مرتفع ترین قله های جهان: قله چیست؟
قله واقعی کوه چیست؟
اد ویستورز (Ed Viesturs) معتقد است پاسخ این سؤال را میداند. او یکی از 44 نفری است که به مرتفع ترین قله های جهان صعود کردهاند و تنها آمریکایی موجود در این فهرست است. ویستورز در سال 1993 به تنهایی و بدون اکسیژن یا طناب اضافی به «قله مرکزی» شیشاپانگما که چهاردهمین کوه مرتفع جهان است صعود کرد. بیشتر کوهنوردان به آنجا برمیگردند و معتقدند همین اندازه هم کافی است.
جلوی او یک ستون باریک حدوداً 100 متری با یک لبه تیز قرنیز مانند از جنس برف وجود داشت که قطرههای حیرتانگیزی در دو طرف آن به چشم میخورد. در انتهای آن قله واقعی کوه وجود داشت یعنی چند متر بالاتر از جایی که او ایستاده بود.
ویستورز با خودش گفت خیلی خطرناک است و عقب نشینی کرد.
ویستورز گفت: «یا میتوانید آن را رها کنید یا نمیتوانید. و من یکی از آن افرادی بودم که فکر میکردم تا زمانی که بر روی آخرین میخ داخل عرشه هم چکش نخورده باشد هنوز کار تمام نشده است.»
هشت سال بعد ویستورز دوباره تا نزدیکی قله شیشاپانگما صعود کرد. به نظر میرسید صعود به قله کوه امکانپذیر باشد. او درحالیکه پاهایش را در دو طرف آن گذاشته بود ( به حالت « à cheval» یک اصطلاح کوهنوردی فرانسوی به معنای «روی پشت اسب» است.) از آن عبور کرد. او بلندترین نقطه شیشاپانگما که یکی از مرتفع ترین قله های جهان است را لمس کرد و سپس به منطقهای که نسبتاً امن بود برگشت.
یک قله وجود دارد و سپس همه چیزها زیر آن هستند.

بازگشت اد ویستورز از قله شیشاپانگما در سال 2001، عکس از وایکا گوستافسون.
آیا همیشه نزدیک شدن به قله میتواند کافی باشد؟
افشاگریهای گروهی از پژوهشگران معتبر این سؤال را به شکلی متفاوت از همیشه مطرح کردند و باعث شدند به مرتفع ترین کوههای جهان و کوهنوردان تحسین شده توجه ویژهای شود. پژوهشگران با طرح یک سوال ساده (قله چیست؟) شک و تردید هایی در مورد دستاوردهای گذشته ایجاد کردند و سطح استانداردها را برای دستاوردهای آینده بالاتر بردند. شاید آنها همه ما را مجبور کنند که در مورد رسیدن به بالاترین نقطه تجدیدنظر کنیم.
«حقیقت را کامل بیان کنید»
رشته کوههای هیمالیا و قرهقروم آسیا محل قرارگیری تمام 14 قله 8000 متری زمین هستند، اینها نه تنها مرتفع ترین قله های جهان هستند بلکه نامهای آشنایی در میان آنها وجود دارد که شما را شگفتزده میکنند، برخی از این کوهها اورست، K2، آناپورنا و لهوتسه هستند.
هزاران مایل دورتر از این منطقه در شهری کوچک در جنوب غربی آلمان یک مرد 68 ساله به نام ابرهارد یورگالسکی (Eberhard Jurgalski) زندگی میکند. او ریش پرپشت سفیدی دارد و موهایش را دم اسبی میبندد. او 40 سال از عمر خود را صرف جمعآوری تاریخچه مربوط به صعودهای قله های 8000 متری کرده است. او از این کوهها بالا نرفته است اما به خاطر گردآوری سوابق مربوط به کسانی که این کار را انجام دادهاند بسیار مورد احترام است. او یکی از کادر پژوهشگران پشت صحنهای است که با اعتبار بخشیدن به ادعای افرادی که میگویند از کوهها بالا رفتهاند آنها را معروف میکند.
یورگالسکی میتواند نام تمام سفرهای مختلف، تاریخها، جزئیات مسیرها و اینکه آیا از اکسیژن استفاده شده است یا نه را به شما بگوید. او عکسها، ویدیوها و مختصات ماهوارهای و گزارشهای کوهنوردها و شاهدها را بررسی کرده است و حالا او خبرهای تکان دهندهای برای ما دارد: ممکن است هیچکس تا به حال به بالاترین نقطه 14 قله 8000 متری جهان که مرتفع ترین قله های جهان هستند صعود نکرده باشد.
