فیلم های ویل اسمیت: ویل در نقش محمد علی کلی
یکی از فیلم های ویل اسمیت فیلم «علی» است که در سال 1380 منتشر شده است، اما ویل اسمیت نمیخواست نقش محمد علی را بازی کند. اینطور نبود که مجذوب این نقش نشده باشد، او فقط احساس میکرد نمیتواند چنین شخصیت بزرگی را به تصویر بکشد. ویل اسمیت در سال 2001 به شبکه تلویزیونی ABC گفت: «احساس میکردم از لحاظ ذهنی چیزی که برای تبدیل شدن به محمد علی لازم بود را ندارم. قطعاً دلم نمیخواست کسی باشم که داستان محمد علی را خراب میکند.» بعد از دریافت تضمینهای متعدد از کارگردان فیلمِ «علی» مایکل مان «Michael Man» و درخواستهای شخصی از طرف علی و خانوادهاش بالاخره اسمیت این نقش را قبول کرد.
او شروع به عضله سازی کرد، تمرینات طاقت فرسای بوکس انجام میداد و همه چیز از حالت بدن علی گرفته تا لحن حرف زدنش را تقلید کرد. اسمیت تبدیل به علی شد، او تجسم مردی بود که از نظر خودش « بزرگترین شخصیت 100 سال گذشته» است؛ اسمیت در این نقش خوب ظاهر شد.
افسانه ویل اسمیت
فیلم «علی» برای ایجاد افسانه ویل اسمیت، ستاره سینما، یک عنصر ضروری بود. فیلم های ویل اسمیت قبل از آغاز هزاره جدید هم موفقیت فوقالعادهای را در گیشه بهدست آورده بودند اما فیلم «علی» (یکی از طعمههای مشخص اسکار که در روز کریسمس اکران شد) لحظهای بود که ویل اسمیت خودش را بهعنوان یک بازیگر جدی مطرح کرد. با وجود اینکه این فیلم در گیشه شکست خورد باز هم بازی در این فیلم برای اسمیت مثل یک موفقیت بود، چون او بر بزرگترین چالش بازیگری دوره کاریش غلبه کرده بود.
هیچ کدام از نقشهای قبلی ویل اسمیت جذابیت یک شخصیت واقعی را نداشتند که در سراسر جهان شناخته شده باشد. این نوع دیگری از تایید برای رپری بود که تبدیل به یک ستاره تلویزیونی شده و بعد به یک ستاره سینمای کامل تبدیل شد و حتی جایزه هم دریافت کرد. اسمیت برای ایفای نقش محمد علی نامزد دریافت جایزه اسکار شد اما در نهایت این جایزه را به دنزل واشنگتن (Denzel Washington) باخت.
فیلم های ویل اسمیت: بالا و پایینهای سینما
اما دو دهه بعد از پخش فیلم “علی”، ویل بیش از حدی که انتظار داشتیم بالا و پایین داشته است، این دو دهه شامل دورههای اوج شگفت انگیز و یک دوره رکود بوده است. او با هشت فیلمی که در سالهای 2002 تا 2008 بازی کرد رکورد بیشترین فروش متوالی را با فروش بیش از 100 میلیون دلار در باکس آفیس ایالات متحده ثبت کرده است اما در ده سال گذشته مشکلات تجاری و شکافهایی در چهرهای که ویل اسمیت به سختی تلاش کرده بود برای خودش بسازد ایجاد شده است.
حالا 20 سال بعد از زمانی که اسمیت نقش علی را بازی کرد، دوباره با ایفای نقش یک قطبِ ورزشی دیگر شکوه خود را در هالیوود بهدست می آورد. در فیلم «شاه ریچارد» که 19 نوامبر در سینماها اکران شد، اسمیت نقش ریچارد ویلیامز (Richard Williams) پدر و مربی شجاع ونوس (Venus) و سرنا ویلیامز (Serena Williams) را بازی میکند که کاری کرد دو دخترش تبدیل به دو تن از مهمترین ورزشکاران تاریخِ ورزش شوند.
