من برای مدت طولانی، اعتقاد داشتم که برای تبدیل شدن به یک نویسنده حرفه ای باید به ابزارهایی عالی دسترسی داشته باشم. اما با گذشت چند ماه از شروع به کارم بهعنوان منتقد کتاب، من هم مانند بسیاری از همکارانم برنامه مایکروسافت وُرد را مقصر کاهش بهره وری ام میدانم. هر بار که فایلی را باز میکنم، انگار هدف کاری ام را فراموش می کنم، صفحات را از بالا به پایین دوباره بررسی می کنم، بین جملات میچرخم، آنها را اصلاح میکنم، برخی را پاک می کنم و دوباره می نویسم. گویا وقت تلف کردن در این نرم افزار آسان و به پایان بردن کارها تقریباً غیرممکن است.
من در تله ای افتادم که فیلسوف ژاک دریدا (Jacques Derrida) در مصاحبه ای در اواسط دهه نود آن را عنوان کرد. او گفته بود: «با رایانه، همه چیز سریع و آسان است و امکان بازنگری بینهایت و تحلیل بی پایان کارها وجود دارد.»
اما نویسندگان، امروزه متمایل به خرید لپتاپهای غیر قابل اتصال به اینترنت و قفل کردن تلفنهای هوشمند با ابزارهای زمانبندیشده، هستند. به همین منظور زادی اسمیت، سرویسی به نام Freedom را تبلیغ می کند. این سرویس اشتراکی، تمامی دستگاههای هوشمند کاربر را قطع میکند و نوعی راه حل پاکدامنی برای انسانهای حواس پرت، در دنیای امروز است.
من تعدادی از برنامههای نوشتن «بدون حواسپرتی» را امتحان کرده ام . این برنامه ها برای تشویق ذهن آگاهی، برنامه ریزی شده اند. در بیشتر این برنامه ها کلید backspace غیرفعال شده است و در چند مورد از آنها برنامه مرا تهدید میکرد که اگر دستهایم را از روی صفحهکلید بردارم، همه چیز را حذف میکند (بنویس یا بمیر). پس از آن، سعی کردم ابزار نوشتاری مختص خودم را کدنویسی کنم، سرگرمی ای که به همان اندازه که مفرح بود، بی تاثیر هم بود. این آزمایشها به تدریج منجر به ساخت دستگاهی شبیه ماشین روب گلدبرگ شد. مجموعهای از فرمها و متون ساده که در هم آمیخته بودند و من را دائماً در مورد اینکه کدام نوشته ام را در کجا یادداشت کردهام گیج می کردند. نوشتن با دست نیز برای من ممکن نبود: وندل بری (Wendell Berry) در نشریه هارپر (Harper’s) به خود میبالید که برای نوشتن به کامپیوتر نیازی ندارد، زیرا همسری دارد که به او رسیدگی می کند. اما من یک نویسنده مستقل هستم که دوست پسرم شاغل است. بنابراین جستجوی بهترین واژه پرداز را آغاز کردم. به دنبال وسیله ای بودم که ترکیب کاملی از ذهن آگاهی و کاربری را برایم داشته باشد.
در اواخر دهه بیست سالگی ام، به ابزارهای نوشتاری متمرکز توجه ویژه ای شده بود. بخش بهره وری (productivity section) فروشگاه اپل، انباشته از انواع ویرایشگرهای متنی بدون حواس پرتی بود. نشریه تایمز یک ماشین تحریر شبیه سازی شده که تحت حمایت تام هنکس برای موسسه ملی رمان نویسی (NaNoWriMo) تولید شده بود را پیشنهاد می کرد. یک شرکت دیترویدی به دنبال ساخت ماشین تحریری بنام “smart” بود که بیش از پانصد دلار قیمت داشت. به نظر میرسید این جنبش در ماههای اول همهگیری کرونا اوج گرفته بود، زیرا نویسندگان در شرایطی جدید، با روتین زندگی همسران و هم اتاقیها قرار گرفته بودند، یا در مقابل حواس پرتی دائمی خود درمانده شده بودند.
ناگهان آگهیهایی با عنوان «نازکترین تبلت جهان» در همه جا پخش شد، که ادعا می کرد جایگزین قلم و کاغذ میشود و «مغز شما را بازمیگرداند». کلیپ تبلیغاتی شرکت “لاوکرافت” نزدیک به سه میلیون بازدید داشت؛ کودک بازیگوشی را نشان می داد که به آیپدش چسبیده و مشغول بازی در یک منظره جهنمی با لوله های مغزی متحرک و اعلان هایی که مانند کوسه دور سرش می چرخیدند، بود. راوی در این کلیپ با صدایی هشدار دهنده می گفت: ” اگر ما فناوری را اصلاح نکنیم، او ما را تغییر می دهد.”
