میزان تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان تا چه حد است؟ آیا احتمال اینکه فرد خوشمشربی باشید تحت تأثیر ژنهای شما قرار میگیرد؟ اگر فرد بدبینی هستید چه، آیا بدبینی یکی ویژگی موروثی است؟ آیا ژنتیک میتواند بر روی ویژگیهایی مانند اینکه سحرخیز هستید یا شبزندهدار، به صورت وسواسی تمیز هستید یا نمیتوانید از نظر احساسی با دیگران ارتباط برقرار کنید هم تاثیر بگذارد؟
آیا تفاوتهای ژنتیکی میتوانند در تعیین این صفات موثر باشند؟ خلق و خوی ما تا چه حد به ژنهای ما بستگی دارد؟ چه میزان از هوش ما (توانایی یادگیری و به خاطر سپردن برای یادگیری زبان، خواندن و هجی کردن کلمات) تابع کد DNA ما است؟ اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی و افسردگی چطور؟ این اختلالات به شرایط ما بستگی دارند یا به خاطر ساختار ژنتیکی ما ایجاد میشوند؟
پاسخ این است: به هر دو مورد بستگی دارند. ذات و تربیت ما، ساختار ژنتیکی که به ارث بردهایم و شرایط زندگی و تجربیات ما در کنار هم رفتار ما را تعیین میکنند. اما ما فکر میکنیم امکان دارد سهم ساختار ژنتیک و تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان بیشتر از چیزی باشد که ما تصور میکنیم.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: اختلالات ژنتیکی
برای مثال سوزان میدلبروک (Susan Middlebrook) از کلچستر ورمونت را در نظر بگیرید. او معمولاً هر شب هفت یا هشت ساعت میخوابد اما به جای اینکه ساعت 11:30 و بعد از اخبار آخر شب به رختخواب برود و حدود ساعت 7 صبح بیدار شود زودتر میخوابد، خیلی خیلی زودتر. میدلبروک ساعت 6:30 بعد از ظهر میخوابد و بین ساعت 1:30 تا 3 بامداد بیدار میشود.
یعنی درست زمانی که شما غرق رویاهای خود هستید میدلبروک با اشتیاق از خواب بیدار میشود و آماده بیرون رفتن است. او در سال 2005 به اخبار نشنال جئوگرافیک گفت: «در نهایت این کار میتواند باعث شود به شدت احساس منزوی بودن کنید. چه کسی دوست دارد ساعت 3 صبح مهمانی بگیرد؟ هیچ یک از کسانی که من میشناسم اینطور نیستند و من به بار محلی نمیروم که ببینم چه کسی آنجا است.» در عوض خیلی زودتر از آنکه رؤیاهای شما تمام شوند میدلبروک کارهای صبحگاهی خود را شروع میکند.
این مقاله برگرفته از کتاب استنلی فیلدز و مارک جانسون با عنوان «چرخشهای سرنوشت ژنتیکی» است.
سندروم خواب پیشرفته خانوادگی
میدلبروک مبتلا به سندروم خواب پیشرفته خانوادگی (FASPS) است، پیامد چنین سندرومی این است که الگوهای خواب او با هنجارهای معمول هماهنگ نیستند. این سندروم نمونهای از تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان است. محققان خواب برای تعیین هنجار و استثناهای غیرطبیعی یک سری سوال در مورد عادتهای خواب از مردم پرسیدند.
سوالاتی مانند چه زمانی از روز بهترین حس و حال را دارید؟ چقدر برای شما راحت است که صبح از خواب بیدار شوید؟ اگر برای برنامهریزی روز خود کاملاً آزاد باشید تمایل دارید چه زمانی بخوابید؟ چه ساعتی از شب احساس خواب آلودگی میکنید و چرت زدنتان شروع میشود؟ فکر میکنید شما آدم «صبح» هستید یا «شب»؟ (این پرسشنامه توسط یک دانشمند انگلیسی به نام جیمز هورن ( James Horne) و یک دانشمند سوئدی به نام اولوف اوستبرگ (Olov Östberg) تهیه شده است) به جوابهای این سؤالها و سؤالات دیگر بر اساس مقیاسی از «شب گرا» شدید تا «صبح گرا» شدید امتیاز داده میشد. بسیاری از ما جایی وسط یک منحنی زنگوله شکل گسترده از امتیازات قرار میگیریم اما بیمارهای FASPS در انتهای مقیاس «صبح گرا» جای میگیرند و امتیازات آنها از 99 درصد سایر پاسخ دهندگان بیشتر است.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: ناهنجاری در ساعت بیولوژیکی بدن
چیزی که باعث میشود سندروم میدلبروک که ناشی از تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان است در این حد جالب شود، اثری است که این ناهنجاری بر روی ساعت بیولوژیکی بدن انسان که با عنوان ریتم شبانهروزی شناخته میشود میگذارد. («ریتم شبانهروزی» در کل به معنای چرخه یک روز کامل است که از کلمههای لاتین circa به معنای چرخه و dies به معنای روز ریشه گرفته است.)
