مقدمه
اسپنسر کارتر (Spencer Carter) به مدت سه ماه کار پر استرس خود را کنار گذاشته بود. قبل از تمام شدن این زمان کارفرمایانش او را «تشویق» میکردند زودتر برگردد و مسئولیتهای او را دو برابر کردند. اسپنسر درحالیکه سعی دارد شرایط را خیلی وخیم نشان ندهد میگوید: «در دو سال گذشته همه چیز بدتر شد.»
دکترها به او هشدار داده بودند؛ به دلیل فشار خون بسیار بالا ممکن است جانش به خاطر استرس به خطر بیفتد. او میگوید: «بازخرید کردن جان من را نجات داد.»
او میگوید: «من بیش از حد مشروب مینوشیدم. حس میکردم رابطه عاطفیام در حال فروپاشی است. دمدمی مزاج شده بودم و حتی در زمان تعطیلات هم نمیتوانستم دست از کار کردن بردارم.»
کارتر به خاطر کنار گذاشتن شغل پردرآمدی که یک دهه از عمرش را صرف آن کرده ناراحت بود، اما در نهایت با خودش فکر کرد: «دارم با خودم چه کار میکنم؟»
فرسودگی شغلی چیست؟
این اصطلاح به علائم ناشی از کار بیش از حد در یک محیط استرسزا گفته میشود که شامل خستگی، دردهای عضلانی، سردرد و مشکلات معده و همچنین علائم روانی مانند بیحالی و از دست دادن انگیزه است.
نتایج نظرسنجیهای متعدد نشان داده است در سال گذشته کارزدگی در میان کارگران افزایش یافته است. از آنجایی که مردم در خانه کار میکنند مرزهای زندگی شغلی و شخصی، کمرنگ شده و نگرانی در مورد امنیت شغلی بالا رفته است. همچنین افراد در مشاغلی که به صورت مستقیم با بحران کووید 19 سروکار دارند خیلی وقت است که خسته هستند.
دکتر روبرتا باب (Roberta Bab) روانشناس بالینی میگوید: «کارزدگی نتیجه انباشته شدن استرس بینتیجه و مزمن است.» او میگوید در کل سه نوع کارزدگی اصلی وجود دارد؛ ممکن است به خاطر کار بیش از حد و اضافه کاری دچار فرسودگی شوید (فرسودگی “شگفتانگیز”)، البته برعکس این موضوع هم وجود دارد؛ (خستگی) در این حالت ممکن است احساس کنید «کار کسلکنندهای دارید یا کار خیلی کمی به شما محول شده است.»
باب میگوید: «ممکن است این موضوع از نظر شما درست نباشد اما برای انجام کار و دریافت احساس رضایت از کار خود نیاز به میزان مشخصی انگیزه در کار و زندگی خود داریم.»
در نهایت (فرسودگی شغلِ قدیمی) است که در طی آن احساس می کنید وضع فقط بدتر میشود. «در این حالت افراد انرژی خیلی کمی دارند و از نظر احساسی، جسمی و اجتماعی احساس خستگی میکنند.»
تغییر شغل برای مبارزه با فرسودگی شغلی
گرچه بسیاری از افراد در صورت حمایت کارفرما هایشان بعد از گذراندن دوره کارزدگی میتوانند سر کار خود برگردند, اما چنین گزینهای دیگر پیش روی کارتر نبود. او خوش شانس بود که دستمزد بازخرید خوبی دریافت کرد و به سراغ موضوع مورد علاقهاش (و البته رشتهای که در آن تحصیل کرده بود) یعنی باستان شناسی رفت. او از شغلی با درآمد 100 هزار پوند دست کشید و به بخشی رفت که پایه حقوق آن 19 هزار پوند بود. اما اسپنسر این کار را دوست داشت.
او میگوید: «من دوباره در مورد چیزی که کمی علمی است و مغز را به چالش میکشد هیجانزده شدم. این باعث شد از خانه بیرون بزنم. این کار ترسناک، هیجانانگیز و لذت بخش بود. در این حالت تغییراتی در احساس خودباوری من ایجاد شد.»
