم افراد نفرت انگیزی هستیم. همه چیز از همین جا شروع شد. این فرصت داشتن کمی تجربه نمایشی بر روی صحنه بود.
این بخش کمی هم به مشارکت تماشاچیها وابسته بود. من تابلویی را در دست میگرفتم که روی آن نوشته بود «خوکها بر جهان حکومت میکنند» و سپس تابلوی دیگری را بالا میگرفتم که بر روی آن نوشته شده بود «لعنت به خوکها».
تماشاچیها هم خیلی خوشحال میشدند چون اکثر مردم چنین حاکمان احمقی را دوست ندارند. بیشتر مردم میدانند که تقسیم ثروت کاملاً غیرقابل قبول است و ما نمیخواهیم اعضای حزبها کشور ما را اداره کنند. به نظر ما سیستمی که در آن فقیران فقیرتر و ثروتمندان مدام ثروتمندتر میشوند نمیتواند یک سیستم عالی باشد و باید در اسرع وقت به آن رسیدگی و اصلاح شود.
استفاده از تصاویر حیوانات در تور واترز
شاید به خاطر همین باشد که در “فیلم کنسرت” جدید راجر واترز از تصاویر حیوانات زیادی استفاده شده است، مثل ایستگاه پناهگاه حیوانات Battersea که تماشاچیان را از هم جدا میکرد.
پیامی که در این تور رساندید به مفهوم آلبوم مربوط است؟
بله همینطور است. بعد از طراحی کاور آلبوم و عکسبرداری از Battersea Station فکر کردم این کار از نظر نمادین برای گروهی مثل پینک فلوید خیلی خوب است، چون این چیزی است که کمی قدرت دارد و چهار دودکش آن را هم میتوانستیم به تعداد اعضا گروه ربط بدهیم. همه اینها خیلی مزخرف و بی حساب و کتاب هستند.
شاید این نشان دهنده قدرتی بود که بهعنوان یک گروه داشتیم، البته اگر میخواستیم از آنها برای کاری استفاده کنیم. شاید بگویند موسیقی هیچ قدرتی ندارد، اما من این حرف را باور نمیکنم. به نظر من موسیقی یکی از شکلهای قدرتمند هنر است و علاوه بر منبع سرگرمی برای ساکت نگه داشتن تودهها، میتوان از آن بهعنوان یک ابزار سیاسی هم استفاده کرد.
چیزهایی که در فیلم نبودند
صحنهای وجود داشت که دلتان بخواهد به فیلم اضافه کنید اما امکانش وجود نداشته باشد؟
به نوعی میخواستم صحنهای را اضافه کنم که نشان دهنده افرادی باشد که هر هفته در جلسههایی که اوباما برای پهبادها برگزار میکند، حاضر میشوند و در اتاقی تاریک مینشینند و تصمیم میگیرند چه کسی را بکشند.
این یکی از بخشهای نفرت انگیز سیاست خارجی ایالات متحده است. خوب شاید این کار کمی سخت باشد اما فکر کردن به مردانی که در یک اتاقی نشستهاند و تصمیم میگیرند چه کسی را بکشند (اتباع خارجی) و بعد واقعاً آنها را میکشند خیلی ترسناک است. این نفرت انگیز است و قابل باور نیست. به خاطر همین میخواستم از چیزی فیلمبرداری کنم که نشان دهنده این موضوع باشد اما زمان نداشتیم و به خاطر این پشیمانم.
دوست دارم بدانم در فیلم چه آهنگی بهعنوان موسیقی پس زمینه چنین صحنهای انتخاب میشد.
این صحنه، جایی در بخش دوم کنسرت پخش میشد. بیشتر چیزهایی که فیلمبرداری کردیم در آهنگهای «دژاوو»، «آخرین پناهنده» و «تصورش کن» و آهنگهای نزدیک به آنها نشان داده شدند. احتمالاً این هم در آهنگ «سگها» پخش میشد.