ساعت بیولوژیکی ما علاوه بر زمان خوابیدن و بیدار شدن، فرآیندهای متابولیک، فیزیولوژیکی و رفتاری ما مانند ضربان قلب، سطح هورمونها، فشار خون، حال و هوا و هوشیاری ما را هم کنترل میکند. ساعت بیولوژیکی ما هر روز با قرار گرفتن در معرض نور خورشید دوباره راهاندازی میشود و به این ترتیب ما را با محیط اطراف خود هماهنگ نگه میدارد. اما ساعت درونی میدلبروک در چرخهای سریعتر اجرا میشود که نسبت به ساعت سایر افراد تقریباً چهار ساعت جلوتر است، به شکلی که وقتی او برای خواب آماده میشود همسایههایش آماده صرف شام هستند.
شاید چرخه خواب و بیداری میدلبروک برای شما غیرعادی به نظر برسد (این چرخه با هنجار آماری خیلی تفاوت دارد) اما در اطراف خانه میدلبروک این چرخه به همان اندازه عجیب است که بخواهید برای صبحانه بلغور جو بخورید. دو تا از سه خواهر او، یکی از والدینش و فرزندان خود میدلبروک همین ساعات خواب عجیب را دارند. مشخص است که این سندروم ناشی از تنوع موجود در کد DNA اعضا این خانواده است (ممکن است با دیدن کلمه «خانوادگی» موجود در نام این سندروم متوجه این موضوع شده باشید.) و همانطور که ذکر کردیم نمونهای از تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان محسوب میشود و بر اثر دلایل محیطی ایجاد نشده است.
شناسایی ژنها برای درمان اختلالات
گرچه از هر هزار نفر فقط سه نفر به سندروم FASPS مبتلا میشوند اما اساس ژنتیکی آن ارزش رمزگشایی دارد. ممکن است یافتههای مربوط به این سندروم برای توضیح سایر اختلالات خواب که شایعتر هستند مانند بیخوابی و نارکولپسی مفید باشد، یا اینکه منجر به پیدا کردن درمانی برای پرواز زدگی یا اختلال عاطفی فصلی شود (SAD اختلالی است که باعث میشود خلق و خوی افراد مبتلا در زمستان به شدت تحت تاثیر نور خورشید قرار بگیرد.)
همچنین ممکن است با این کار میلیونها کارگری که شب کار میکنند بتوانند حمایت و راهنمایی بهداشتی دریافت کنند. ممکن است با درک ریتم شبانهروزی انسان درمان دارویی مخصوص زمانبندی بدن برای اثربخشی بهتر پیدا شود یا روشهایی برای کاهش تصادفهای اتومبیل در شب پیشنهاد شود.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: اختلالات دوقلوهای همسان
حالا جین (Jean) که یک پرستار 24 ساله است و وسواس تمیز کردن و شستشو دارد را در نظر بگیرید. بر اساس اظهارات پیتر مک گافین (Peter McGuffin) و دیوید ماوسن (David Mawson) دو روانپزشک در لندن که جین در نهایت به آنها مراجعه کرد، او هر روز دستهای خود را 60 تا 80 بار میشوید و 12 ساعت وقت صرف ضدعفونی کردن خانه خود میکند. او هفتهای 20 لیتر مواد ضدعفونیکننده مصرف میکرد. او به خاطر اینکه فعالیتهای ورزشی همسرش باعث کثیف شدن خانه میشد او را مجبور کرد دیگر ورزش نکند و به خاطر اجتناب از آلودگی روابط جنسی را هم کنار گذاشت. زمانی که جین در بیمارستان بستری شد دستهایش به خاطر شستشوی مداوم «زبر، قرمز، ترک خورده و خونآلود بودند»
دوقلوهایی با علائم یک بیماری مشابه
برای بررسی تأثیر ژنتیک بر رفتار انسان دوقلوی همسان او را در نظر گرفتیم. جیل (Jill) دوقلوی همسان جین است که یک مددکار اجتماعی است و دور از خواهرش زندگی میکند و به ندرت او را میبیند. با این وجود جیل در سن 22 سالگی رفتارهایی مشابه جین از خود نشان داد.