این اتفاق در سال 2011 رخ داد اما بهبود اسپنسر به همین سادگیها هم نبود. او در مورد اتفاقی که در سال 2017 برایش افتاد میگوید:
«با دوره دوم افرسودگی شغلی درگیر شدم، من به این دوره (Post-traumatic stress disorder) PTSD میگویم به معنای اختلال پس از حادثه. در این دوره همه چیز شما را آزار میدهد و مهم نیست این چند سال اخیر تا چه حد خوشحال بودهاید.»
با این حال کارتر در زمینه شغلی خود حرفهای شده، مقالاتی منتشر کرده و با موفقیت حرفه خود را تغییر داده است. هرچند این همهگیری بر روی شغل و سلامتی او تاثیر گذاشته است. او میگوید:
«گاهی اوقات فکر میکنم “تغییر شغل” زندگی مرا نجات داد.»
آیا تغییر شغل مانع ابتلا به فرسودگی شغلی میشود؟
انجام دادن کاری که از نظر احساسی برای شما با ارزش است و عاشق انجام دادن آن هستید لزوماً به معنی مصون بودن از کارزدگی نخواهد بود. درست مانند تارا لوئیس « Tara Lewis» که قبل از کنار گذاشتن کار خود به مدت 16 سال یک امدادگر بود.
یک سال قبل لوئیس به مدت شش ماه کار خود را کنار گذاشته بود. او عاشق شغل امدادگری بود و در این مورد میگوید: «شما با هدف درمان افراد آسیب دیده، ارائه اقدامات فوری مناسب و ایجاد تفاوت وارد این شغل میشوید.»
اما هر چه بیشتر میگذشت انجام دادن این کار سختتر میشد. تعداد تماسها به سرعت افزایش پیدا کرد و اغلب به جای ارائه خدمات پزشکی باید با مشکلات اجتماعی دست و پنجه نرم میکرد. مانند افرادی که نمیتوانستند به مراقبتهای بهداشتی دسترسی پیدا کنند و از 911 کمک میخواستند.
لوئیس میگوید «سه سال کامل طول کشید تا حالم بهتر شود.» او با کمک مشاوره و داروهای ضد افسردگی در چند ماه اول بعد از ترک شغلش «پیشرفت چشمگیری» در بهبودی فرسودگی شغلیش داشت.
لوئیس در آن شش ماهی که از کار خود فاصله گرفته بود به عنوان یک بیوتی تراپیست (درمانگر زیبایی) آموزش دید و بعد از دریافت یک پیشنهاد شغلی در یک سالن زیبایی از کار خود در NHS استعفا داد.لوئیس میگوید:
«هنوز هم با مردم سروکار داشتم اما این کار خیلی متفاوت بود. من واقعاً از این کار لذت میبردم و باعث شد بر روی چیزهای متفاوتی تمرکز کنم. خودم رئیس خودم بودم پس بر روی این کار کنترل داشتم که همین هم به من کمک کرد. با افرادی دوست داشتنی کار کردم و میتوانستم خوب بخندم. دوباره حس شوخ طبعی خودم را پیدا کرده بودم و زمان لذت بردن از زندگی و وقت گذراندن با بچهها و همسرم را پیدا کردم.»
بهبود فرسودگی شغلی با ایجاد تغییر در زندگی
مل مک اینتایر (Mel MacIntyre) معتقد است کارزدگی میتواند باعث شود مردم همه چیز را «زیر سوال ببرند». این چیزی بود که خودش هم تجربه کرده بود.
او میگوید: «زندگی من از بیرون بینقص به نظر میرسید.» اما شرکت او با ضرر و زیانهای زیادی روبرو شده بود. او در مورد روزی میگوید که پدرش را برای یک عمل جراحی مهم به بیمارستان رساند و سپس برای اخراج چند نفر از کارمندانش به محل کار خود رفت: «یک روز از خواب بیدار شدم و دیدم دیگر هیچ کاری برای انجام دادن باقی نمانده است.»