بازسازی «کنسرتی بزرگ در آسمان»
در فیلم کنسرت جدید راجر واترز گروه موسیقی لوسیوس (خوانندههای این گروه هالی لسیگ و جس ولف هستند) نسخه خیره کنندهای از آهنگ «کنسرتی بزرگ در آسمان» را اجرا میکنند. برای این اجرا آنها را خیلی راهنمایی کردید؟
نه اینطور نبود. ما درباره این موضوع صحبت کردیم و آنها خودشان به این ایده رسیدند. درست مانند هر چیز درخشانی که نیاز به زحمت دارد ما هم دفعات متعددی بر روی آن کار کردیم. من و جی ای اسمیت (G.E. Smith) چندین ساعت در جلسههای تمرین کنار جسی و هالی نشستیم، ولی این باعث نمیشود کل اعتبار اجرا به ما برسد. بیشتر اجرا کار آنها بود اما اطلاعات اولیه را من و جی ای در اختیارشان گذاشتیم. وقتی به آمستردام رسیدیم و آن اجرای خاص را ضبط کردیم، نتیجه خیلی عالی از آب درآمد. اجرای زیبایی شده است.
گروههای زیادی به این آهنگ ادای احترام کردهاند، مانند پینک فلوید استرالیایی، بریت فلوید و… دیو (Dave) این کار را عالی انجام داد. همه آنها به شکل غریزی از کلر (کلر توری خواننده اصلی آهنگ) که در سال 1973 در اَبی رود، اجرا کرد کپی میکنند. البته این خوب است، چون این یک اجرای زیبا و عالی بود. این ادای احترام مناسبی برای ریک رایت ( Rick Wright) سازنده این آهنگ محسوب میشود.
فیلم کنسرتِ جدید راجر واترز: کاش اینجا بودی
یکی دیگر از صحنههای چشمگیر فیلم کنسرتِ جدید راجر واترز اجرای آهنگ «کاش اینجا بودی» است.
در حال حاضر این آهنگ چه معنایی برای شما دارد؟
آخرین بار در خیابان بالشم و بیرون از ساختمان وزارت کشور لندن «کاش اینجا بودی» را خواندم. جولیان آسانژ (Julian Assange) حالا در زندان بلمارش زندانی شده است و شنیدهام که حالش خوب نیست. از این قضیه خبر ندارید چون حتی یکی از رسانههای اصلی هم این خبر را پخش نکرده است. هیچ روزنامه یا کانال تلویزیونی این حقیقت که من این آهنگ را برای جولیان آسانژ اجرا کردم، پخش نکرده است.
مردم همیشه از من میپرسند «چرا روزنامه نگارها از جولیان آسانژ دفاع نمیکنند؟ او یک روزنامه نگار است که کارش را انجام میدهد.» جوابش این است که روزنامه نگار ها میترسند اخراج شوند. ولی دلیل اینکه چرا «کاش اینجا بودی» را اجرا کردم یک فکر ناگهانی بود. آهنگ خواندن برای یک مرد معمولی با یک گیتار ساده. من واقعاً به آن آهنگ افتخار میکنم.
فیلم کنسرتِ راجر واترز: آهنگ زمان
یک صحنه ی نمای نزدیک در فیلم وجود دارد که راجر همراه با ایجاد یک صدای تیک تاک بر روی سیمهای بیسِ خود آهنگ «زمان» را شروع میکند.
با ایجاد آن صدا بود که ساخت این ترانه را شروع کردید؟
نه، احتمالاً صدای تیک تاک از ایدهای که یک نفر از اعضا داده و گفته «هی بیایید از صدای ساعت استفاده کنیم» آمده باشد، به همین خاطر هم آنها، صدای بی روح تار را روی تکرار گذاشتند. اما انگیزه ما حالت روایی این آهنگ بود. برای من به شخصه این ترانه خیلی مهم است.
من این آهنگ را وقتی 29 ساله بودم نوشتم، به همین خاطر بخشهایی از شعر آهنگ که به این شکل است «هیچکس به تو نگفت چه زمانی دویدن را شروع کنی / تو صدای شلیک شروع مسابقه را از دست دادی.» درباره تجربه من از 29 سالگی است و قطعاً به معنای این است که «لعنت به من. من وسط زندگی هستم. قرار بود برای چیزی آماده شوم.» بالاخره متوجه شدم که آن چیز چه بود و احتمالاً در مورد ساختن یک زندگی، تشکیل خانواده و همین موضوعات کلیشهای بود.
اما ناگهان در آن سن متوجه شدم هیچ هدفی ندارم. دلیل خوب بودن آهنگ «زمان» این است که توصیف کننده مخمصهای است که هر یک از ما بعد از بزرگ شدن (اگر اصلاً بزرگ شویم) در آن گیر میافتیم و ناگهان متوجه میشویم که زمان واقعاً خیلی سریع میگذرد. این باعث میشود در مورد زندگی، مسائل مهم و روش لذت بردن از زندگی، فلسفه بافی کنید.