زمانی که یک وعده غذایی تمام میشد او احساس میکرد باید بلافاصله ظرفها و قاشق و چنگالهای نقرهای را بشوید در غیر این صورت به شدت مضطرب میشد. علاوه بر این «شستن ظرف و ظروف باید با ترتیب خاصی انجام میشد و اگر روال معمول رعایت نمیشد یا دیگران سعی میکردند این کار را به جای او انجام دهند باعث ایجاد ناراحتی زیادی برای او میشد.» جیل آیینهای شستشوی دیگری ایجاد کرد و علیرغم اینکه تلاش میکرد این روشها را متوقف کند زمان بیشتری را به انجام آنها اختصاص میداد و این برای زندگی اجتماعی و کارش زیانبار بود.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: شرایط محیطی متفاوت اما بیماری یکسان
هر دو این دوقلوها که نمونههایی از تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان هستند دوران کودکی طبیعی داشتند، هر دو بچههایی اجتماعی بودند و در تحصیلات خود هم موفق بودند. هیچ یک از اعضا خانواده آنها به خاطر اختلال روانپزشکی تحت درمان قرار نگرفته بودند هرچند پدرشان «به شدت تمیز بود و عادتهای منظمی داشت.»
دوقلوها به دانشگاههای متفاوتی رفته بودند، جین مدرکی در زمینه فیزیک و جیل مدرکی در زمینه تاریخ داشت. قبل از اینکه رفتارهای وسواسی و اجباری آنها شروع شود هیچ یک از آن دو نفر علائم بیماری روانی از خود نشان نداده بودند. در واقع بعد از اینکه جین با داروی کلومیپرامین تحت درمان قرار گرفت این دو خواهر متوجه مشکل مشابه همدیگر شدند. این دارو علائم رفتاری جین را به حدی کاهش داد که بتواند دوباره سر کار پرستاری خود برگردد. جیل تحت درمان قرار نگرفت اما بعد از بیش از یک سال علائم او خود به خود بهبود پیدا کردند.
دلیل اختلال مشابه دوقلوهای همسان
چه چیزی باعث شده بود این دوقلوهای همسان در یک زمان دچار اختلال مشابهی شوند؟ آیا نحوه تربیت خانوادگی آنها باعث شده بود سالها بعد چنین علائمی از خود نشان دهند؟ به خاطر غذایی بود که خورده بودند یا یک ماده سمی که در کودکی در معرض آن قرار گرفته بودند؟ یا این هم نمونهای از تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان بود؟ آیا دلیل ابتلا به اختلال وسواس اجباری در اوایل دهه بیست سالگی این بود که کد DNA شخصی آنها همسان بود و تغییراتی در ژنهایی که هر دو به ارث برده بودند ایجاد شده بود؟ یا اینکه چنین اختلالی به خاطر تأثیر متقابل و پیچیده این عوامل ایجاد شده بود؟
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: اختلال اوتیسم
در نهایت لوییس (Lewis) پسر یک زوج مرفه در پیتسبورگ را در نظر بگیرید. لوییس در بدو تولد بینقص بود و به نظر میرسید به صورت طبیعی در حال رشد است. بر اساس گفتههای مادرش، لوییس در 18 ماهگی تقریباً چند کلمه حرف میزد اما کلماتی که او بیان میکرد شبیه به کلمات معمول کودکانی که تازه حرف زدن را یاد میگیرند مانند «مامان» یا «بابا» نبودند. او به جای این کلمات حرفهای بیمعنی میزد.
همچنین او به بازیهای موردعلاقه کودکان نوپا مانند دالی موشه یا بازی آوازخوانی کودکانه واکنش نشان نمیداد. در دو سالگی او علاقهای به بعضی از اسباب بازیها نداشت اما روی اسباب بازیهای دیگر وسواس نشان میداد و زمانی که با این اسباب بازیها بازی میکرد توجه ای به اتفاقات اطرافش نشان نمیداد.
او عاشق بالا رفتن از چیزها، تاب خوردن و پریدن روی ترامپولین بود و بدون ترس این کار را انجام میداد. اما گاهی اوقات میترسید پایش را از روی فرش بر روی کف چوبی زمین بگذارد و طوری رفتار میکرد که انگار با برداشتن قدم بعدی قرار است از روی صخره بپرد. شبها لوییس تمام لباسهایش را درمیآورد، خودش را لای یک پتو میپیچید و درحالیکه سربازهای اسباب بازی و ماشینهایی که با جعبه چوب کبریت ساخته شده بودند اطرافش را احاطه کرده بود روی زمین میخوابید. همچنین گاهی لوئیس عصبانی میشد و در طول این عصبانیتها روی زمین دراز میکشید، فریاد میزد و نمیتوانست مشکل خود را نشان دهد.