ابزار نوشتن به ندرت با در نظر گرفتن نیاز نویسندگان طراحی شده است. همانگونه که بیشتر کتیبه های اولیه به خط میخی، اسناد حسابداری بوده اند و نه شعر. چند هزار سال بعد، ماشینهای تحریر به عنوان کمکی برای انجام راحت تر کارهای اداری جایگاه خود را در جهان تثبیت کردند. با این حال، اختراعات جدید همیشه بر تولید آثار ادبی در جهان تاثیر گذاشته است.
همانطور که فردریش نیچه، که با یک ماشین تحریر نیمه کروی دست و پنجه نرم می کرد، مشاهداتش را به شکلی شعرگونه اینطور بیان می کند: «توپِ نوشتن، چیزی شبیه به من است: ساخته شده از آهن اما با این وجود به راحتی قل می خورد و سفر می کند.» پیشرفتهای کمی در دنیا بوده که بر روی ما به اندازه ابزارهای واژه پرداز تاثیر بگذارد. متیو در کتاب “Track Changes” مطالعهای درباره ظهور فناوری انجام داده است. او خاطرنشان میکند که اولین نرمافزار نوشتن که مورد توجه عمومی قرار گرفت، این نوید را به نویسندگان می داد که از دشواریهای بازنویسی هایشان کاسته خواهد شد.
گویی سختی برش و چسباندن با قیچی، تایپ مجدد پیشنویسها برای رفع اشتباهات تایپی و احتمال از بین رفتن کل نوشته، برای همیشه تمام شده بود. تا پیش از دهه هفتاد در امریکا “نوشتن روی شیشه (صفحه مانیتور)” چیز عجیبی بود. اما در اواخر دهه ۷۰، رایانههای شخصی برای اولین بار به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت و در اواسط دهه هشتاد دیگر نوشتن با آنها امر عادی شده بود.
متیو از داستانهای تخیلی استیون کینگ برای دراماتیک کردن این گذار استفاده میکند. جایی که در رمان «درخشش» (1977) استیون کینگ قتل عام را به ماشین تحریر مرتبط میکند. همچنین در داستان دیگرش «واژهپرداز خدایان» (1983) نویسندهای را نشان میدهد که صاحب نرمافزاری قادرِ مطلق شده بود و از آن برای حذف همسرش که معتاد به یک بازی شده است، استفاده میکند.
البته این جادو با پذیرش جهانی واژهپردازی، بهویژه پس از «جنگهای واژهای» در اوایل دهه نود، زمانی که مایکروسافت ورد، WordStar و WordPerfect را کنار زد تا نود درصد از بازار را به دست آورد، محو شد. متیو در این باره می نویسد:«گویی همه به طور کامل راضی شده اند که وُرد، مداد شماره 2 برای عصر دیجیتال است.» Google Docs نیز از آن زمان در پی سلطه یافتن به اسناد متنی است. اما فناوری نوشتن در همان حالت، ثابت مانده است.
این روزها، ما در یک برنامه تنها تایپ نمی کنیم، بازنگری می کنیم، قالب بندی می کنیم و اگر مایل باشیم، میتوانیم از فرایندِ جمعآوری اطلاعات گرفته تا نظارت بر آنها را بدون خروج از مرورگر کامپیوترمان انجام دهیم. Medium که یک برنامه نوشتاری و همچنین یک پلتفرم انتشار است، مثالی از افراط در این ادغام است. تلاش هایی برای تبدیل این جریان، به یک فرایند متوالی انجام شده است اما آیا موج جدید ویراستاران ذن و تبلتهای جوهر الکترونیکی، که می خواهند راهحلهای فناوری را به نوستالژی آنالوگ تعدیل کنند، میتوانند این مسیر را معکوس کنند؟ آیا میتوانند به ما نویسندگان دستگاه اختصاصی خودمان را بدهند؟
منبع: Pexels
اولین تجربه نوشتن متمرکز من با iA Writer بود، یک واژه پرداز مینیمالیستی که شرکتی سوئیسی-ژاپنی به نام Information Architects آن را طراحی کرده بود. من این واژه پرداز را در سال 2014 خریدم. آن زمان مشغول تحقیق بر روی پایان نامه دانشگاهی ام در رشته ادبیات بودم. کار تحقیق من تحت نظارت یک دانشجوی فارغ التحصیل کاریزماتیک بود که دست خطی بسیار زیبا داشت و همواره به من هشدار می داد که زمان زیادی را به بازنویسی کارم اختصاص می دهم. او مرا تشویق می کرد که هر روز بدون نگاه کردن به آنچه روز قبل نوشته بودم، شروع به نوشتن کنم. البته میزان عمل کردن من به توصیه های او به اندازه میزان حرف گوش کنی همسر لوط بود! اگر قرار باشد من بازنویسی پاراگراف هایم را متوقف کنم، به چیزی بیش از یک توصیه نیاز دارم.