مرتفع ترین قله های جهان: دلایل نرسیدن به قله کوه
بعضیها در قله مرکزی شیشاپانگما توقف میکردند و شجاعت اینکه مانند ویستورز از قله عبور کنند را نداشتند. بعضیها هم ناخواسته به محل اشتباهی در بالا آناپورنا رفته بودند. برخی دیگر هم کنار دیرکی که در بالای دهالاگیری توی زمین فرو رفته بود توقف میکردند و به اشتباه فکر میکردند آنجا قله است. بعضیها به منطقهای در ماناسلو که برای سلفی گرفتن محبوب بود برمیگشتند و به قله خطرناکی که در پشت آن مکان پنهان شده بود صعود نمیکردند. تعداد کمی از آنها در مورد دستاوردهای خود دروغ گفتند. یورگالسکی و دیگران میگویند آنها همیشه به بالای کوه نرسیدهاند. آنها چه به صورت تصادفی و چه بر اساس رسم و رسومی که داشتند در همان چند متری قله متوقف میشدند. پیامدهای کوهنوردی خیلی زیاد هستند یا شاید هم اصلاً اهمیتی نداشته باشند.

ابرهارد یورگالسکی دارای دائرهالمعارف مرتفع ترین کوههای جهان است.
بررسی صحت ادعای کوهنوردها
کوهنوردی برای حفظ صداقت بر روی درستی و قدرت وجدان فرد گناهکار متکی است. در سفرهای مهم فرد ماجراجو وظیفه دارد ادعای خود در مورد کاری که در نقاط دورافتاده جهان مانند مرتفع ترین قله های جهان انجام داده است را ثابت کند. مدارک مربوط به صعود به قله های مهم عموماً از ترکیب نه چندان دقیق عکسها و سلفیها، مختصات ماهوارهای و حرفهای شاهدها به دست میآید. همین باعث ایجاد شک و تردید میشود.
چندین دهه بود که یورگالسکی نگران پایین آمدن استانداردهای قله های جهانی بود. اگر او نگهبان دروازه سوابق تاریخی باشد آیا وظیفه ندارد صحت آنها را دوباره بررسی کند؟
چند سال پیش او از چند پژوهشگر دیگر مانند رودولف پوپیر (Rodolphe Popier) و توبیاس پانتل (Tobias Pantel) از پایگاه داده هیمالیا و دامین گیلدیا (Damien Gildea) کاشف استرالیایی کمک گرفت.
آنها هر دفعه یک ادعا را با بررسی تمام ویژگیهای کلیدی مانند عکسها و گزارشهای مکتوب تجزیه تحلیل میکنند و سعی دارند کوهنوردان را در موقعیتهای دقیق قرار دهند. افشا کردن این موضوعات یورگالسکی را عصبی کرده است. چون او میداند شهرت و امرارمعاش افراد به ادعاهایی که در مورد صعود به قلهها کردهاند بستگی دارد و صحت آن ادعاها هم به فهرست او وابسته هستند.
مقاله مرتبط پیشنهادی برای مطالعه: اولین زنان فاتح کوه اورست و داستان زندگیشان
یورگالسکی گفت: «میدانید من طرفدار همه آنها هستم. اما به عنوان یک تاریخ نویس، تاریخ نویسی که از طرف مردم پذیرفته شده است وقتی چیزی اشتباه باشد باید مدرکی برای اثبات تمام حقیقت پیدا کنم.»
شهرت یورگالسکی هم در خطر است و او آنقدر اطلاعات دارد که اجازه ندهد فقط نزدیک شدن به قله به عنوان صعود به مرتفع ترین قله های جهان در نظر گرفته شود. او میخواهد سوابق تاریخی دقیقی ایجاد کند. همچنین میخواهد یک استاندارد ثابت برای نسل آینده کوهنوردان ایجاد کند، به این ترتیب آنها میدانند باید در انتظار قله حقیقی کوه باشند. یورگالسکی گفت: «دو احتمال وجود ندارد و فقط یکی وجود دارد. قله کوه در نیمه راه یا در 99 درصد انتهایی راه قرار ندارد.»