علائم اختلال اوتیسم
لوییس که آخرین مثال ما در زمینه تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان است در سه سالگی هنوز هیچ زبانی یاد نگرفته بود و علاقه زیادی به برقراری ارتباط با خانواده خود نداشت. او فقط به زبانی نامفهوم با سربازهای اسباب بازی خود صحبت میکرد. پزشک او دیگر نمیتوانست مشکلهای او را به سادگی با عباراتی مانند کودک «مشکلدار» یا کودکی که در دوره لجبازی مخصوص کودکان در حال رشد است توصیف کند. بعد از اینکه لوییس یک سری آزمایشها را پشت سر گذاشت پزشکان به این نتیجه رسیدند که او مبتلا به اختلال طیف اوتیسم است.
این تشخیص باعث شد لوییس تحت درمانهای مختلف دولتی و خصوصی از جمله گفتاردرمانی و کاردرمانی قرار بگیرد. لوییس پیشرفت چشمگیری از خود نشان داد. توانایی زبان او بهبود پیدا کرد و رفتار او آرام تر شد. او میتوانست دست مادرش را نگه دارد، با او دالی موشه بازی کند و برای شببهخیر گفتن او را ببوسد و حتی گاهی اوقات میتوانست ارتباط چشمی برقرار کند. زمانی که او کتاب مورد علاقهاش یعنی «کرم ابریشم خیلی گرسنه» نوشته اریک کارل (Eric Carle) را میخواند همه کلمات را در زمان درست به کار میبرد و صدای غذا خوردن کرم ابریشم را تقلید میکرد. اما او هنوز توانایی گفتگو با دیگران را نداشت. لوییس وارد یک کلاس پیش دبستانی با آموزش ویژه شد، به امید اینکه بعد از چند سال بتواند به یک کلاس مدرسه عادی بپیوندد.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: اوتیسم چیست؟
اوتیسم یک اختلال پیچیده رشد است که در سه سال اول زندگی ظاهر میشود و از تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان سرچشمه میگیرد. علائم این اختلال که ممکن است از خفیف تا شدید متغیر باشند شامل عدم برقراری ارتباط عاطفی با دیگران، مشکل داشتن در برقراری ارتباط کلامی و غیرکلامی و محدودیت فعالیتها و علایق کودک است. کودکان مبتلا به اوتیسم یا از همان بدو تولد دارای این اختلال هستند و یا پتانسیل گسترش این بیماری در آنها وجود دارد. دلیل ابتلای آنها به این بیماری نامناسب بودن شرایط تربیتی آنها نیست. یکی از ویژگیهای جالب کروموزومهای بعضی از کودکان اوتیسم این است که بخشهای بزرگی از DNA آنها (میلیونها یا دهها میلیون از جفتهای اصلی) در برخی از بچهها تکراری هستند یا در برخی دیگر وجود ندارند. ممکن است این بخشها حاوی دهها ژن باشند. بررسی کد DNA شخصی این کودکان ممکن است برای تشخیص تغییرات ژنتیکی خاصی که مسئول این بیماری پیچیده و تضعیفکننده هستند مفید باشد.
اندازهگیری تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان
زمانی که ویژگیهای مختلف یک جمعیت انسانی مانند قد یا وزن، فشار خون یا سطح کلسترول اندازهگیری میشود، این اندازهگیریها یک طیف پیوسته بین دو حد متفاوت را نشان میدهند. رفتارهای پیچیده مانند نحوه برخورد ما با استرس هم هیچ تفاوتی ندارند. حتی کودکان خیلی خردسال نیز طیف وسیعی از واکنشها را نشان میدهند از بچههایی گرفته که راحت گریه میکنند تا بچههایی که تقریباً نسبت به هر چالشی بیتفاوت به نظر میرسند.
برای میزان فعالیت یا درجهای که کودکان بیتحرک هستند هم الگوهای مشابهی وجود دارد برای مثال ممکن است آنها برای انجام یک کار خاص پافشاری کنند یا تمرکزشان را از دست بدهند یا میزان برونگرا و درونگرا بودن کودکان هم میتواند تحت تأثیر ژنتیک بر رفتار انسان قرار بگیرد. در میان بزرگسالان نیز میزان الکل، نیکوتین یا مواد مخدری که مصرف میشود هم گستره توزیع یکسانی را نشان میدهد. بعضی از این ویژگیهای احتمالاً به ژنتیک مربوط هستند و برخی دیگر به طور قطع تحت تأثیر مؤلفههای محیطی ایجاد میشوند. اما سهم هر یک از این موارد در ایجاد چنین ویژگیهایی چقدر است؟
معیار وراثت پذیری
اندازهگیری مقدار تأثیر ژنتیک با عنوان «وراثت پذیری» شناخته میشود. یک ویژگی یا رفتار که به صورت کامل به دلایل ژنتیکی ایجاد می شود دارای 100 درصد وراثت پذیری است، ویژگی که کاملاً به دلیل شرایط محیطی ایجاد میشود دارای صفر درصد وراثت پذیری است.