ویژگی اصلی iA Writer نداشتن امکانات زیاد است. این برنامه در واقع یک مستطیل سفید است، که کاربر تنها میتواند با یک فونت در آن تایپ کند. هیچ گونه سربرگ، پاورقی، ابزار طراحی، یا دستیار پرحرفی در این برنامه وجود ندارد. رابط کاربری ساده آن از کاراکترهای ویژه در یک زبان ساده به نام Markdown برای پررنگ کردن، ایتالیک کردن یا تغییر شکل متن استفاده میکند. بدین ترتیب نویسندگان را تشویق میکند که دستانشان روی کیبورد و ذهنشان روی کارشان متمرکز شود.
نوآوری مهم این اپلیکیشن «حالت فوکوس یا تمرکز» است. گزینه ای که به صورت عمودی جمله یا پاراگراف در حال نوشتن را در مرکز توجه قرار میدهد و باقی متن را خاکستری میکند. هنگامیکه این ویژگی را برای دوستانم توضیح میدادم به نظرشان احمقانه بود، مانند گذاشتن چشمبندهای اسب بر صورت نویسندگان. با این حال، پس از گذشت مدت کوتاهی از نصب آن، بسیاری از نگرانیهای من در مورد اینکه چقدر باید بنویسم، کجا را اصلاح کنم یا بازنویسی کنم، از بین رفت. نسخه موبایل این برنامه نیز فایلها را در فضای ابری ذخیره می کند. این ویژگی این امکان را به من میداد که در هر جایی (مانند دستشویی و واگنهای شلوغ مترو) با خیالی آسوده بنویسم. گویی ابزار نوشتاری کوچکی همواره در جیبم همراهم بود. تاثیر این اپلیکیشن برای من از لحاظ احساسی و کاربردی چشمگیر بود. iA Writer با ایجاد یک فضای خالی برای نوشتن، این تصور را ایجاد می کند که آشفتگی زندگی روزمره در قلمروی کلمات راهی ندارد.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه: آیا هوش مصنوعی اختیار را از انسان گرفته است؟
الیور رایچنشتاین، توسعهدهنده سوئیسی برنامه iA Writer ، طی گفتگویی که در زوم با او داشتم به من گفت: «افلاطون میگوید که فلسفه با تعجب و پرسیدن شروع میشود. من از خودم میپرسیدم: چرا مایکروسافت ورد اینگونه است؟ چرا اینقدر احساس بدی به من میدهد؟» رایچنشتاین برای اولین بار در اوایل دهه نود ایده ساخت یک واژه پرداز متمرکز را داشت. او که در آن سالها دانشجوی کارشناسی ارشد در بازل سوئیس بود، برای کسب درآمد بیشتر در دبیرستانی آهنگسازی تدریس می کرد.
او متوجه شده بود که حین کار با Word حواس شاگردانش با فونتها، ماکروها و منوهای اضافی پرت میشود. در همان زمان، که مشغول مطالعه متون فشرده و پیچیده فلسفی بود، شروع به مطالعه تایپوگرافی کرد. سپس سوئیس را به مقصد توکیو ترک کرد. در سال 2005، او شرکت Information Architects را تأسیس کرد. در آن شرکت به موسسات رسانهای در زمینه وبسایتهایشان مشاوره میداد ( ویکیپدیا و Condé Nast از مشتریان او بودند). سپس در سال 2010، iA Writer را منتشر کرد.
رایچنشتاین به من گفت: «من فقط یک برنامه مخصوص نوشتن میخواستم. برنامه ای که تنها یک کار را درست انجام دهد و آن نوشتن است. برایم اهمیتی نداشت که کسی از برنامه من خوشش بیاید یا آن را بخرد. فقط احساس میکردم که وجود چنین برنامه ای لازم است.» او برای طراحی این برنامه از ماشینهای تحریر مکانیکی الهام گرفت. بهویژه برای حالت فوکوس و فونت اصلی برنامه این شباهت را می بینید. در حالی که بیشتر کتابها با استفاده از تایپوگرافی متناسب، حروفچینی میشوند و به هر کاراکتر فضایی مطابق با عرض آن اختصاص داده میشود، فونتهای تکفاصله به هر نویسه ( چه حروف بزرگ و چه حروف کوچک)، یک فضای مساوی میدهند. رایچنشتاین میگوید: «وقتی با فونت تکفاصله مینویسید، احساس حرکت رو به جلو به شما دست میدهد.
اگر دیوانه وار به اطراف کلیک نکنید، احساس میکنید که متن شما در حال رشد است.» با این حال، مهمترین اولویت او، از بین بردن گزینه های انتخابی بود. به عقیده او این حجم از انتخاب، نویسنده را فلج میکند. در یک کلیپ تبلیغاتی اولیه iA Writer، می بینیم که یک مهاجم فضایی به مایکروسافت ورد حمله میکند، آیکونها و نوار ابزارها را از بین میبرد، تا زمانی که فقط یک مستطیل سفید با یک کِرسر آبی چشمک زن روی صفحه باقی میماند.