این فیلم به دورهای در دهه 1990 می پردازد که ریچارد ویلیامز دخترانش را تا بالای کوه هل میداد و دنیای تنیس را به شکلی به هم ریخت که هنوز با حضور او و با وجود دخترانش به لرزه در میآید.
این بار ویل اسمیت بهجای اینکه سعی کند برای خودش اعتبار کسب کند، تلاش میکند از دوره قبلی خود خارج شود، حالا دیگر نگاه مردم به سلبریتیها خیلی متفاوتتر از زمانی است که او برای اولین بار کارش را شروع کرد.
فیلم های ویل اسمیت: صعود
فیلم های ویل اسمیت که در آنها نقش مجری قانون را بازی کرده است نقش مهمی در صعود این بازیگر داشته اند. او به شکلی نقش یک مرد سیاهپوستِ مشتاق را که دارای مسئولیتِ نهادی است بازی کرد که باعث شد نسبت به موفقیتهای ادی مورفی (Eddie Murphy) در دهه 80 به سطح بالاتری برسد.
فیلم “پسران بد” که در سال 1995 پخش شد اولین باری بود که او به عنوان ستاره سینما مطرح میشد و در آن از همان جذابیتی که در مجموعه «شاهزاده تازه بل ایر» نشان داده بود برای ساخت یک پلیس فانتزی استفاده کرد. در این فیلم، ویل اسمیت در شخصیت مایک لوری (Mike Lowrey) ایفای نقش میکند که یک مردِ باحالِ واقعی است که قوانین را زیر پا میگذارد، یک پورشه 911 را میراند، زنها را مثل موم در دستش دارد (به حدی که لیل وین Lil Wayne اغواگر خودش را با او مقایسه کرد) و به خاطر تمام این مواردی که ذکر شد مورد احترام دیگران قرار گرفت.
فیلم های ویل اسمیت فیلم مردان سیاهپوش
یکی دیگر از فیلم های ویل اسمیت «مردان سیاهپوش» است که در سال 1997 پخش شد. اسمیت در این فیلم نقش پلیسی را بازی میکند که در یک آژانس مخفی که فضایی ها را زیر نظر دارد استخدام میشود. همانطور که جی در طول فیلم میگوید او سبک خودش را وارد کار کرده است و همین باعث میشود مکمل خوبی برای تامی لی جونز (Tommy Lee Jones) مامور بین کهکشانی باشد.
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: مصاحبه نیکول کیدمن با مجله گاردین “ستاره ای با دغدغه های انسانی”
(اسمیت از حرفه خود بهعنوان یک رپر، برای تبلیغِ این فیلم استفاده کرد و آهنگی با همین عنوان منتشر کرد که چندین گواهی پلاتینیوم دریافت کرده است.) شاهزاده اسمیت جذابیت زیادی داشت (فیلمهای پسران بد، روز استقلال و مردان سیاهپوش در کل بیش از 1.5 میلیارد دلار در سراسر جهان فروش داشتند.) و همین باعث شد دنباله فیلمهای مردان سیاهپوش و پسران بد که اولین فیلمهایی بودند که اسمیت بعد از بازی در فیلم «علی» در آنها ایفای نقش کرد ساخته شود.
موفقیت فیلم های ویل اسمیت
موفقیت فیلم های ویل اسمیت به اینجا محدود نمیشود و او در سال 2004 نقش یک پلیس را در فیلم «من، ربات» و نقش یک ابرقهرمان را که با پلیسها همکاری میکرد در فیلم «هنکاک» در سال 2008 بازی کرد. اینها دو مورد از هشت فیلمی متوالی او هستند که فروش داخلی 100 میلیون دلاری داشتند. در سال 2016 او نقش یک زندانی مزدور را بازی کرد که به عنوان ابزار اجرای قانون کار میکرد، یک سال بعد او دوباره نقش یک پلیس را در فیلم «درخشان» بازی کرد. در سال 2020 هم او با ایفای نقش مجدد مایک لوری به فیلم پسران بد بازگشت.