در مورد این فکر میکنیم که باید به سگها و خوکها اجازه بدهیم همه انرژی خود را صرف نابود کردن دیگران و دزدی از آنها کنند یا این حقیقت را میپذیریم که کمک کردن به یک انسان دیگر باعث شاد شدن زندگی ما میشود. و زمانی که بهصورت گروهی کار کنید خیلی بیشتر از زمانی که یک عملکرد خودخواهانه دارید میتوانید به شادی برسید. همه چیز به همین سادگی است.
معنای متفاوت آهنگها با گذشت زمان
ما اجرای این ترانه را در فیلم کنسرت راجر واترز دیدیم. فکر میکنم این آهنگ نسبت به 50 سال پیش که آن را نوشتید معنای متفاوتی برای شما دارد.
من امروز با شان (اوانز) در مورد توری که تابستان سال بعد باید برگزار کنیم صحبت کردم و به او گفتم به فکر یک نام برای تور و آهنگ هایی که باید انجام بدهیم هستم. یک دمو برای آهنگی دارم که در حال ضبط آن هستم، اسم آن را «زمان در حال سپری شدن است» گذاشتم.
فکر میکنم دلیلش این باشد که همه ما به خاطر حمله افرادی که در حال کشتن جامعه هستند، همه ی پول و قدرت را در اختیار دارند، رسانهها و سیستم تبلیغاتی را اداره میکنند، به ما دروغ میگویند و سعی میکنند ما را با هم دشمن کنند تا سیستم خودشان را حفظ کنند، در حال مردن هستیم.
مشکلش این است که آنها همه ی ما را میکشند. همین حالا در حال کشتن ما هستند. این همان چیزی است که آن بچه سوئدی گرتا تونبرگ (Greta Thunberg) میگوید. زمان ما خیلی سریع دارد تمام میشود. پس بهتر است این بچه و جنبشهای ضد جنگ و جنبشهای تغییرات آب و هوایی قدرت بیشتری پیدا کنند، زیرا این افراد برای بیدار کردن بیشتر مردم که متأسفانه مثل مردگان متحرک شدهاند (بهخصوص در ایالات متحده آمریکا) شجاعانه مبارزه میکنند و میخواهند به مردم بفهمانند که زندگی آنها و بچههایشان نه تنها در خطر است، بلکه تقریباً به پایان رسیده است.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه: مصاحبه با آل پاچینو در سالگرد ۵۰ سالگی “پدرخوانده”
حمایت خیرخواهانه دیوید گیلمور
گذشته از مسائل مربوط به فیلم کنسرت، فکر میکنم بهتر است در مورد کار دیوید گیلمور هم صحبت کنیم.
مطمئنم وقتی شنیدید دیوید گیلمور امسال گیتارهایش را فروخت و پول آن را برای مبارزه به تغییرات آب و هوایی اهدا کرد خوشحال شدید.
آه خدا خیرش بدهد. به نظرم این چیز خوبی است، خوش به حال او. (مکث میکند) کاش به من اجازه میداد این فیلم را در وب سایت پینک فلوید تبلیغ کنم. این کار مجاز نبود. او این را سانسور کرد و به من اجازه نداد در مورد آن چیزی اعلام کنم.
آخرین باری که با او صحبت کردید کی بود؟
ما در ماه ژوئن با هم صحبت کردیم. ما یک جلسه بزرگ داشتیم و من یک طرح صلح مهم را پیشنهاد دادم که متاسفانه به نتیجه نرسید.
به خاطر این موضوع متاسفم.
میدانم متاسفی، شرط میبندم همه طرفداران پینک فلوید با شنیدن این خبر ناراحت شوند. همه آنها امیدوار بودند که ما بتوانیم همدیگر را ببوسیم و مسئله را حل کنیم و همه چیز در یک جهان دنج و شگفت انگیز خاتمه پیدا کند. خوب، این اصلاً برای من دنج و شگفت انگیز نبود چون من در سال 1985 برای ترک پینک فلوید دلیل داشتم. دلیلش هم این بود که میخواستم به کار خودم ادامه بدهم.