مؤلفههای محیطی میتوانند ناشی از عوامل مشترک میان اعضا خانواده باشند مانند محیط خانه، ترجیحات غذای خانواده یا میزان آلودگی شهری که خانواده در آن ساکن هستند. یا اینکه میتوانند ناشی از عوامل غیر مشترک باشند مانند مجموعه خاص دوستان یا معلمهای هر عضو خانواده یا رویدادهای غیر عادی زندگی مانند تصادف با ماشین، یا بیماریهای منحصر به هر فرد.
چطور میتوان تأثیر ژنتیک بر رفتار انسان یا همان وراثت پذیری را اندازه گرفت یا کمیت آن را تعیین کرد؟ در واقع این کار خیلی راحت است. تنها چیزی که نیاز داریم مجموعه افرادی است که ارتباط ژنتیکی مشخصی دارند و سپس باید برخی از ویژگیهای و شرایط را برای هر یک از آنها اندازه بگیریم.
اندازهگیری وراثت پذیری در دوقلوها
قابل درکترین نمونه این پژوهشها با استفاده از شباهت ژنتیکی بین دوقلوها انجام میشود. کدهای DNA شخصی دوقلوهای همسان هم همسان هستند زیرا این دوقلوها از یک تخمک بارور شده و به وجود میآیند. یعنی توالی DNA هر یک از ژنهای یکی از دوقلوها با توالی ژنهای دوقلو دیگر یکسان است. دوقلوهای غیر همسان هم به صورت همزمان از یک رحم مشابه استفاده میکنند اما فقط حدود نیمی از ژنهای آنها با هم مشابه است (درست مانند هر خواهر و برادر دیگری) بنابراین سهم ژنتیکی یک ویژگی در دوقلوهای همسان دو برابر بیشتر از سهم آن در دوقلوهای غیر همسان است. پس در مقایسه با دوقلوهای غیرهمسان هر چه یک صفت در دوقلوهای همسان بیشتر به هم شباهت داشته باشد احتمالاً سهم ژنتیکی در ایجاد آن صفت بیشتر است.
بسیاری از مطالعات مربوط به تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان نشان دادهاند که وراثت پذیری هوش حدود 50 درصد است. بعضی از پژوهشها این عدد را بیش از 80 درصد اعلام کردهاند.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: مقایسه فرزندخواندهها و خواهر و برادرهای بیولوژیکی
نوع دیگری از پژوهشها وجود دارند که خواهر و برادرهایی که از یک پدر و مادر هستند را (افرادی که نیمی از ژنهایشان با هم مشابه است) با خواهر و برادرهایی که به فرزندخواندگی پذیرفته شده بودند و ساختار ژنتیکی مشابهی نداشتند اما در یک محیط زندگی میکردند مقایسه میکند. اثر ژنتیکی بر روی یک ویژگی، زمانی آشکار می شد که خواهر و برادرهای بیولوژیکی بیشتر از افرادی که به فرزندخواندگی گرفته شده بودند به هم شباهت داشتند. تاثیر محیطی زمانی آشکار می شد که خواهر و برادرهایی که به فرزندخواندگی گرفته شده بودند و از نظر ژنتیکی با هم مرتبط نبودند بیش از افراد غیر مرتبطی که در خانوادههای دیگر بزرگ شده بودند به هم شباهت داشتند.
مقایسه میزان ابتلا بیماری در خانواده
در سومین نوع از این تجزیه و تحلیلها، از مطالعات ژنتیکی خانوادههایی استفاده میکنند که میزان ابتلای اعضا یک خانواده به بیماری که یک عضو آن قبلاً به آن مبتلا شده است را با میزان ابتلای افراد کل جمعیت مقایسه میکند. بیماریهایی که پایه ژنتیکی دارند اغلب بین اعضا خانوادهای که یک عضو به این بیماری مبتلا بوده بیشتر دیده میشوند. به عبارت دیگر بیماریهای ژنتیکی در خانوادهها ایجاد میشوند.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: آیا هوش هم ارثی است؟
بیایید با در نظر گرفتن روشهایی که برای تعیین کمیت وراثت پذیری وجود دارد برخی از ویژگیهای انسان را بررسی کنیم. با هوش که یک مسئله ویژه است شروع میکنیم. ما دوست داریم باور کنیم که یک اتاق پر از کتاب که موسیقی موتزارت در پس زمینه آن پخش میشود و داشتن والدینی با شیوههای تربیتی مناسب هر نوزادی را در مسیر رسیدن به جایزه نوبل قرار میدهد. این شرایط ضرری ندارند ولی فقط تا یک اندازهای میتوانند مفید باشند.