فرمول موفقیت ویل اسمیت
اسمیت در مورد فرمول موفقیت خود صحبت کرده است. او در سال 2015 و زمانی که در پادکست “هالیوود ریپورتر” شرکت کرده بود در این مورد توضیح داد که یادش میآید به مدیر برنامههایش جیمز لاسیتر (James Lassiter) گفته که قصد دارد «بزرگترین ستاره سینمای جهان» شود. آنها با بررسی 10 موفقیت بزرگِ فیلم ها در باکس آفیس یک استراتژی طراحی کردند. او گفت: «این فیلمهای موفق همیشه جلوههای ویژه، موجودات تخیلی و یک داستان عاشقانه داشتند. پس ما به دنبال فیلمهایی گشتیم که جلوههای ویژه، موجودات تخیلی و یک داستان عاشقانه داشته باشند.» او اضافه میکند که قصد ندارد آنقدر فیلم بازی کند که «مردم نسبت به من دلزده شوند» و می داند فیلمی که موجودات تخیلی زیادی داشته باشد اجازه نمیدهد بینندهها بازیگر را جدی بگیرند.
به نظر میرسد تعداد موجوداتِ تخیلی فیلمِ «من افسانه هستم» که در سال 2007 پخش شد و رکورد بزرگترین افتتاحیه برای فیلمی با موضوعی غیر از کریسمس در دسامبر را به نام خود ثبت کرد مناسب بودند. این فیلم باعث شد پیشرفت اسمیت در دهه 90 آغاز شود و راحتتر در کل این ده سال بر دنیای سینما تسلط داشته باشد. به این شکل حتی بعضی فیلم های ویل اسمیت مانند «هیچ» محصول سال 2005 و «در جستجوی خوشبختی» محصول سال 2006 هم بشدت موفق بودند.
دوره رکود فیلم های ویل اسمیت
با این حال قدرت لمس “میداس” اسمیت در طول دهه 2010 بهتدریج محو شد. استراتژی که اسمیت را به یک سوپراستار تبدیل کرده بود، دیگر منسوخ شده بود. او همچنان به فیلمنامه های مورد نظرش پایبند مانده بود و با وجود وقفهای که بین فیلم های «هفت پوند» 2008 و «مردان سیاهپوش 3» 2012 داشت، علایق بینندهها و نوع فیلمهایی که چراغ سبز میگرفتند و معروف میشدند تغییر کرده بود.
فیلمهایی که او و لاسیتر از آنها بهعنوان الگویی برای صعودش در دهه 90 استفاده کرده بودند دیگر موفقترین فیلمهای تاریخ نبودند، چون غولهای فرانشیزی مانند «هری پاتر»، «آواتار» و البته «انتقام جویان» رکوردهای آنها را شکسته بودند.
او بعد از چند سال آزمون و خطا بالاخره متوجه شد که زمین بازی تفاوت گستردهای با گذشته دارد.
در این مدت بررسیها و نقدهای ضعیف و بُرندهای که از فیلم های ویل اسمیت وجود داشت او را در تاریکی گذشته نگه داشته بودند. فیلم «پس از زمین» او که در سال 2013 پخش شد بشدت مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت. در دوره ای که عبور از مرزِ فروش یک میلیارد دلار برای فیلمها موفقیت محسوب میشد، این فیلم در سراسر جهان تنها 243 میلیون دلار فروش داشت.