کوه به عنوان یک استعاره
ایده تعریف یک قله به نظر ساده میآید. همه کوهها یک قله دارند. در تعریف قله میتوانیم بگوییم که یک قله مرتفع ترین نقطه یک تپه یا یک آرزو است.
پس رسیدن به قله به چه معناست؟
این سؤال در عین حال که ساده است گستردگی زیادی دارد و باعث جدا شدن مطلق گرایان از عمل گرایان میشود.
دیوید رابرتز (David Roberts) کوهنوردی است که دهها کتاب در مورد سفرهای هیمالیا نوشته و با امثال ویستورز، جان کراکائور (Jon Krakauer)، کنراد آنکر (Conrad Anker) و الکس هانولد (Alex Honnold) برای نوشتن کتاب همکاری کرده است. او میگوید: «قله مهم است. چرا؟ زیرا این هدف اصلی کوهنوردی است. هدفی که یک صعود را تعریف میکند.»
هیچ نهاد اداره کنندهای برای کوهنوردان وجود ندارد، هیچ داوری نیست که گامی که شایسته ستایش باشد را تعیین کند. برای کوهنوردان برتر این جهانی درهم است که به رضایت شخصی و بررسیهایی مشروط شده است که گاهی همکارانشان انجام میدهند. دستاوردهای آنها از طریق ترکیب غیر قابل وصفی از سختی، تخیل و سبک قضاوت میشوند. همانطور که ویستورز اشاره میکند همیشه رسیدن به قله مهم نیست، به این کار بالا رفتن از کوه می گویند نه صعود به قله. نکته اصلی همیشه در فرآیند انجام کار نهفته است.

قله کوه دهالاگیری
با رسیدن به قله مسیر تمام میشود
اما قلهها دستاوردهای ناملموسی در زمینه کوهنوردی هستند، مانند یک گزاره که فقط میتواند درست یا نادرست باشد. صعود به مرتفع ترین قله های جهان میتواند انسانها را تبدیل به قهرمان کند و برای آنها شهرت و معروفیت بسازد.
اگر بخواهیم موضوع را بیشتر فلسفی کنیم صعود به قله دارای یک مفهوم است. این استعاره نهایی موفقیت است، یعنی یک خط پایان عمودی که به شما میگوید تا جایی که امکان داشته جلو رفتهاید و جایی بالاتر از این نیست.
کوهنورد مایکل کندی (Michael Kennedy) ویرایشگر سابق مجلات Climbing و Alpinist که فهرستی از دستاوردهای سطح بالای کوهنوردی به نام خود دارد میگوید: «قله همان هدف ایده آلی است که در آرزویش هستیم.» او در سال 1997 مقالهای با عنوان «نزدیک شدن فقط با نعل اسب و نارنجک دستی به حساب میآید.» برای مجله Climbing نوشت.
او نوشته است: «اگر مسائل مربوط به سبک را کنار بگذاریم موفقیت در امتداد یک محور واحد اندازهگیری میشود. شما یا به قله میرسید یا نمیرسید. دیگر جای بحث نمیماند، یا غیر از این است؟» کندی هنوز هم به آن حرفها باور دارد. او اخیراً گفت: «اگر میخواهید ادعا کنید که از یک کوه بالا رفتهاید. باید به قله صعود کرده باشید.»
اما او و دیگران هنوز هم در این مورد کنجکاو هستند که: آیا این واقعاً اهمیت دارد؟

میگویند اد ویستورز(Ed Viestur) تنها آمریکایی در میان 44 نفری است که به تمام 14 قله مرتفع جهان صعود کرده است.
عکس از پیت جانسون
مرتفع ترین قله های جهان: آیا محاسبه دقیق مهم است؟
ویستورز گفته «نمیدانم. منظورم این است که چه کسی محاسبه میکند؟ چه کسی تماشا میکند؟ چه کسی توجه میکند؟» شاید این سؤال فقط مربوط به کوهنوردانی که به مرتفع ترین قله های جهان صعود میکنند نباشد و شامل همه ما شود. اگر مشخص شود که بزرگترین کوهنوردان جهان عمدی یا غیرعمدی به اهداف خود نرسیدهاند شاید پاسخ ما چیزی فراتر از خود فریب باشد. شاید این ما هستیم که باید مفهوم یک قله را در تمام ابعاد ادبی و استعاری آن در نظر داشته باشیم. شاید ما باید تصمیم بگیریم محدودیتها کجا هستند.