او دچار افسردگی، اضطراب و سندروم روده تحریکپذیر شده بود، احتمال میرفت زخم معده داشته باشد و برای مقابله با این مشکلات به الکل روی آورده بود. پزشک به او گفت فاصله گرفتن از کار فقط برای چند هفته تفاوتی در وضعیت او ایجاد نمیکند و برای بهبود فرسودگی شغلی باید تغییری جدی در زندگی خود ایجاد کند.
بنابراین مک اینتایر در اواسط دهه سی سالگی کار خود را رها کرد، برای یک سال به سفر رفت و سعی کرد «یاد بگیرد چطور آرامش داشته باشد.» او در این مورد میگوید: « متوجه شدم نمیتوانم مانند قبل به زندگیام ادامه دهم.» او به عنوان یک مربی کسب و کار آموزش دید و با هدف کمک به دیگران برای اجتناب از کارزدگی شرکت خودش را تأسیس کرد. سپس از ادینبورگ به جزایر هیبرید نقل مکان کرد، یک خانواده تشکیل داد و در حال حاضر در یک جزیره دور افتاده زندگی میکند. او میگوید: «اینجا خیلی زیباست. فقط 140 نفر اینجا زندگی میکنند و تعداد زیادی گوسفند و اسب وحشی در جزیره وجود دارد. پشت خانه من عقابها زندگی میکنند.»
در میان مشتریان او کارزدگی یک مشکل رایج است. او میگوید: «فکر میکنم ما به نقطه عطفی رسیدهایم که دیگر این جهان قدیمی برای دستیابی به هدف ما مناسب نیست. رویکرد دیگری در جامعه وجود دارد که میگوید برای موفق شدن باید سلامتی، روابط و تمام چیزهای دیگری که برای شما اهمیت دارند را قربانی کنید. شما تحت فشار قرار میگیرید و من به هیچ وجه با این موضوع موافق نیستم.»
رها کردن شغل: سخت اما کارساز
افراد دیگری هم از فرسودگی شغلی نجات پیدا کردهاند. مایس العلی شغل تبلیغاتی موفق خود را رها کرد و حالا به عنوان یک مربی یوگا و متخصص تغذیه در ایبیزا زندگی میکند. او دو بار دچار کارزدگی شده است، اولین بار 10 سال پیش بود. او ریزش مو پیدا کرده بود و از خستگی بیش از حد، مشکلات پوستی و روده رنج میبرد. در سال 2019 تصمیم گرفت کار خود را برای همیشه رها کند و در مقطع کارشناسی ارشد رشته تغذیه مشغول به تحصیل شد.
العلی میگوید: «رها کردن امنیت شغلی سخت بود زیرا این تبدیل به بخشی از هویت شما میشود. حالا خیلی فقیرتر اما خوشحالتر هستم. بخش بزرگی از زندگی من که در گذشته فقط صرف تبلیغات میشد حالا برای کمک به مردم به کار گرفته میشود. این خیلی مفیدتر است.» همچنین او فکر میکند با اینکه تغییر کمی دلهرهآور است اما هیچوقت احساس وحشت نداشته. «بیشتر شبیه این بود که دارم خودم را نجات میدهم.»
شیوراج باسی (Shivraj Bassi) به عنوان مدیر اجرای یک بانک سرمایه گذاری مجبور بود برای ساعاتی طولانی کار کند. همین باعث تغییرات خلقی، مشکلات خواب، مشکلات پوستی و کاهش وزن او شده بود. «هر هفته این احساس وحشت حدود ساعت 3 بعدازظهر یکشنبهها ظاهر میشد.»
رها کردن یک شغل موفق تصمیم سختی به نظر میرسد. با این حال او میگوید: «باید در مورد ماندن و رنج کشیدن هم تصمیم میگرفتم.» او در سال 2011 کار خود را رها کرد اما چندین سال طول کشید تا از فرسودگی شغلی رها شود و حال بهتری پیدا کند. «این خیلی طول کشید و من متوجه آن نشدم. اگر زودتر کارم را رها کرده بودم شاید دوره ریکاوری کوتاهتر میشد.» آن زمان او یک برند رفاهی و تغذیهای به نام Innermost را تأسیس کرد. این دلهرهآور بود اما «نوع مفیدی از ترس است و در آن حد وحشتناک نیست. حالا خیلی بیشتر احساس خوشحالی دارم.»