این برنامه به طرز شگفتآوری موفق بود و به عنوان برنامه «منتخب از دید ویرایشگران» در فروشگاه اپل جای گرفت. اگرچه برخی از کاربران خواستار ویژگیهای بیشتری بودند، اما رایچنشتاین با اطمینان از طرز فکر اولیه خود، آن نظرات را نادیده گرفت. در دنیای نوشتن بدون حواس پرتی، مطمئناً همیشه حق با مشتری نیست. امروزه iA Writer بیش از نیم میلیون کاربر فعال دارد که بیشتر آنها طراحان، برنامه نویسان و روزنامه نگاران حرفه ای هستند. البته کپیکنندهها و رقبای بسیاری نیز برای این برنامه ایجاد شده اند که میتوان از میان آنها به برنامه های Ulysses و Bear اشاره کرد. کپی کننده دیگر شرکت مایکروسافت بود که در سال 2011، “حالت فوکوس” را برای Word ارائه داد. رایچنشتاین این حرکت ورد را “خنده دار” توصیف کرد. او گفت تنها وقتی پیشرفت حاصل میشود که “همه نوار ابزارها را کنار بگذاریم.” این ویژگی در ورد با لمس کلید Escape ناپدید میشود.
رقبای دیگر iA Writer نه تنها تلاش میکنند تا حواس پرتی نویسنده را کاهش دهند، بلکه سعی میکنند فضای روزمره اتاقک های دیجیتال امروزی را نیز از بین ببرند. OmmWriter یک برنامه نوشتن «ذهنآگانه» با موسیقی لو-فای (آهنگهایی با تمپوی پایین و لوپهای طولانی مناسب برای تمرکز و مطالعه) و پسزمینههای بصری گنگ است که تلاش میکند نویسنده را وارد جریانی خلاقانه کند. در واقع تجربهای شبیه به دام افتادن در یک نقل قول الهامبخش است. گزینه دیگر Hanx Writer است که توسط تام هنکس حمایت می شود، برنامه ای هنجار شکن که صفحه کلید گوشی هوشمند را به شکل یک ماشین تحریر قدیمی با زنگهای کالسکه نمایش می دهد. البته این گزینه ها تنها برای تغییر در جو و فضای موجود موثر هستند و گزینه دیگری ارائه نمیدهند. اما گاهی همین تغییر فضا کافی است.
حالت فوکوس روی دستگاه همه چیز را تغییر میدهد. انگار به یکباره وارد اتاق مراقبه در یک کازینوی پر سروصدا می شوید. اما اگر نتوانید دسترسی دستگاهتان به اینترنت را قطع کنید، عدم وجود گزینه هایی مانند ادیت و قالب بندی عملا چه فایده ای برای شما دارد؟
حتی یک کامپیوتر غیر قابل اتصال به اینترنت هم فرصتهای زیادی برای حواسپرتی فراهم میکند: دیدن عکسهای قدیمی، شنیدن موسیقی های از قبل دانلود شده، یا از همه بدتر، خواندن یک متن یا تحقیق قدیمی خودتان. بدین ترتیب، درست همانطور که کارآفرینان باهوش تلفنی که تنها قابلیت تماس گرفتن را دارد، را دوباره به عنوان کالایی مورد نیاز به بازار ارائه کرده اند، شاید وقت آن رسیده که فردی یک پردازشگر متن مستقل را به بازار معرفی کند.
Freewrite Smart Typewriter ابزاری است که در سال 2016 عرضه شد. این دستگاه شبیه به یک ظرف ناهار کوچک و سنگین است که صفحه کلید مکانیکی پر سر و صدا و نمایشگر جوهر الکترونیکی به اندازه یک کارت دعوت دارد. کاربر تنها می تواند تایپ کند و از دکمه backspace استفاده کند و قابلیت دیگری ندارد. در تنظیمات پیشفرض این دستگاه، تنها ده خط از متن در یک زمان قابل مشاهده است (حتی ولادیمیر ناباکوف که اندام تناسلی پروانهها را زیر میکروسکوپ مطالعه میکرد، کمتر از این میزان بزرگنمایی میکرد.)
کارتهای شاخص معروفی که او برای نوشتن رمان «لولیتا» از آن استفاده می کرد، هر کدام چهارده خط داشتند). اسناد متنی بهطور خودکار در فضای ابری ذخیره میشوند تا بعدا ویرایش شوند. میتوانید اسناد را اصلاح کنید، اما بدون ماوس، صفحهنمایش لمسی، کلیدهای جهتنما یا امکان انتخاب، تنها گزینه ای که در دسترس است رفتن به عقب و بازنویسی است، که پس از مدتی بسیار آزاردهنده میشود.
نویسنده موظف است که به سادگی به نوشتن ادامه دهد، اشتباهات تایپی به حال خود باقی می مانند و نویسنده در این محدودیتها نوعی از رهایی را تجربه میکند. «داستان خود را به جا بگذارید» دستوری است که روی صفحه نمایش در حالت خواب دیده میشود. همچنین پرتره هایی از شکسپیر، آگاتا کریستی، چارلز دیکنز، جین آستین و آیزاک آسیموف به ترتیب بالای این جمله الهام بخش ظاهر می شوند.