گیلدیا از استرالیا میگوید: «اگر این چیزها را رها کنید بعد از آن چیزهای بیشتری را رها خواهید کرد، کی قرار است دست از رها کردن این چیزها بردارید؟»
کاهش ارتفاع قله
گیلدیا گفت قله یکی از 14 قله 8000 متری «ششمی یا هفتمی» اشتباه در نظر گرفته میشود. تفاوت قله درست و اشتباه به اندازه یک متر و در برخی مناطق دو متر عمودی است، در سایر مناطق این تفاوت بیشتر از 20 متر نیست. این چند متر عمودی ممکن است یک ساعت پیادهروی (یا یک راهپیمایی خطرناک) باشند. کار پژوهشگران تا حالا بر روی آناپورنا، دهالاگیری و ماناسلو که از مرتفع ترین قله های جهان هستند متمرکز بوده است. قله ماناسلو شاید آشکارترین نمونه افت قله باشد. در حال حاضر پسزمینه بسیاری از عکسها مربوط به «قله» نشان میدهد که راه بیشتری برای صعود از این کوه وجود دارد.
ماناسلو که در نپال واقع شده و ارتفاع آن 8،163 متر بالای سطح دریا است هشتمین کوه مرتفع در جهان است. قله این کوه در انتهای یک برآمدگی خطرناک قرار دارد. در سال 2016 پایگاه داده هیمالیا گزارش داد که 175 نفر ادعای صعود به ماناسلو را داشتهاند. با بررسی اجمالی واقعیتها مشخص شد که 15 نفر از آنها به قله صعود کرده بودند. در واقع پژوهشگران میگویند هیچکس به قله واقعی صعود نکرده است. بعضیها به منطقه محبوب برای عکاسی رسیده بودند که اکثر اوقات پر از پرچمهای دعا است. به گفته پژوهشگران فاصله کوتاه عمودی تا قله واقعی میتواند یک سفر مخاطرهآمیز باشد اما برای اینکه ادعای صعود به مرتفع ترین قله های جهان معتبر باشد لازم است. گیلدیا گفت: «مردم قبل از قله متوقف میشوند چون صعود از آن کار خیلی سختی است. به نظر من این بهانه خوبی برای یک کوهنورد نیست.»
سردرگمی در رسیدن به قله
در مقابل مسائل مربوط به آناپورنا و دهالاگیری بیشتر به خاطر سردرگم شدن کوهنوردان بوده نه فریبکاری آنها. خط الراس افقی آناپورنا از جهات مختلف به شکلهای متفاوتی دیده میشود. زمانی که آنجا هستید حتی بدون در نظر گرفتن عوامل تضعیف کنندهای مانند خستگی، وزش باد، وضعیت هوای سفید و کمبود اکسیژن که باعث گرسنگی مغز میشود تشخیص مرتفعترین نقطه تقریباً غیرممکن است.
ویستورز گفت: «ما زمان زیادی را در اطراف خط الراس قلهها پرسه میزدیم. اینطور بودیم که میخواستیم جلوتر برویم و مطمئن شویم. آیا آن برآمدگی کمی از خط الراس بلندتر است؟ ممکن است به جای اینکه با خود بگویید (خب دیگر به اندازه کافی نزدیک شدیم.) زمان زیادی را صرف این کنید که بالای مرتفع ترین توده یا برآمدگی بروید.» این محدوده «به اندازه کافی نزدیک» همان فاصلهای است که یورگالسکی و پژوهشگران قصد دارند آن را از بین ببرند.

دامین گیلدیا نوشته است: «قله همان قله است اما کوهنوردی چیزی فراتر از قله است.»
اشتباه کوهنوردان در مورد آناپورنا و دهالاگیری
مرکز هوافضای آلمان ارتفاعات دقیقی در طول خط الراس آناپورنا در اختیار یورگالسکی قرار داد. این مرکز دو نقطه مرتفع را با فاصله 30 متری از هم تشخیص داد. پژوهشگران متوجه شدند تقریباً نیمی از افرادی که معتقد بودند به این مورد از مرتفع ترین قله های جهان صعود کردهاند هیچوقت به این دو نقطه نرسیدهاند.