کادر درمان بیش از همه با خطر فرسودگی شغلی مواجه میشوند
برای افرادی که شغلی بر اساس مراقبت از دیگران و پرورش آنها دارند مانند مراقبها، پرستارها و معلمها خطر کارزدگی خیلی بالا است. از زمان همهگیری نیز این مورد در میان پزشکان هم به خاطر کار زیاد افزایش پیدا کرده است. بر اساس نتایج نظرسنجی از انجمن پزشکان بریتانیا بیش از یک سوم پزشکان عمومی که در این نظرسنجی شرکت کردهاند قصد دارند سال آینده زودتر از موعد بازنشسته شوند و یک پنجم هم قصد ترک NHS یا گرفتن مرخصی را دارند.
تا اواخر سال 2019 اسکات رابینسون (Scott Robinson) برای پارلمان و نمایندگی خدمات بهداشتی کار میکرد. وظیفه او رسیدگی به شکایات مربوط به NHS در انگلستان بود. این یک کار احساسی بود و او با افرادی سروکار داشت که فکر میکردند زندگیشان تحت تأثیر مشکلات درمانی قرار گرفته است. او میگوید: «افراد متفاوت (در محل کار) به شکلهای مختلفی با فرسودگی شغلی کنار میآیند.» اما او برعکس بود.
رابینسون میگوید: « من به جای مردم عصبانی میشدم.» او حتی بعد از ساعات کاری هم نگران مردم بود. «با خودتان فکر میکنید: واقعاً دارم به آنها کمک میکنم؟»
او متوجه شد دیگر نمیتواند مانند گذشته استرس خود را کنترل کند و کمتر از قبل در اجتماع حضور دارد. «دلم نمیخواست با مردم سروکار داشته باشم، چون درواقع تمام روز در حال ارتباط برقرار کردن با مردم بودم.»
در نهایت او کار خود را رها کرد و تصمیم گرفت به عنوان یک ماساژور آموزش ببیند. «حس میکردم انجام دادن کاری که بر رفاه حال مردم، کمک به آرام کردن یا بهبود حال آنها و این نوع کارها متمرکز باشد ایده خوبی به نظر میرسد. خوشبختانه شریک زندگیام در زمان این تغییر شغلی از من حمایت کرد. من خوش شانس بودم و اگر از چنین حمایتی برخوردار نبودم نمیتوانستم این کار را به همین خوبی انجام دهم. خیلی از مردم شرایط من را ندارند.»
تشخیص علائم کارزدگی
باب میگوید: «یکی از ویژگیهای کارزدگی شروع تدریجی آن است. با توجه به تواناییهای ما ممکن است علائم استرس را نادیده بگیریم یا به سرعت به افزایش استرس عادت کنیم. یعنی تشخیص و رسیدگی به علائم کارزدگی دشوار است.»
برای ملیکه حسین (Melike Hussein) فرسودگی شغلی «یک فرآیند آهسته فرسودگی» بود. او به عنوان یک حسابدار و مدیر امور مالی یک شرکت بینالمللی عاشق کارش بود. «عجیب بود. من استعداد زیادی در این کار داشتم. اصلاً به خاطر انعطافپذیری روانی که دارم شغلهای خیلی سختی داشتهام.» با این حال یک روز صبح وقتی او به سر کار رفتن فکر میکرد «کنترل بدنم را از دست دادم. بدنم میلرزید، نمیتوانستم تکان بخورم یا حرف بزنم. موقتاً فلج شده بودم.»
او وقتی به گذشته نگاه میکند میتواند ببیند چطور استرس در طی 15 سال فعالیت در امور مالی در وجودش انباشته شده است. «من دچار بیخوابی، حملات عصبی، درد قفسه سینه و دردهای عضلانی بودم. کار کردن در یک محیط رقابتی خیلی سخت بود اما من هیچوقت راهی برای جلوگیری از ابتلا به استرس مزمن نداشتم.» او دچار «مه مغزی» (مه مغزی معمولا با احساس گیجی، فراموشی و نداشتن تمرکز و شفافیت ذهنی توصیف میشود) شده بود و حالا برای کارهایی که در گذشته در طول 10 دقیقه انجام میداد باید ساعتها وقت میگذاشت. «همین هم به حجم کار من اضافه میکرد.»