آدام لیب و پاتریک پل، خالقان برنامه Freewrite، خودشان نویسنده نیستند، اما از جاذبه های اپلیکیشنهای نوشتاری متمرکز برای نویسندگان حرفه ای آگاه بودند. همه می خواستند حواس پرتی های دنیای دیجیتال را حذف کنند، بدون اینکه از راحتی نوشتن در آن صرف نظر کنند. پس از نشستی در دیترویت در سال 2013، این دو نفر به فکر ساخت دستگاهی افتادند که ذهن نویسندگان را از اینترنت دور نگه دارد و در عین حال یک دسترسی به فضای ابری را برای آنها باز بگذارد. لیب از دفتر شرکت در میشیگان به من گفت: « خارق العاده بود. مردم حتی نیازی به دیدن ظاهر دستگاه نداشتند و صرفا با شنیدن توصیفات ما می گفتند، من قطعا یکی از آنها را لازم دارم!” لیب و پل Freewrite را به عنوان یک “قطعه مفهومی” برای یک مسابقه سخت افزاری تولید کردند. اما زمانی که اخبار این دستگاه در فضای مجازی منتشر شد، آنها تصمیم گرفتند نامش را Astrohaus بگذارند و تولید آن را آغاز کنند. کمپین فروش آنها تنها در بیست ساعت اول، دویست هزار دلار درآمد داشت.
تاکنون هزاران دستگاه Astrohaus همراه با Freewrite Traveler مینیاتوری و یک نسخه ویژه Hemingwrite به فروش رفته است. پیشرفت چشمگیری برای دستگاهی است که به طعنه به آن می گفتند:« نخستین پیش نویس هر چیزی چرند است.» لیب این دستگاه را در کارگاه M.F.A طراحی کرد. در این کارگاه گفته شده بود که قبل از اینکه بتوانید چیزی را اصلاح کنید، باید ابتدا آن را کامل کنید. او می گوید: «هر چیزی که برای کمک به نوشتن ضروری نبود، را از آن حذف کردیم.» ابتدا شروع به نوشتن کنید، وقتی کار تمام شد، ویرایش را آغاز کنید. او در نظر داشت که کلید backspace را نیز حذف کند، اما احساس کرد که شاید هنوز وقت آن نرسیده است. البته ملاحظات دیگری را نیز در نظر گرفت که مهمترین آنها “راحتی” بود.
کاهش فشار چشم با استفاده از جوهر الکترونیکی و بازخورد لمسی از صفحه کلید مکانیکی نیز از مسائلی بود که به آنها پرداخت. گزینه نهایی یک ویژگی فانتزی بود. لیب روی طراحی ظاهر این دستگاه نظر جالبی دارد و آن را «رترو فیوچریستر» مینامد. کمی شبیه کنسولی است که از کابین خلبان یک هواپیما جدا شده است.
Freewrite عکس از دستگاه
ظاهر Freewrite اغلب مورد تمسخر قرار میگیرد. Mashable آن را “نوگرایی بیهوده و پرمدعا” توصیف میکند. حتی منتقدان طرفدار آن هم اعتراف کرده اند که از استفاده از این دستگاه در ملاء عام خجالت می کشند. قیمت بالای آن ( 600 دلاری) انگ غیرحرفه ای بودن دستگاه را تقویت می کند. منتقدان می گویند: «اوه، میخواهید انقدر برای دستگاهی هزینه کنید که فرقی با لپتاپ با وایفای خاموش ندارد؟» البته لیب درباره این تعبیر مخالفین میگوید:« آیا شما نیاز دارید برای کنترل خود این ابزار گران قیمت را بخرید؟» تجربه به او نشان داده است که مصرف کنندگان به طور فزاینده ای تمایل به استفاده از ابزارهای تک منظوره دارند. او توضیح می دهد: «اگر میخواهید کنترل زندگیتان را در دست داشته باشید، باید چیزهایی که روزانه با آنها در حال تعامل هستید، را کنترل کنید».
تجربه آزمایشی من با Freewrite، اگر نگویم کاملا رهایی بخش بود، اما میزان حواس پرتی های من را به حداقل رساند. برای نوشتن این مقاله، آن را روی یک میز تاشوی کوچک قرار دادم، مراسمی که بیشتر از آنکه شبیه به باز کردن یک لپتاپ باشد، شبیه سوار شدن به یک دستگاه قایقرانی بود. این حالت یک تفاوت واضح برای من ایجاد می کرد: کلمات را روی دستگاه می کوبیدم، سپس به رایانه برمی گشتم تا پیش نویسی را که قبلا توسط فرد دیگری ثبت شده بود را پیدا کنم. بدنه آلومینیومی و کلیدهای فنری دستگاه این احساس را می داد که هر کلمه ای سنگین و محرک است. درست همانند پادزهری برای نوشتن روی صفحه مانیتور!