تا سال 2016 طول کشید که اسمیت وارد صنعتِ فیلمهای ابرقهرمانی شود و زمانی که این کار را کرد با فیلم «جوخه انتحاری» یک موفقیت خوب در گیشه بهدست آورد اما در عین حال این فیلم یکی از بدترین فیلمهای آن دهه بود. حتی لایو اکشن علاءالدین که در سال 2019 بیش از 1 میلیارد دلار در سطح جهان فروش داشت و اسمیت نقش غول چراغ جادو را در آن بازی میکرد هم به نظر موفقیت آمیز نبود.
دلیل رکود فیلم های ویل اسمیت
شاید چیزی که بدتر از فیلمهای جدید و رو به رکود ویل اسمیت است، محو شدن تصویر او بهعنوان یک ستاره سینمایی باحال و کسی که نمیتوانیم فیلمهایش را از دست بدهیم باشد. آقای پر سر و صدا در مسیری بود که فاصله زیادی با خلاقیت داشت. فیلم «پسران بد برای زندگی» یکی از پرفروشترین فیلم های سال 2020 بود، اما باعث شد “لوری” به خاطر بی احتیاطیهایش (در سالی که رفتار پلیس با سیاهپوستان تحت نظارت شدید بود) مورد انتقاد قرار بگیرد.
بعضی از فیلم های ویل اسمیت مانند «پس از زمین» در بهترین حالت غیر استاندارد بودند. اسمیت در فیلم «ضربه مغزی» که در سال 2015 پخش شد نقش یک آسیبشناسِ پزشکی قانونی را بازی میکرد اما این فیلم هم نتوانست از هیاهوی فصل جوایز سودی ببرد. بازی اسمیت در «جوخه انتحاری» خوب بود (این فیلم بر اساس حس خوب بین او و مارگو رابی که از فیلم «تمرکز» محصول سال 2015 نشءت گرفته بود ساخته شده بود) اما نحوه روایت این فیلم مشکل داشت، درست مانند فیلم های «درخشان» و «مرد ماه جوزا» که در سال 2019 پخش شد و ضرر زیادی برای استودیو پارامونت داشت. علاءالدین هم در مقایسه با انیمیشن اصلی و علیرغم حضور اسمیت موفقیت چندانی نداشت.
مرز مشخصی بین موفقیت در باکس آفیس و جایگاهِ افراد مشهور ترسیم شده است، بعد از دهه 2010، موفقیت در باکس آفیس دیگر ارتباط چندانی با جایگاه سلبریتیها نداشت. اسمیت به همان ستارهای که همیشه آرزویش را داشت تبدیل شده بود، ستارهای آنقدر بزرگ که هنوز هم میتواند افتخاراتی ناشی از شهرت خود بهدست بیاورد. اما دوره ای که او میتوانست مثل قبل بر روی کوهی از فیلمهای پرفروش بایستد خیلی وقت است که به پایان رسیده است.
فیلم های ویل اسمیت: ارزیابی دوباره موقعیت
اسمیت در طول فستیوال شیرهای کن در سال 2016 گفت:
در همان فستیوال اسمیت اعتراف کرد که در دوره شروع کار خود موفقیت را به هنر ترجیح میداد. همچنین با توجه به موفقیتِ فیلم هایش، او خودش را بهعنوان یک «بازاریاب» معرفی کرد و گفت که موفقیتش بر اساس این است که بتواند «محصولات» خود را در سطح جهان بفروشد.
او تغییر بزرگی که در هالیوود ایجاد شده است را هم تشخیص داد و گفت: «دیگر قدرت دست بازاریابها نیست.» قبلاً تبلیغ کردن فیلمهای بد سادهتر بود چون بینندهها هیچ وسیلهای در اختیار نداشتند که بتوانند همزمان واکنش نشان بدهند. اسمیت گفت این پدیده با ظهور رسانههای اجتماعی تغییر کرده است. او در طول فستیوالِ شیرهای کن گفت: «حالا مردم بعد از دیدن 10 دقیقه از فیلم، توییت میکنند که “این فیلم مزخرفی است، بروید ون دیزل ببینید.” »
فیلم های ویل اسمیت: ارزیابی موقعیت ویل اسمیت
از آنجایی که فیلم های پرفروش بهجای بازیگران روی پوسترها، بیشتر بر روی قدرتِ فروشِ مالکیت معنوی خود تکیه کردهاند، مردم که حالا قدرت را در دست دارند در حال بررسی مفهومِ سلبریتی شدهاند. حتی با وجود اینکه ما اشتهای ناسالمی برای آشفتگی داریم (مثلا اعتراف به «خیانتِ» “جیدا پینکت اسمیت” به همسرش ویل اسمیت) همه گیری کرونا که خط مرزی بین افراد ثروتمند و بقیه افراد کشیده است،عاملی شده است که مردم روابط خود با سلبریتیها را زیر سوال ببرند.
