«هنگامی که به آینده فکر میکنید، چه تصوری از آن دارید؟» جانی (خواکین فینیکس) این سوال را در حال تهیه یک پادکست از کودکانی از طبقات، نژادها، جنسیت ها و ریشه های مختلف جغرافیایی می پرسد و این پروژه، پی رنگ اصلی جدیدترین فیلم مایک میلز شده است.
داستان فیلم جدید خواکین فینیکس
C’mon C’mon جزئیاتی پیچیده از تقابل بین نسل های سیاه و سفید را بازگو می کند و پاسخ هایی که کودکان به سوال بالا می دهند داستان فیلم را به پیش می برد. کودکان در مورد ترسشان از تغییرات اقلیمی صحبت می کنند و اینکه زمین روزی به سیاره ای سوخته تبدیل می شود، آنها درباره مشکلات خانوادگی می گویند و اینکه بزرگترها به حرفهایشان گوش نمی دهند، آنها از تنهایی و از دست دادن می گویند و پاسخ هایشان فیلم را به سطح بالایی از لحاظ فکری، احساسی و کیفی می رساند.
داستان اینگونه شکل می گیرد که جانی (خواکین فینیکس) برای کارش به شهرهای مختلف سفر می کند و به علت درگیری خواهرش viv (با بازی گبی هافمن)، خواهرزاده 9 ساله اش جسی (با بازی وودی نورمن) را از محل زندگیش لس آنجلس جدا کرده و همراه خود می کند. “ویو” برای کمک به همسرش پل (با بازی اسکات مک نیری) که دچار اختلال دو قطبی شده است باید به منطقه Bay برود.
اتفاقات زیادی در C’mon C’mon رخ نمی دهد، هیچ صحنه عاشقانه بزرگی در کار نیست، هیچ مونولوگ پیچیده ای وجود ندارد، هیچ اتفاق غیرقابل برگشتی در زندگی شخصیت ها رخ نمی دهد. همانطور که جانی با جسی در سفر همراه است، “ویو” نیز با “پل” در حال مبارزه برای پذیرش درمان است؛ پل مانند بسیاری از بیماران روانی هنوز به مرحله پذیرش بیماری و اقدام برای درمان نرسیده است.
فیلمی سیاه و سفید با جلوه های انسانی
این فیلم زیبایی ذاتی را در شگفتی ها و دلهره های روزمره زندگی پیدا می کند. یک تصویر فروتنانه از روابط عمیق خانوادگی که با تکنیکهای سینمایی (جلوه های صوتی و فیلمبرداری)؛ اجرای فوق العاده نورمن و هافمن و بازی نفس گیر خواکین فینیکس به یک شاهکار تبدیل شده است. بازی خواکین در این فیلم حرفه ای، دوست داشتنی و انسانی است.
فیلمبرداری سیاه و سفید، اثرگذاری فیلم را بیشتر کرده است، این فضا مخاطبان را به زمان دیگری می برد و داستان را مانند یک افسانه ارائه می دهد. به لطف فیلمبرداری حرفه ای روبی رایان همه عناصر در تصویر نرم شده و تثبیت شده هستند: سایه های عمیق یک اتاقِ خواب که با نور روشن شده توسط یک کودک بریده بریده می شوند؛ تاریکی مخملی یک شب شلوغ در نیویورک با بدن هایی در حال حرکت، غرق در لذت و پشیمانی.
یک کامپوزیشن خاص در فیلم وجود دارد که نمی توانم آن را از ذهنم خارج کنم: در یک فلاش بک، ویو و جانی درباره وخیم شدن شرایط مادر که مبتلا به بیماری زوال عقل است مشاجره می کنند. جانی مادر را در آغوش میگیرد، دل به بازی های مادری می دهد که همواره او را تحسین ولی خواهرش را درک نکرده است. ویو از این موضوع ناراحت است و به جانی پند می دهد. درِ اتاقی که در آن مشاجره شکل گرفته است به شکل یک قاب فریم در فریم عمل می کند. در قاب دوم ویو را می بینیم که پای تخت مادر نشسته است و حالت بدنش چشم را به سمت جانی می کشاند که تصویرش در آینه منعکس شده است.
تنها صداست که میماند
مکالمات از صحنه ای به صحنه دیگر سرریز می کند. یک تماس تلفنی ما را به مجموعه ای از فلش بک ها میبرد. صداها تغییر میکنند. در صحنه ای جسی با کنجکاوی فراوان تجهیزات ضبط جانی را برمیدارد تا صداهای دنیای اطراف را ثبت کند. جانی به جسی گفته است: ضبط کردن صداها به ما اجازه میدهد تا آنها را جاودانه کنیم.
در ساحل ونیز، امواج دریا و صدای حرکت چرخ ها در پیاده رو گوش جسی را پر میکند. در نیویورک صدای قطار و حرکات ماهرانه اسکیت برد سواران توجه او را جلب میکند. من علاقه خاصی به سفر جانی و جسی به نیواورلئان دارم. این شهر پر از حس زندگی است. رژه مردمان با لباسهای مبدل، صدای موسیقی و آواز که از همه جا به گوش میرسد. گویی که مردم قلبهایشان را به روی یکدیگر باز کرده اند.