شاید نویسندگانی که برای اولین بار از واژه پردازها استفاده کردند، این احساس را داشته اند که از عملکرد خطی ماشین تحریر رها شده اند، اما من از خودم میپرسم، آیا آنها اشتباه نکرده اند؟متیو میگوید که رالف الیسون و اکتاویا باتلر، هرگز رمانهایی را که نوشتن آنها را با کامپیوتر شروع کرده بودند، تمام نکردند. او میگوید: «تکرار فشرده و پشت سر هم میتواند “جادو” را ایجاد کند. اما همین ویژگی می تواند ویرانگر نیز باشد.» در عصر صفحه نمایشهای لمسی و پیشبینیکنندگان متن، تنها لغزش و اشتباه کردن آسانتر شده است. در این شرایط ما داریم نقطه اثر خود را گم می کنیم.
طراح تیمو لنزن، منبع: newyorker
کامپیوترها زندگی نویسندگان را آسانتر میکنند اما با ایجاد حواس پرتی، نوشتن را سختتر کرده اند،
شاید زیباترین و دلنشین ترین صدای سایش و خراشیدگی که در طول زندگیتان می شنوید، صدای چرخش قلم روی کاغذ باشد. رایانهها نتوانستهاند جایگزین مناسبی برای یک واژهپرداز متمرکز باشند. دستگاه های معرفی شده نیز نه تنها ارزان و در دسترس نیستند، بلکه امکان دسترسی به اشکال فضایی (مانند فلشها، خطنوشتهها، خط خطی ها و نمودارها) را به یک نویسنده که برای نوشتن به آنها نیاز دارد، نمی دهند. نشانهگذاری فیزیکی در متن عملکرد حافظه را بهبود میبخشد، به همین دلیل نوشتن یادداشتهای دستنویس بسیار آسانتر از یادداشت تایپشده است. با این حال، وقتی بخواهیم در میان یادداشتها و جملات نوشته شده چیزی را جستجو کنیم، اغلب ناکام می مانیم. این دو سیستم که هر دو برای نوشتن ضروری هستند، بسیار با هم فاصله دارند. سالهاست که بین این دو سیستم جابهجا شدهام. شرایطی که ممکن است شبیه یک جنگ فرسایشی باشد: نوشتن و خط خطی کردن تا زمانی که دستم درد بگیرد، تایپ کردن تا زمانی که چشمانم صفحه نمایش را تار ببیند و اتلاف وقت با اسکنر برای ترجمه بین رسانههای مختلف.
ناگهان در روزهای اولیه همهگیری کرونا تبلیغات هدفمند “reMarkable“، یک تبلت جوهر الکترونیکی که شبیه کیندل در اندازه A5 بود، توجهم را جلب کرد. این تبلت را یک توسعهدهنده سی و هفت ساله نروژی به نام مگنوس وانبرگ روانه بازار کرده بود. این تبلت یک بهروزرسانی ماهرانه و چشمگیر از یک فناوری بسیار قدیمی بود. وانبرگ که در رشته مهندسی در دانشگاه M.I.T تحصیل کرده است، خود را به عنوان یک “آدم کاغذی” در تمام طول عمر توصیف میکند. او در سال 2013 ( پیش از معرفی reMarkable ) در گروه مشاوره بوستون کار میکرد.
آنجا بود که متوجه شد اگرچه همکارانش با بسیاری از فناوریهای گران قیمت احاطه شده اند، اما تقریباً همه یادداشتهای آنها دست نویس است. وانبرگ توضیحات آنها را شنید و تجربیات آنها را به اشتراک گذاشت، اما از شیوه استفاده از کاغذ و عدم سازماندهی آن نیز ناراضی بود. او فکر میکرد که آیا راه حلی برای دیجیتالی کردن این سیستم بدون فروپاشی آن وجود دارد. او به من گفت: “کاغذ یک اختراع پانصد ساله است. چرا ما بعد از این همه سال هیچ پیشرفتی در این عرصه نکرده ایم؟”
او میدانست که استفاده از نمایشگرهای جوهر الکترونیکی، برای تقلید اثر قلم بر روی کاغذ، نوعی عقبگرد محسوب میشود. نیم ثانیه انتظار برای ورق زدن یک کتاب، روی کتابخوان الکترونیکی ممکن است کسی را آزار ندهد، اما شکستن قلم یک نویسنده موجب پاره شدن افکار و از دست رفتن ایده های ناب او میشود. بدین ترتیب در سال 2015، وانبرگ با ارائه نمونه اولیه تبلتی که تنها پنجاه و پنج میلی ثانیه تاخیر داشت، گام بزرگی در جهت حذف «مشکل کندی جوهر» برداشت. امروزه reMarkable با بیش از صد میلیون دلار درآمد سالانه، یکی از موفق ترین شرکتهای دنیا در زمینه نوشتن بدون حواس پرتی است.