خدا را شکر که حالا میتوانم به کار خودم ادامه بدهم. پاداش کار کردن، همان کار است. خیلی خوشحال شدم که دیدم در نقد ورایتی از فیلم، آنها توانستند ارتباط بین «نیمه تاریک ماه»، «حیوانات»، (آلبوم انفرادی واترز) «تفریح تا سرحد مرگ» و «واقعاً این زندگی است که میخواهیم؟» را تشخیص دهند. به هرحال بیایید بیشتر این بحث را ادامه ندهیم، من بیشتر از آنچه باید میگفتم را گفتم.
اجرا با نیک میسون
قبل از اینکه دوباره به موضوع فیلم کنسرت راجر واترز بپردازیم، من یک سوال دیگر هم دارم.
قبل از اینکه از موضوع پینک فلوید بگذریم، من امسال شما را دیدم که آهنگ «کنترلها را به سمت قلب خورشید تنظیم کن» را همراه با نیک میسون (Nick Mason) در نیویورک اجرا کردید. نظرتان در مورد این برنامه چه بود؟
اجرای آهنگ Saucerful of Secrets برای من شگفت آور بود. واقعاً از این برنامه لذت بردم و مشخص است که نیک را دوست دارم. او یکی از دوستان خیلی قدیمی من است و خوشبختانه تمام پلهای پشت سر ما دوباره بازسازی شدهاند. ما اغلب همدیگر را میبینیم و به نظر من او ستودنی است. جو آن شب شگفت انگیز بود و وقتی به من اجازه دادند همراه با آن گروه، روی یک صحنه بایستم و آن آهنگ را بخوانم از همیشه خوشحالتر بودم.
خواندن و گیتار زدن گای پرت (Guy Pratt) عالی بود. او مدت زیادی با گلیمور کار کرده است و در مورد این کار اطلاعات زیادی دارد. به نظرم صدای نیک هم عالی بود. بقیه بچهها هم واقعاً فوق العاده بودند.
برگزاری یک تور کوچکتر
تمایل دارید یک چنین تور کنسرتی را در یک مقیاس کوچکتر برگزار کنید و در آن آهنگهای قدیمی را برای کسانی که مشتاق شنیدن آهنگهای معروف نیستند اجرا کنید؟
لعنت، نه. چرا باید بخواهم این کار را انجام بدهم؟ من همیشه در حال نوشتن آهنگهای جدید هستم و میخواهم به کاری که همیشه انجام میدادم ادامه بدهم. کار من این است که فکر کنم «چطور میتوانم آهنگهای راکاند رول را جذابتر، نمایشیتر، هیجان انگیزتر، با جلوههای تصویری بیشتر، موزیکالتر و… بسازم.» من در 50 سال گذشته مشغول انجام همین کار بودم و با این کار خودم را بیان میکردم. باید همین کار را هم ادامه بدهم. هیچ وقت دلم نمیخواهد به یک میخانه بروم و «Set the Controls» را بخوانم.
فیلم کنسرت جدید راجر واترز: اختراع کنسرت
با تماشای فیلم کنسرت راجر واترز این سوال برایم ایجاد شد.
شما یک بار گفتید «برگزاری کنسرت» کار جالبی است چون من میتوانم بگویم آن نمایش را اختراع کردهام.» چه چیزی باعث شد وارد این مسیر شوید؟
من به سالنهای برگزاری کنسرت میرفتم و با خودم فکر میکردم «خدایا این چقدر کسل کننده است.» یادم میآید در همان دوره «نیمه تاریک ماه» بود که روی صحنه چند بالابر داشتیم که روی آنها چراغ نصب شده بود، آرتور مکس (Arthur Max) نورپردازی بود که ما او را از بیل گراهام (Bill Graham) و Fillmore East دزدیده بودیم و آرتور بود که نورپردازی بالابرها را انجام داد.
او به نوعی صفحه دایرهای شکلی که ما از آن استفاده میکردیم را اختراع کرد. من فکر میکردم «چطور میتوانیم این فضا را با وسایل نمایشی پر کنیم؟»
همان زمان بود که من با افرادی کار کردم که وسایل بادی میساختند و بیشتر به نمایش تصاویر و شلیک آتش بازیهایی فکر میکردم که در هوا شبیه به گوسفند و هواپیما و این مزخرفات میشوند. (مکث میکند) در واقع این مزخرف نیست. خیلی هم منطقی است.