یک دفتر ثبت دوقلوهای سوئدی اطلاعاتی در مورد 25.000 دوقلوهای همجنس دارد که در طول 70 سال گذشته متولد شدهاند. نانسی پدرسن (Nancy Pedersen) و همکارانش در موسسه کارولینسا در استکهلم 300 مورد از این جفتهای دوقلو را بررسی کردند که شامل دوقلوهای همسانی میشد که جدا از هم بزرگ شده بودند، دوقلوهای همسانی که در کنار هم بزرگ شده بودند، دوقلوهای غیر همسانی که جدا از هم بزرگ شده بودند و دوقلوهای غیر همسانی که در کنار هم بزرگ شده بودند.
آنها متوجه شدند امتیازهای مربوط به هوش دوقلوهای همسانی که جدا از هم بزرگ شده بودند (بیشتر آنها زمانی که 2 ساله بودند از هم جدا شده بودند) بسیار بیشتر از امتیازهای هوش دوقلوهای غیر همسانی که در یک خانه بزرگ شده بودند به هم مرتبط هستند.
ارتباط هوش فرزندخواندهها و مادرهای بیولوژیکی
در مطالعه دیگری بر روی تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان با عنوان پروژه فرزندخواندگی تگزاس 300 بچه را بررسی کردند که در همان روزهای اول تولدشان به فرزندخواندگی گرفته شده بودند و به صورت کامل همراه خانوادههایی که آنها را به فرزندخواندگی گرفته بود بزرگ شده بودند. جان لوهلین (John Loehlin) و همکارانش در دانشگاه تگزاس در آستین نتایج تستهای هوشی که در سن 7 و 17 سالگی به این بچهها داده شده بود را با توجه به پدر و مادر خوانده و مادران بیولوژیکی آنها بررسی کردند. امتیازهای هوش مادران بیولوژیکی با فرزندان آنها که 17 سال پیش برای فرزندخواندگی واگذار شده بودند به شکل قابلتوجهی مرتبط بود، اما هیچ ارتباطی بین امتیازهای هوش بچهها و پدر و مادر خوانده آنها وجود نداشت. پژوهشگران تخمین زدند 78 درصد از هوش ارثی است.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: اعتیاد
رفتارهای اعتیادآور یا تمایل به معتاد شدن هم از دیگر ویژگیهایی هستند که بحث بر روی وراثتی بودن آنها زیاد است. اعتیاد شامل وابستگی جسمی و نشان دادن علائمی مانند میل شدید به مواد مخدر بعد از مصرف مکرر آن و همچنین وابستگی رفتاری است که شامل عدم توانایی در توقف یک کار با وجود عوامل شدید آن است. تخمین زده میشود که مصرف مشروبات الکلی، دخانیات و مواد مخدر غیرقانونی در جهان از هر هشت نفر یک نفر را به کام مرگ میکشاند.
با این وجود حتی با در نظر گرفتن تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان اکثر افراد بعد از امتحان موادی که باعث ایجاد عادت میشوند معتاد نمیشوند. یک پژوهش احتمال وابستگی افراد بعد از مصرف یک بار مواد مخدر را برآورد کرد که بر اساس آن یک نفر از هر سه یا چهار مصرف کننده دخانیات و هروئین، یک نفر از هر شش یا هفت مصرف کننده کوکائین و الکل و حدود یک نفر از هر 11 مصرف کننده ماریجوانا بعد از یک بار مصرف معتاد میشوند.
این اثر ژنتیک بر روی میزان آسیبپذیر بودن افراد در برابر اعتیاد پیدا کردن به این مواد خیلی متفاوت است. پژوهشهای انجام شده بر روی دوقلوها نشان میدهد وراثت پذیری سیگار کشیدن و مصرف نیکوتین حدود 70 درصد، وراثت پذیری وابستگی به الکل بین 50 تا 60 درصد و وراثت پذیری اعتیاد به بیشتر مواد مخدر بین 20 تا 35 درصد است. همچنین این پژوهشها مشخص کردند که اختلالات دیگری مانند اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال سلوک اغلب با رفتارهای اعتیادآور همراه هستند.
تاثیر ژنتیک در اختلالات روانپزشکی
در اغلب اختلالات روانپزشکی یک مولفه ژنتیکی بزرگ (گاهی اوقات به شکل تعجبآوری بزرگ) تاثیرگذار است. خطر ابتلا به اسکیزوفرنی در طول عمر 1 درصد است اما وراثت پذیری این اختلال حدود 85 درصد برآورد شده است. خطر ابتلا اختلال دوقطبی (که اغلب به عنوان بیماری افسردگی شیدایی هم شناخته میشود زیرا یکی از ویژگیهای آن دورههای شادی شدید (شیدایی) است که به دورههای افسردگی شدید ختم میشود) هم در طول عمر حدود 1 درصد است.
