از زمان شیوع بیماری کرونا و با وجود تغییراتی که به وجود آمده است، مدیران در تلاش هستند تا راه حلی برای کنترل “شرایط جدید” پیدا کنند. ما برای اینکه انگیزه خود را در مواجهه با سطح بی سابقه ای که از عدم قطعیت در زندگیمان بوجود آمده، از دست ندهیم، باید ابتدا این موضوع را درک کنیم که مغز انسان برای این کار ساخته نشده است. فهمیدن این مسئله که مغز شما در انجام چه کارهایی مهارت دارد و در چه کارهایی ضعیف عمل میکند، می تواند به شما کمک کند تا نه تنها وضعیت جدید را تحمل کنید بلکه حتی منجر به پیشرفت شما میشود. فرقی نمیکند شما سعی میکنید خود را با انگیزه و درگیر نگه دارید، یا مدیری هستید که به افراد تیم خود کمک میکنید، این سه استراتژی علمی به شما کمک خواهد کرد که بتوانید مغز خود را در شرایط خوبی نگه دارید.
قبل از شروع کرونا، خیلی ها بر این باور بودند دنیای کاری در حال تغییر سریع و بدون وقفه است. این تغییرات شامل مواردی نظیر تغییر در ترجیحات مشتری، انتظارات مشتری و کارکنان و مزایای رقابتی می شد. همه گیری توانست موضوعاتی را که نسبتا قابل پیش بینی بودند مثل محل و ساعات کار ، نحوه همکاری با همکاران و پوشیدن لباس فرم را حذف کند. در حال حاضر، مدیران به سختی تلاش میکنند تا بتوانند راه حلی برای کنترل “شرایط جدید” که دائما در حال تغییر است، پیدا کنند.
اگر نگاهی به تاریخ داشته باشیم متوجه می شویم اجداد ما شکارچیانی بودند که به صورت گروهی زندگی می کردند و نقش های آن ها کاملا مشخص بود. در حالی که گاهی اوقات این شرایط خطرناک می شد اما با این وجود تا حد زیادی زندگی آن ها قابل پیش بینی بود. مغز به طور آشکاری در تشخیص الگوها و ایجاد عادات تکامل پیدا کرد به طوری که ما برخی از کارهای پیچیده را به صورت خودکار توانستیم انجام دهیم. (تا به حال از محل کار خود به سمت خانه ناخودآگاه رانندگی کردید به طوری که حواستان جای دیگر باشد؟ این همان چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم.)
با توجه به اینکه عادات و الگوهای قابل تشخیص در ذهن ما وجود دارد، مغز از عدم قطعیت دوری میکند. زمانی که همه چیز کمتر قابل پیش بینی باشد، احساس تهدید به ما دست می دهد، زیرا کنترل کمتری بر شرایط داریم. احتمالا می دانید “تهدید” منجر به ایجاد واکنش هایی نظیر “مبارزه یا فرار” در مغز ما می شود. در نهایت این موضوع باعث کاهش انگیزه، تمرکز کردن ، سرعت عمل و کنترل، احساس هدف و معنا می شود. علاوه بر این موارد “تهدید” باعث ایجاد اختلالات قابل توجهی در حافظه کاری شما می شود: شما نمی توانید برای حل مشکلات ایده های زیادی در ذهن خود داشته باشید و همچنین نمی توانید در صورت نیاز اطلاعات زیادی از حافظه بلند مدت خود بیرون بکشید. در حقیقت تهدیدهای ایجاد شده به خاطر شرایط نامطمئن، باعث می شود ما توانایی کمتری داشته باشیم، زیرا مغز ما برای این شرایط آماده نیست.
خبر خوب این است که به خاطر دهه ها تحقیق و مطالعه بر روی عملکرد مغز انسان، ما چند راهکار خوب برای کنترل این شرایط به دست آوردیم. آیا شما سعی می کنید انگیزه و اشتیاق خود را حفظ کنید، یا یک مدیر هستید که سعی می کنید به افراد تحت مراقبت خود کمک کنید، در اینجا سه استراتژی علمی برای شما آماده کردیم که می تواند به شما کمک کند تا مغز خود را در شرایط خوب نگه دارید.
1- خوشبینی واقع بینانه داشته باشید
مفهوم خوش بینی واقع بینانه، ساده و در عین حال قدرتمند است: باور داشته باشید که همه چیز به خوبی پیش می رود ، در حالی که می دانید رسیدن به خواسته تان ممکن است آسان نباشد. نتایج تحقیقات نشان می دهد که داشتن انتظارات مثبت برای اینکه در مواجهه با موانع انگیزه کافی داشته باشیم، امری ضروری است؛ آلبرت بندورا (Albert Bandura) روانشناس کانادایی آمریکایی این انتظارات مثبت را به عنوان یک احساس قوی از خودکارآمدی می نامد. گاهی اوقات مردم به اشتباه معتقدند که “مثبت بودن” به این معنی است که فرد اینگونه تصور کند که به راحتی موفق خواهد شد یا این که موفقیت بدون تلاش و به آسانی برای همه اتفاق می افتد. گابریل اوتینگن استاد دانشگاه نیویورک می گوید وقتی فکر می کنید همه چیز به آسانی اتفاق میفتد، به همین دلیل تلاش کافی نمی کنید و برای آن آماده نمی شوید، این خوش بینی غیر واقعی است و در نهایت باعث شکست می شود.