ویرایش صدا توسط جنیفر وچیارلو در این فیلم فوق العاده است. از ریتم، موسیقی و صداهای فیلم (مانند صدای زنگ تلفن) کاملا به درستی استفاده شده است. جایی که ویو در ماشین در حال رانندگی است، صدای جانی از رادیو شنیده میشود، اما جسی که در صندلی عقب نشسته است، نمی تواند صدای عموی خود را تشخیص دهد. این یکی از لحظاتی است که به شکاف بزرگ رابطه جانی و ویو اشاره می شود.
علاقه میلز به مسائل خانوادگی
میلز همواره در آثارش ارتباطات نسلی را در خانواده ها بررسی کرده است. در فیلمهای پیشین او نیز مانند ” Beginners ” در سال 2010 و “20th Century Women” در سال 2016 به این مساله پرداخته بود. میلز میداند که برای بسیاری از ما صرفا فکر کردن به خانواده مانند باز کردن زخمی قدیمی است. در فیلم C’mon c’mon ما با سوالاتی مانند چگونه ما پس از مرگ پدر و مادر بهبود می یابیم؟ و آیا تجربه عشق، ارزش رنجی که از دست دادن آن ایجاد می کند را دارد؟ روبرو می شویم.
این فیلم با بازی خواکین فینیکس به عمیق شدن رابطه بین جانی و جسی میپردازد. جانی در تلاشهای قبلی خود برای ارتباط گرفتن با جسی موفق نبوده است. جسی کودکی باهوش است که نیاز به وابستگی به اطرافیان دارد. رابطه ای که نورمن ماهرانه آن را به تصویر کشیده است. جسی به جانی میگوید: «من بیشتر با بزرگترها وقت میگذرانم.» همچنین او از شرایط پدرش نیز آگاه است و نگران این است که مبادا خودش به چنین سرنوشتی دچار شود.
اگر تنها یک نقد به فیلم میلز داشته باشم، آن نحوه استفاده از بیماری پدر جسی است. من در حال حاضر به عنوان دو قطبی نوع دوم تشخیص داده شده ام. از این رو همیشه نسبت به فرزندآوری شک داشته ام. میترسیدم که ویژگیهای روانی مانند خشم، دوست نداشتن خود و اضطراب را به او منتقل کنم. این بیماری روانی از 13 سالگی زندگی مرا مختل کرده و آن را بارها و بارها تغییر داده است. اگر شما مبتلا به یک بیماری روانی باشید الگوهای رفتاری آن را در فیلم و سریالها تشخیص می دهید.
مواقعی وجود دارد که تجارب فرد بیمار را برای نمایش دادن در سینما و تلویزیون خفیف تر از آنچه هست نشان می دهند تا روابط او با اطرافیانش را به تصویر بکشند. در فیلم ” C’mon C’mon ” ما هرگز نظر پل را درباره بیماری اش نمی شنویم. در کل صدای او در فیلم شنیده نمی شود. تنها در صحبت هایی کوتاه با ویو برای قبول بستری شدن در بیمارستان و یک تماس تلفنی با جانی صدای او را می شنویم. بازی McNairy نیز کمکی به این قضیه نمیکند.
اما داستان در مورد میلز است نه پل. حتی درباره ویو هم نیست، اگرچه ویو قابلیت آن را دارد که کل فیلم را مال خود کند. در ” C’mon C’mon ” نقل قولی از “Mothers ” وجود دارد: مقاله ای پیرامون عشق و ظلم توسط ژاکلین رز: مادران نمی توانند کمکی به ما کنند، اما تماس داشتن با آنها در سخت ترین مشکلات زندگی ما را امیدوار میکند. همراه با عشق و شور و لذت، رازی را با ما به اشتراک میگذارند. چرا آنها مسئول این هستند که همه چیز را برای ما زیبا و ایمن جلوه دهند؟» هافمن نیز از باری که بر دوش شخصیت اصلی خواکین فینیکس است کاملا آگاه است.
درباره خواکین فینیکس
خواکین فینیکس بازیگر 47 ساله از دوران کودکی (اوایل 1980) مشغول به بازی بوده است. حرفه کاری او کاملا پویا است. در سال 2012 در شاهکار “The Master ” و در 2017 با بازی در فیلم ” You Were Never Really Here ” خودش را ثابت کرد. در سال 2014 با بازی در “Inherent Vice ” نشان داد که می تواند شخصیتی مبهم و مه آلود را با کیفیتی بالا بازی کند.
در 2013 با بازی در “Her” تحسین همگان را برانگیخت. در سال 2019 برای بازی در “Joker” اسکار گرفت. او در این نقش با اندامی لاغر و نحیف، حرکات تند و تیز و حالات مختلف چهره اش غوغا کرد. نقش خواکین فینیکس در ” C’mon C’mon ” در نقطه مقابل بازی قبلی اش است. در اینجا، او فردی دلپذیر است که گرمای وجودش از ابتدا تا انتهای فیلم می درخشد. خواکین فینیکس در نقش جانی به مردم و جهان اطراف خود با کنجکاوی گوش می سپارد.
” C’mon C’mon ” تاییدی بر استعدادها و تواناییهای سطح بالای خواکین فینیکس است. همه عوامل فیلم دست به دست هم داده اند تا اجرای بی نظیر او دیده شود. با تمام نرمی و شیرینی بازی او، داستان فیلم شما را دلزده نمیکند. این فیلم از آن دسته فیلمهایی است که کمتر در هالیوود دیده میشود. فیلم بر روی زندگی روزمره تمرکز دارد. جایی که هریک از ما تلاش میکنیم یک روز دیگر دوام بیاوریم.
۰ دیدگاه