پژوهشهای انجام گرفته در تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان بر روی دوقلوها، خواهر و برادرها و اعضا خانواده همگی به پایه ژنتیکی قوی بیماری دوقطبی اشاره دارند. وراثت پذیری این بیماری بین 80 تا 90 درصد است. خطر ابتلا به افسردگی هم (که با عنوان اختلال تک قطبی شناخته میشود) در ایالات متحده حدود 10 تا 20 درصد است بدون شک دارای یک پایه ژنتیکی است و وراثت پذیری آن ممکن است حدود 70 درصد باشد.
چرخه غیرمعمول خواب سوزان میدلبروک بدون شک ارثی است. این سندروم مسائل قابلتوجهی را در مورد ریتم شبانهروزی بدن به ما نشان میدهد. بسیاری از چیزهایی که در حال حاضر در مورد ریتم شبانهروزی بدن می دانیم در اصل با کار بر روی مگس سرکه به دست آمده که یک مگس کوچک میوه است که در اطراف موزی که روی پیشخوان آشپزخانه باقی مانده وزوز میکند. مکانیسم ساعت بیولوژیکی بدن این مگس و پروتئینی که تنظیم مجدد زمانبندی بدن در هر روز استفاده میکند به شکل قابلتوجهی با عملکرد بدن ما شباهت دارد. اولین جهشهایی که بر روی این ریتمها تأثیر میگذارد و باعث میشود مگسها چرخه زمانی کوتاهتر یا بلندتری داشته باشند یا در کل هیچ چرخه ریتم شبانهروزی نداشته باشند در ژنی به نام پریود (period) رخ میدهد.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: شناسایی ژنهای مسئول اختلال
در سال 2001 لوئیس پتچک (Louis Ptácek) همراه با یینگ هوی فو (Ying-Hui Fu) و سایر همکارانش در دانشگاه یوتا با بررسی تأثیر ژنتیک بر رفتار انسان جهشی در ژنهای انسان کشف کردند که باعث ایجاد FASPS میشد. مشخص شد این جهش در ژنی رخ میدهد که پروتئینی دارد که توالی آمینواسیدی آن شباهت زیادی با پروتئین پریود داشت به همین دلیل هم ژن انسان پریود 2 نام گرفت.
این شواهد فوقالعادهای از حفظ ژن در طی صدها میلیون سال تکامل بود. حتی شواهد قویتری به دست آمد که ثابت میکرد تغییر یک آمینواسید در پروتئین پریود 2 که باعث افزایش سرعت ساعت بیولوژیکی بدن سوزان میدلبروک شده بود با جهشی که در مگس میوه رخ میداد و سرعت ساعت بیولوژیکی این موجود ساده را افزایش میداد مرتبط بود.
میزان وراثت پذیری اختلالها
وراثت پذیری اختلال وسواس اجباری یعنی همان بیماری که جین و جیل را درگیر کرد چقدر است؟ این بیماری حدود 2 درصد از جمعیت را تحت تأثیر قرار میدهد، علائم آن به شدت متنوع هستند اما در کل چهار نشانه اصلی دارد که شامل وسواس و بررسی رفتار، قرینه سازی و ایجاد نظم، شستشوی بیش از حد و تمایل به جمعکردن چیزها است.
سن شروع این بیماری، مدت زمان آن و نوع علائمی که هر فرد نشان میدهد متفاوت است. بسیاری از مبتلایان تیک عصبی دارند و برخی از آنها هم دچار افسردگی، فوبیا یا اضطراب جدایی میشوند یا رفتارهای مخرب از خود نشان میدهند. برخی از این افراد دچار وسواسهای مضر جنسی یا مذهبی میشوند یا رفتاری مانند تریکوتیلومانیا که همان کشیدن اجباری موها است از خود نشان میدهند. سایر افراد ممکن است بیش از حد اطراف خود را تمیز و مرتب کنند.
تنوع علائم این بیماری نشان میدهد که ممکن است شکلهای مختلفی از اختلال وسواس اجباری وجود داشته باشد که با توجه تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان برای هر یک از آنها دلایل ژنتیکی متفاوتی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر ممکن است چندین مسیر ژنتیکی به گروهی از اختلالات ختم شوند که همه نام یکسانی دارند. پس تعجبآور نیست که نتایج پژوهشهای مربوط به دوقلوها برای این بیماری همیشه یک به مؤلفه ژنتیکی ارثی اشاره دارند که میزان ارث پذیری آن بین 25 تا 80 درصد است. بنابراین محتملترین توضیح برای بیماریهای مشابه جین و جیل که در سن مشابه رخ دادند شباهت ژنتیکی این زنان جوان است، گرچه ممکن است عوامل دیگری هم در وضعیت آنها نقش داشته باشند.
تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان: دلیل ایجاد اوتیسم
تشخیص اوتیسم فرزندان، قلب والدین را میشکند درست مانند وضعیتی که والدین لوییس داشتند. شیوع اوتیسم در دهه 1990 بیش از پنج برابر شد و ممکن است در حال حاضر به اندازه 1 درصد کل کودکان باشد. دلیل این افزایش ممکن است بیشتر به خاطر وجود معیارهای تشخیص گستردهتر و افزایش آگاهی پزشکان و والدین باشد.
مطالعات زیادی نشان دادهاند که عوامل ژنتیکی دلیل اصلی بروز اوتیسم هستند. برای مثال خواهران و برادران کودکان مبتلا به اوتیسم حدود 10 برابر بیشتر از افراد عادی در معرض ابتلا به این سندروم هستند و این نمونه بارز تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان است.
نتایج یک پژوهش بر روی دوقلوها در بریتانیا میزان ارث پذیری مجموعه گستردهای از علائم اوتیسم را به اندازه 90 درصد برآورد کرد. احتمال دخیل بودن ژنهای زیادی در ایجاد این سندروم وجود دارد. هنوز این ژنها شناسایی نشدهاند اما زمانی که شناسایی شوند تشخیص اوتیسم که میتواند دشوار و اغلب گیجکننده باشد سادهتر و دقیقتر خواهد شد. تشخیص دقیق و زودهنگام هم باعث میشود درمان سریعتر صورت بگیرد و میزان پیشبینی بیماری این بچهها را تا حد زیادی افزایش میدهد.
استفاده از ژنتیک برای درمان اختلالات روانی
برآورد مؤلفههای ژنتیکی رفتارهای انسان و اختلالات روانپزشکی ممکن است لکه ننگی را که خیلی وقت است به بیماریهای روانی نسبت داده میشود از بین ببرد (یک احساس نادرست که این بیماریها ناشی از نقص شخصیت فرد است) و ممکن است باعث شود افراد بیشتری ترغیب شوند که به دنبال درمان بیماری خود بروند. علاوه بر این، همه مطالعات، به مؤلفههای محیطی هم (که همچنان در حال کشف شدن هستند) که با عوامل ژنتیکی مرتبط هستند اشاره میکنند. از آنجایی که ما بر روی ورودیهای محیطی بیماریها تا حدی کنترل داریم این خبر خوبی است.
این نکته قابل توجه است که حتی برای بیماریهایی که بیشترین درصد وراثت پذیری را دارند مانند اسکیزوفرنی یا اختلال دوقطبی، هیچوقت درصد وراثت پذیری 100 نیست و حتی دوقلوهای همسان هم هرگز به اندازه 100 درصد با هم هماهنگ نیستند. بنابراین حتی با وجود اینکه تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان قوی است، اثر آن قطعی نیست پس هرگز نباید امید خود را از دست بدهیم. در نهایت شناسایی انواع ژنهایی که منجر به ایجاد اختلال میشوند میتواند به تشخیص کمک کرده و فرآیند آن را تسهیل کند و همین هم باعث میشود بیمار سریعتر درمان شود و در صورت امکان درمان موثرتری دریافت کند.
درصد بالای وراثت پذیری به این معنا نیست که فقط یک ژن در ایجاد چنین مواردی درگیر است. در واقع ثابت شده است که برای ایجاد بیشتر این اختلالات ژنهای زیادی درگیر هستند و هیچ ژن واحدی هم نمیتواند بیشتر این تغییرات را توضیح دهد. ژنتیک شناسها با ایجاد پایه ژنتیکی برای این اختلالات و شناسایی خانوادههایی که تغییرات عامل این بیماریها را در DNA خود دارند میتوانند ژنهای مسئول ایجاد این بیماریها را مشخص کنند.
جمعبندی
با توجه به تاثیر ژنتیک بر رفتار انسان، شناسایی چنین ژنهایی اغلب باعث شناخت بیماریهایی میشود که میتوان آنها را در موجودات مناسب برای آزمایش، مانند مگس میوه یا موش آزمایش کرد. قطعاً تجزیه و تحلیل این ژنها میتواند مکانیسم بیماری را مشخص کند.
فقط شناخت ژنهای مربوط به ایجاد این بیماریها این امکان را فراهم میکند که برای پیدا کردن ژنهایی که افراد را در خطر ابتلا به این بیماریها قرار میدهد آنها را آزمایش کنیم و اگر برخی از این افراد آن نوع ژن را در کد DNA شخصی خود داشتند باید به آن افراد یا والدینشان نسبت به علائم اولیه بیماری اطلاع دهیم. ژنها و پروتئینهایی که در ایجاد بیماری دخیل هستند میتوانند اهداف بالقوهای برای ایجاد داروهای جدید باشند که نوید بهبود زندگی افرادی مانند سوزان، جین و جیل، لوییس و بسیاری دیگر از ما را میدهد.
۰ دیدگاه