ملیکه مرخصی گرفت و با وجود اینکه به او توصیه میکردند تحت درمان قرار بگیرد و داروهای ضد افسردگی مصرف کند او متوجه شد چیزی که واقعاً برایش مفید است تمرینات تنفسی است. تمریناتی که ادعا میشود میتوانند بر روی سلامت روحی و جسمی تاثیرگذار باشند.
در نهایت او در سال 2016 کار خود را رها کرد و برای کمک به دیگران به عنوان مربی تنفس و مدیتیشن تحت آموزش قرار گرفت. «بعد از شش ماه تقریباً با هیچیک از مشکلاتی که قبلاً ذکر کردم مواجه نشدم.»
روشهای موثر درمان فرسودگی شغلی
روبرتا باب روانشناس بالینی میگوید: «به محض اینکه احساس بهتری پیدا میکنیم اغلب به همان محیط قبلی برمیگردیم و از همان استراتژیهای مقابلهای استفاده میکنیم که ما را به سمت فرسودگی شغلی هدایت کرده بودند.»
باب میگوید خبر خوب این است که «روشهای مؤثری برای مدیریت و کاهش اثر کارزدگی وجود دارد. این روشها بر روی افزایش آگاهی از استرس و راهبردهای مناسب برای تحمل و مقابله با آن تمرکز میکنند.»
این روشها شامل ذهن آگاهی، خود-دلسوزی و تعیین مرزها است (ورزشهای معمولی، رژیم غذایی خوب، استراحت و خواب ازجمله موارد ضروری هستند). او توصیه میکند در محل کار استراحت منظم داشته باشید، وظایف خود را مشخص کرده و همراه یک مدیر حجم کار و مسئولیتهای خود را بررسی کنید. پزشک شما هم میتواند کمک کند. لزوماً ترک شغل به عنوان یک درمان فوری محسوب نمیشود.
او میگوید: «ما مدت زمان لازم برای بهبودی مجدد را دست کم میگیریم. به محض اینکه احساس بهتری پیدا میکنیم اغلب به همان محیط قبلی برمیگردیم و از همان استراتژیهای مقابلهای استفاده میکنیم که ما را به سمت کارزدگی هدایت کرده بودند.» و دوباره این چرخه شروع میشود.
جمعبندی
اگر به اندازه کافی تغییر کنید میتوانید زندگی خود را هم به شکل بهتری تغییر دهید. در زمان همهگیری ویروس کرونا لوئیس تصمیم گرفت از تواناییهای خود در زمینه امدادگری استفاده کند و برای کار به جای متخصصان مراقبتهای بهداشتی موقتی که به تازگی مرکز را ترک کرده بودند ثبتنام کرد. وقتی در تابستان سال گذشته یک موقعیت شغلی در بخش جراحیهای جزئی خالی شد لوئیس آن شغل را گرفت. این یک شغل متفاوت است و او قرار است با دریافت آموزشهای پزشکی اضافی تبدیل به یک پزشک مراقبتهای اضطراری شود. با این حال این شغل هم تمام ویژگیهای خدمات رسانی آمبولانس را دارد که او در ابتدا عاشقشان بود.
او میگوید: «نمیدانم چه کسی قرار است وارد اتاق شود، نمیدانم چه مشکلی برای آنها پیش آمده. اما این کار استرس کمتری دارد، محیط کاری دوست داشتنی است و من میتوانم چیزهای جدیدی را یاد بگیرم که دلم برای آنها تنگ شده بود.»
لوئیس ثابت کرد زندگی بعد از فرسودگی شغلی هم میتواند ادامه پیدا کند. شاید حتی با انجام یک کار مشابه (که همان پایه و اساس کار قبلی را داشته باشد). او میگوید: «تا حالا که همه چیز واقعاً خوب بوده است.»
۰ دیدگاه