با توجه به شکست فیلم های ویل اسمیت در دهه اخیر و بهدلیل مواردی که ذکر شد ویل اسمیت مجبور شد موقعیت خود را دوباره ارزیابی کند.
مرزهای بین سلبریتیها و مردم معمولی از بین رفته است
دیگر ویل اسمیت نمیتواند پشت شخصیتی که در فیلم ها دارد پنهان شود. زیرا رسانههای اجتماعی موانع بین سلبریتیها و مخاطبان آنها را از بین بردهاند. حالا بیش از هر زمان دیگری عموم مردم در مورد چهره پشت نقاب ویل اسمیت (مشکلات ازدواج او، رابطهاش با فرزندانش و احساساتی که در مورد پدر خودش دارد) اطلاع دارند.
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: مصاحبه با تسای مینگ لیانگ (Tsai Ming-liang): بررسی فیلم “روزها” (Days)
اما از آنجایی که تکامل رسانههای اجتماعی مکانیسمهای متفاوتی برای کنترل در اختیار افراد مشهور قرار داده است، اسمیتِ باهوش و خانوادهاش دیگر یاد گرفتهاند که چطور وقتی بیش از حد در معرض دید عموم قرار میگیرند میتوانند از این مورد به نفع خودشان استفاده کنند.
برنامه Red Table Talk در شبکه Facebook Watch پخش میشود و مجریان آن پینکت اسمیت، ویلو (Willow) یعنی دختر او و اسمیت و آدرین بانفیلدنوریس (Adrienne Banfield-Norris) مادر پینکت هستند. این برنامه هم محلی برای گفتگو بین نسلهای مختلف است و هم وسیلهای برای کنترل تصویر اجتماعی این افراد محسوب میشود.
استفاده از رسانههای اجتماعی
در همین حین ویل اسمیت با استفاده از رسانههای اجتماعی نام برند خود را به «پدر اینفلوئنسر نسل X» تغییر داده است و بهجای ساخت برنامه برای پرده سینما برای صفحههای آیفون محتوا تولید میکند. او اخیراً در مصاحبه با GQ گفت: «این بهصورت کامل نحوه تعامل من با جهان و شیوه تعاملم را با زندگی خلاقانهام تغییر داده است.» تکامل ویل اسمیت همچنان در جریان است. فیلم های ویل اسمیت و حرفه سینمایی او هنوز هم برای این پارادایم جدید مناسب هستند، ولی او نسبت به سال 2001 دیگر نیروی محرکه شهرت خود را در اختیار ندارد. شهرت فقط یکی از مجموعه ویژگیهای او است.
فیلم های ویل اسمیت: شاه ریچارد
در اینجا است که فیلم شاه ریچارد وارد عرصه میشود. دوره و زمانه عوض شده و این فیلم هم در مورد یک ورزش متفاوت است اما درست مانند فیلم «علی» این فیلم هم یک حرکت بزرگ برای او محسوب میشود. فقط حالا دیگر موفقیت فیلم های ویل اسمیت تنها چیزهایی نیستند که شخصیت او را میسازند. یک دهه طول کشید تا ویل اسمیت این سرزمین جدید را بشناسد.
۰ دیدگاه