در واقع ReMarkable نوعی “کاغذ دیجیتالی” است. یک صفحه که به تقلید از ورق کاغذی طراحی شده است. صفحه نمایش آن کمی زبر و با رزین پوشش داده شده که میتواند بیش از چهار هزار درجه فشار قلم را تشخیص دهد. قلم دستگاه مجهز به یک نوک نمدی نایلونی قابل تعویض است. بر اساس اطلاعات روی وب سایت سازنده، این دستگاه می تواند دست خط را به سی و سه زبان دنیا رمزگشایی کند و امکان ارسال فایلها به یک فضای ابری امن را نیز دارد. با داشتن یک دکمه و بدون هیچ برنامه ای، reMarkable کامپیوتری است که در واقع کامپیوتر نیست!
کلیپ تبلیغاتی این شرکت با عنوان «مغز خود را برگردانید» شاهکاری در زمینه تبلیغات غیر مستقیم است. بسیاری از مخاطبان این ویدیو این سوال را از خود میپرسند که چرا تبلیغی با محتوای ضد فناوری قصد دارد به آنها تبلت بفروشد. اما وانبرگ هیچ تناقضی در مبارزه بین گجتها نمیبیند. او میگوید:« آیا می توانید سه ساعت در جایی بنشینید و به یک چیز عمیق فکر کنید؟ من نمی توانم. به همین دلیل این دستگاه به من کمک میکند.»
گروهی از نویسندگان (که هر روز به تعدادشان افزوده می شود) موافق استفاده از reMarkable هستند. آنگونه که از شواهد پیدا است، reMarkable ظاهراً جذابیت خاصی برای دانشگاهیان دارد. در یک نظرسنجی که به تازگی توسط این شرکت انجام شده است، بیش از یک چهارم کاربران reMarkable ، محققان و پژوهشگران بوده اند که از آن برای درجه بندی مقالات، آماده کردن یادداشتهای سخنرانی و حاشیه نویسی بر روی کتابهای اسکن شده، مقالات نشریه ها و انجام دیگر کارهای ضروری آکادمیک استفاده می کردند.
تریسی مک میلان کاتوم، نویسنده و جامعه شناس برنده جایزه مک آرتور، تاثیرگذارترین چهره تبلیغاتی reMarkable می گوید: «یک نویسنده چه چیزی لازم ندارد؟ صداهای اضافی! reMarkable صداهای اضافی داخل خانه را خاموش میکند.» اما برای موفقیت، این دستگاه باید با رقبای بیشمار جوهر الکترونیکی خود مانند Supernote، Papyr و Onyx که نه تنها تبلت، بلکه یک صفحه نمایش کامل با جوهر الکترونیکی را به بازار عرضه می کنند، رقابت کند.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه: مزایا و معایب ورود به جهانی که دانش را به جای کسب، در لحظه در مغزتان بارگذاری می کنند.
حتی اپل نیز میتواند با ارائه یک پوشش با بافت کاغذی برای صفحه نمایش و یک قلم مخصوص برای آیپد نیز تجربه ای شبیه به reMarkable را به کاربرانش بدهد. اینجا است که صحبت از قیمت بالای چهارصد دلاری این دستگاه میشود. وانبرگ هیچ نگرانی در این زمینه ندارد. او میگوید: « ابزارهای متمرکز در دنیای آشفته کنونی جذابیت زیادی برای مخاطبان پیدا کرده اند. شما بگویید بهای بهتر فکر کردن چقدر است؟»
تبلیغات هدفمند reMarkable من را به خرید آن ترغیب کرد. در دوران قرنطینه، چندین ناشر ارسال نسخههای فیزیکی کتابهای آینده شان برای نقد را متوقف کردند. بدین ترتیب من نیز مانند بسیاری از منتقدان دیگر، مدتهای طولانی به فایلهای PDF خیره می شدم. میزان خستگی چشم هایم وحشتناک بود. بدتر از آن، دلم برای خط خطی کردن در حاشیه صفحات تنگ شده بود. این کار برایم مانند نوعی حرف زدن صمیمانه بود که هیچ نوع کامنت حبابی نمی توانست جایگزین آن شود. چندین ماه این شرایط سخت را تحمل کردم تا اینکه دوست پسرم و مادرم، دلشان برای شب زنده داریهای طولانی من با Adobe Acrobat سوخت و مشترکاً برای من یک reMarkable نسل دوم خریدند.
بعد از اینکه reMarkable به دستم رسید، این روش تبدیل به روش مورد علاقه من برای خواندن هر چیز غیر چاپی شد. گاهی برای نوشتن پیش نویس مقاله ها نیز از آن استفاده میکنم. جالب اینجاست که استفاده از reMarkable به من کمک کرد تا عادتهای بدی که به واسطه آزمایش دستگاههای دیگر در من ایجاد شده بود را برطرف کنم. پس از سالها استفاده از گزینه برجستهسازی جملات در iA Writer که بهطور چشمگیری آنها را بزرگنمایی میکرد، نویسنده سریعتر و دقیقتری شده بودم، اما در مقابل درک بصری کلی متن را از دست داده بودم. reMarkable دید کاملتری از آنچه قبلاً نوشته بودم به من داد، بدون اینکه من را مجبور به بازگشت به دوران آنالوگ کند.