بنابراین ، هنگام فکر کردن در مورد تغییرات و عدم قطعیتی که مطمئناً همه گیری (و به طور کلی زندگی کاری) ایجاد خواهد کرد ، انتظارات خوشبینانه همراه با واقع بینی داشته باشید. باور داشته باشید که به جایی که در نظر دارید، خواهید رسید و پیش خودتان و بقیه اعتراف کنید که عدم قطعیت کمی برای شما چالش ایجاد می کند. این بدان معناست که همه چیز سریع درست نمی شود و اگر ادامه بدهیم در نهایت می تواند بهتر از الان باشد.
2-به سطح بالاتر فکر کنیم
تقریبا می توانید به هر چیزی انتزاعی یا مشخص فکر کنید. البته روانشناسان این موضوع را “تفسیر ساختاری” می نامند. به عنوان مثال، رای دادن می تواند به عنوان “مشارکت در دموکراسی” (تفسیر سطح بالا) یا ” پر کردن برگه خالی” (تفسیر سطح پایین) توصیف شود.
سطح تفسیری که ما برای فکر کردن در مورد کارهای خود استفاده می کنیم، تاثیر قابل توجهی بر رفتار ما دارد. وقتی به معنا و هدف بزرگتر فکر می کنیم (تفسیر سطح بالا)، انگیزه بیشتری پیدا می کنیم و همین موضوع باعث افزایش عزت نفس و رفاه ما می شود. وقتی به سراغ جزئیات ریز و درشت کارهایی که انجام می دهیم یا باید انجام دهیم، می رویم در حل مشکلات مشخص و پیش بینی موانع عملکرد بهتری داریم. هر سطح تفسیری دارای مزیت هایی است، به همین دلیل بهتر است که تفکر خود را تغییر دهیم و در صورت نیاز آن را ارتقا بخشیم.
مقاله دیگری از Harvard Business Review به نام “پنج اشتباهی که در هرج و مرج مرتکب می شویم” را اینجا بخوانید.
متاسفانه فکر کردن به سطح پایین یا علف های هرز کار آسانی است. مغز ما زمان مواجه شدن با سختی ها یا عدم قطعیت به طور طبیعی افکار ما را به سطح پایین تری از تفسیر انتقال می دهد. با این حال از لحاظ انگیزشی ، این دقیقا لحظه ای است که ما باید به خاطر بسپاریم که چرا آن کار را انجام دادیم. در موسسه مان، ما یک برنامه منحصر به فرد برای افراد ایجاد کردیم که به آنها در انجام این کار کمک کند. متخصصان ما، هدف و چشم انداز شخص را از طریق راه های مختلف کشف کرده و آشکار می کنند. این موضوع باعث می شود تا افراد هدف و چشم انداز شخصی خود را با کارهای روزانه خود پیوند دهند و بتوانند به “تصویر بزرگتر” برسند. جای تعجب نیست که تحقیق بر روی افرادی که این برنامه را تکمیل کرده اند نشان می دهد که آن ها به طور قابل توجهی بهتر می توانند بر روی مسائل مهم تمرکز کنند و در برابر چالش ها مقاوم تر هستند.
3-صراحت داشته باشید
کار کردن با تغییرات بسیار زیاد و مقابله با شکست های غیر منتظره، به این معنی است که ما باید به صورت دائمی و صادقانه با یکدیگر در ارتباط باشیم تا بتوانیم هنجارها و عادات جدید و مناسب ایجاد کنیم. منظور من این نیست که تنها به دنبال ارائه فیدبک های مفید و سازنده به دیگران باشید، بلکه منظورم مکالمات روزمره است، صحبت درباره اینکه با تغییرات جدید کجای سیستم درست کار می کند و کجای کار مشکل دارد و نیاز به اصلاح.
البته ، این نوع صراحت روزمره سخت است. کارکنان نگران این می شوند که چگونه با دیگران روبرو شوند زیرا که ممکن است دیدگاه هایی بی پرده بشنوند. آنها نگرانند که نظرات آنها مورد استقبال قرار نگیرد یا ارزشمند نباشد. آنها نگران ایجاد احساس کمبود و آسیب رساندن به روابط خود هستند. و در حالی که این نگرانی ها به جا است، اما در حقیقت آسیب های بسیار بیشتری زمانی وارد می شود که افراد در محیطی فاقد شفافیت و همدلی فعالیت کنند. زمانی که همه چیز را درباره تهدید های عدم قطعیت به افراد نمی گویید، افراد متوجه این موضوع می شوند.
ما در EY (موسسه ای که نویسنده در آن مشغول به فعالیت است) برنامه ای به نام Everyday Candor ایجاد کردیم تا بتوانیم ارتباط صریح و صادقانه در مورد موضوعات ناراحت کننده داشته باشیم. به جای یک تجربه معمولی به سبک کارگاهی، Everyday Candor یک مجموعه ابزار تیمی است که به گروه ها کمک می کند تا موانع خاص عدم صراحت را برطرف کرده و درباره مجموعه عادت های جدید با یکدیگر تصمیم بگیرند. در واقع ضروری است که این کار در سطح تیم ها انجام شود ، زیرا فقط در آنجا می توانید هنجارهای جدیدی ایجاد کنید و هنگام بروز ناراحتی از یک دیگر حمایت کنید. شرکت کنندگان در این برنامه هر روز از یکدیگر می پرسند: “آیا می توانم با شما صادق باشم؟” و “آیا می توانم دیدگاه صریح شما را بدانم؟” این سبک مشارکت باعث می شود تا موانع کمتر شود.
پیشرفت در شرایط تغییر و عدم قطعیت کار آسانی نیست. با این حال، ما به کمک استراتژی های مناسب می توانیم به خود یا دیگران کمک کنیم تا مطمئن شویم که خوش بینی (واقع بینانه) داشته باشیم. همچنین از ارتباط صادقانه غافل نشوید زیرا می تواند باعث نتایج فوق العاده ای برای شما شود.
۰ دیدگاه