بیرون آمدن یک اشتوکا (هواپیما) از میان تماشاچیها یک وسیله نمایشی کاملاً قانونی است، من حتی چند سال پیش هم در The Wall این کار را انجام دادم. یادم میآید وقتی در سال 1979 The Wall را برگزار کردیم بونو (Bono) از ما انتقاد کرد. U2 یک گروه خیلی جوان بودند و با لهجه ایرلندی میگفتند «وای ما نمیتوانیم آن همه مزخرفات نمایشی پینک فلوید را تحمل کنیم.>
ما فقط موسیقی و آهنگهایمان را برای خودشان اجرا میکنیم و….» آه واقعاً؟ تمام کاری که آنها در ادامه حرفه لعنتی خود انجام دادند کپی کردن از کارهایی بود که من آن موقع و بعدها انجام دادم. پس خوش به حال آنها، ولی چه قدر مزخرف میگویند. اگر آنها را رهبری کنید مردم هم به دنبال شما میآیند.
فیلم کنسرت راجر واترز: نظرات مردم
به جز فیلم کنسرت راجر واترز، او تجربه برگزاری تورهای زیادی را دارد.
مردم از این حرفها زیاد میزدند؟
یادم میآید جگر (Jagger) اواخر سال 1979 به کنسرتهای ناسائو کلیزئوم آمد و The Wall را دید. او به پشت صحنه آمد و سعی کرد بفهمد چطور میتواند به چنین چیزی دست پیدا کند. او گفت «من آن را میخواهم». یک نفر به (تصویرگر) جرالد اسکارف (Gerald Scarfe) که روی مبل نشسته بود و با نیک میسون صحبت میکرد اشاره کرد و گفت: «در این مورد باید با او صحبت کنی.» اما جَگر این کار را نکرد.
او فکر کرد طراح صحنه نیک است، به سمت نیک رفت و (با همان حالت حرف زدن خودش) گفت: «شنیدهام تمام جلوههای تصویری و طراحی صحنه را شما انجام دادید.» و نیک هم مثل همیشه رفتار کرد و جواب داد: «بله، کار من بود. من در وقت خالی که بین تمرین درام زدن داشتم این کار را انجام دادم.» جَگر هم درحالیکه یک و ساعت و نیم از عمرش را با این فکر تلف میکرد، نشست و با او صحبت کرد. آفرین به نیک، خیلی باحال بود.
اینطور نیست که از مایک بدم بیاید. نه از او بدم نمیآید، نه زیاد. او فقط کمی برای من پیر است.
برنامه تورهای آینده
از آنجایی که در مورد برگزاری کنسرت (بهویژه فیلم کنسرت راجر واترز) حرف میزنیم، میخواهم بپرسم برنامه شما برای تابستان چیست؟
فکر میکنم برنامه این باشد که در سال انتخابات، 30 یا 40 اجرا در آمریکای شمالی و احتمالاً چند اجرا هم در مکزیکوسیتی داشته باشیم. اگر قرار باشد در ایالات متحده اجرا کنیم واقعاً دلم میخواهد به مکزیک بروم چون تماشاچیها خیره کننده هستند. من عاشق مردم هستم.
احتمالاً چند اجرا در کانادا، آمریکا و شاید سه اجرا هم در مکزیکوسیتی داشته باشیم. این کل برنامه است. من نمیتوانم تور دور دنیا برگزار کنم و واقعاً هم مایل به انجام این کار نیستم. هیچ اجرایی هم در فضای باز انجام نمیدهم، فقط در فضاهای بسته اجرا میکنم پس فقط کافی است یک چیز ارائه شود.
این چه تفاوتی با برنامه “ما + آنها” خواهد داشت؟
از “ما + آنها” خیلی سیاسی تر و انسانی تر میشود. ما امروز به آهنگها گوش میدادیم و لیست اجرا را بررسی میکردیم. داشتیم در مورد عنوان این تور فکر میکردیم. نباید این را لو بدهم اما اصلاً برایم مهم نیست، چون احتمالاً همه چیز تغییر میکند، ولی هلیکوپتر نمادینی را تصور کنید که معمولاً قبل از آهنگهای «Happiest Days» و «Brick 2» میآید (همان صدایی که همه آن میشناسیم و دوستش داریم) و یک مگافون را تصور کنید که یک نفر قبلاً از آن سوء استفاده کرده است. میدانم چه فکری میکنید ولی نام تور «این یک مته نیست» است. فکر کردم این میتواند نام خوبی برای برنامه باشد: این یک مته نیست. طبقه حاکم در حال کشتن ما هستند.
۰ دیدگاه