بسیاری از متقاضیان دستگاههای بدون حواس پرتی، نسبت به خرید دستگاههای گران قیمتی که ادعا می کنند مشکلات دیگر دستگاههای گران قیمت را ندارند، تردید دارند. وقتی از نویسندگان در توییتر در این باره نظرسنجی کردم، در کمال شگفتی متوجه شدم که بسیاری از آنها از یک واژهپرداز مستقل متعلق به حدود بیست سال پیش به نام AlphaSmart استفاده میکنند.
AlphaSmart Neo 2 عکس از دستگاه
این دستگاه در ابتدا به عنوان جایگزینی ارزانقیمت برای لپتاپها در مدارس عرضه شد. صفحهکلید بادوام با السیدیهای داخلی این دستگاه باعث شده که برخلاف رایانههای امروزی، بچهها نتوانند با آن بازی کنند یا به راحتی خرابش کنند. نسخه نهایی، AlphaSmart Neo 2، شش خط متن را در یک زمان نمایش می دهد و باتری آن حدود هفتصد ساعت عمر میکند. اگرچه تولید آلفا اسمارت در سال 2013 متوقف شد، اما دستگاههایی از آن هنوز موجودند که در سایت eBay با قیمتی حدود شصت دلار به فروش میرسند. گویی زندگی آلفا اسمارت پس از مرگ همچنان جریان دارد و استفاده از آن در میان روزنامهنگاران، فیلمنامهنویسان، محققان و رماننویسان عاشقانه رو به رشد است. این دستگاه با بدنه ای قدرتمند، نور پس زمینه، رنگ آمیزی تند و تیز و صفحه کلید مکانیکی گران قیمت خود، همان چیزی است که یک رماننویس داستان های ترسناک دوست دارد با آن در تاریکی شب بنویسد. او به من گفت که هنگام کار کردن با این مدل، از چراغ جلوی سر استفاده میکند. جامعه آنلاین استفاده کننده از این دستگاه، تعصب خاصی روی آن دارند. آن را نه تنها به عنوان یک ابزار، بلکه به عنوان یک اسباب بازی یا شی کلکسیونی نگهداری میکنند. تریسی کلیتون، مجری پادکست نتفلیکس با نام « Strong Black Legends »، تصویری از دستگاه خود در کنار یک لیوان شراب در باری در بروکلین را برای من فرستاد. او برای من نوشت: «من از دوستانم در اینستاگرام پرسیدم که آیا به نظر آنها من یک نوگرای افراطی هستم که از این دستگاه در مکانهای عمومی استفاده می کنم. بیست درصد آنها پاسخ دادند بله.»
استفاده از آلفا اسمارت برای طرفداران سرسخت ابزارهای با تکنولوژی جدید نیز وسوسه برانگیز است. در کنار آلفا اسمارت، ابزارهای کمتر معروف دیگری نیز مانند Pomera، یک دستگاه تاشو جیبی ژاپنی و USB Typewriter، یک کیت تبدیل که از حسگرهای روکش طلا برای ضبط دیجیتالی ضربههای کلید ماشین تحریر استفاده میکند، وجود دارد (وبسایت این محصول آن را به عنوان «پیشرفتی نوین در زمینه ای در حال منسوخ شدن» توصیف میکند). شرکتهای پیشرو در زمینه فناوری، اغلب دستگاههای نوشتاری متمرکز را از کتابخوانهای قدیمی، صفحهکلیدهای رایانهای و تلفنهای قدیمی دور ریخته شده می سازند. سپس اختراعات خود را بهصورت آنلاین به نمایش میگذارند.
این نوع از افراط در شیوه زندگی جدید موجب شده که بسیاری از نویسندگان با ابزار خود احساس بیگانگی کنند. یک تئوری ادبی در این زمینه وجود دارد که معتقد است متون عالی و برگزیده باید مستقل از پلتفرم باشند. اجازه دهید آماتورها با ابزارها و گجتها سر و کله بزنند. وول سویینکا کتاب «مرد مرده» را در زندان نیجریه با استفاده از نسکافه به عنوان جوهر و استخوان مرغ به عنوان قلم نوشت. باید در نظر داشته باشیم نویسنده بایستی توانایی نوشتن با هر چیزی و انگیزه آزمایش کردن انواع ابزار نوشتن را داشته باشد و خود را با شرایط گوناگون سازگار کند.
ممکن است تلاش برای تطبیق میان نویسنده و ماشین نوشتار، تلاشی بی پایان در عرصه ادبیات باشد، یا حداقل من اینطور فکر میکنم. آخرین بسته ای که تحویل میگیرم AlphaSmart است. با عجله آن را از جعبه در می آورم. با فلشی که آخرین بار یک دانش آموز دبیرستانی در اواسط سال دو هزار دیده، روشن میشود و من احساس می کنم که ممکن است این پایان ورد باشد.
۰ دیدگاه