آنها مشکلات مشابهی در دهالاگیری پیدا کردند، بخشی از این مسائل به خاطر دیرک فلزی بود که دهها سال پیش در کوه کاشته شده بود و همین باعث میشد کوهنوردان فکر کنند به بلندترین نقطه کوه رسیدهاند. گای کوتر (Guy Cotter) به بالاترین نقطه هفت قاره رسیده است و به قله هفت مورد از قله های 8000 متری صعود کرده است، از جمله قله اورست که پنج بار به آن صعود کرده است. او مدیر اجرایی شرکت Adventure Consultants است. این شرکت مسافرتی توسط شریک کوهنوردی سابق او راب هال (Rob Hall) تأسیس شد که در سال 1996 در طول فاجعه «به سوی هوای رقیق» در اورست فوت کرد.
کاتر گفت: «میان اینکه فکر کنید به قله رسیدهاید و دیگر راه بیشتری برای رفتن نمانده با اینکه بدانید هنوز راه بیشتری در پیش است و دیگر جلوتر نروید تفاوتی وجود دارد. استانداردها در حال سقوط هستند.»
هر کوه چالش منحصربهفردی دارد
برای صعود به قله هر کوه چالشهای منحصربهفردی وجود دارد. در کانگچنجونگا که بعد از اورست و K2 سومین قله مرتفع جهان است رسمی وجود دارد که بر اساس آن نباید قله را لمس کرد (گفته میشود این رسم با گذشت زمان در حال از بین رفتن است. ویستورز از جمله افرادی است که به همین دلیل قبل از رسیدن به یکی از مرتفع ترین قله های جهان متوقف شده است. ویستورز در یک ایمیل نوشت: «محلیها از ما درخواست کردند هنگام پیادهروی در کوه مزاحم خانه خدایان آنها که همان قله واقعی بود نشویم. به احترام درخواست آنها ما چند قدم عقبتر متوقف شدیم.»
برای چندین سال تحقیقات بر روی قله های 8000 متری خیلی مورد توجه قرار نگرفت. سپس گیلدیا که یکی از پژوهشگران اصلی است در این مورد مقالهای نوشت که اواخر سال گذشته در مجله معتبر آمریکایی Alpine منتشر شد.گیلدیا در میان ماجراجویان به عنوان وجدان عمومی شناخته میشود. او با تجربیات گستردهای که در قطب جنوب کسب کرده است منتقد سرسخت سفر «انفرادی» و «بدون پشتیبانی» کالین اوبرادی (Colin O’Brady) در سراسر قاره بود که حرفهایش مورد توجه بینالمللی قرار گرفت. (از جمله انتقادات او این بود که اوبرادی در طول یک جاده حفاظت شده سفر کرد و «صدها کیلومتر» عقبتر از دریای یخ متوقف شد.)
مقالهای که در این مجله منتشر شد باعث شد یک موضوع حساس مورد توجه قرار بگیرد و معتبر شود. این احتمال قابل باور است که هیچ انسانی تا به حال به قله 14 کوه 8000 متری نرسیده است و همین باعث میشود ادعاهای دهها کوهنورد محترم زیر سؤال برود.
احترام به جایگاه کوهنوردان در تاریخ
اثبات دقیق اینکه یک نفر چند سال پیش چقدر بالا رفته است احتمالاً غیرممکن است. بعضی از کوهنوردان فوت کردهاند. بقیه هم ممکن است انگیزهای برای همکاری کردن نداشته باشند. این کار ممکن است باعث ایجاد مذاکرههای بینتیجه و شاید دعاوی حقوقی شود. به دلیل ترس از واکنشهای منفی، گیلدیا و بقیه پژوهشگران همه نامهای موجود در مقاله را حذف کردند. به همین دلیل است که در این مقاله چندین پیام سلب مسئولیت ارائه شده و مقاله پر از تعریف و تمجید است.
گیلدیا نوشته است: «جایگاه این کوهنوردان در تاریخ تعیین شده است و سوالات مربوط به جزئیات توپوگرافی بعضی از صعودها نباید اهمیت فرهنگی شاهکارهای آنها را تغییر دهد.» همچنین یورگالسکی هم به همین خاطر «مناطق تحمل» معطوف به گذشته را ایجاد کرده است. محققان مناطقی که قله های واقعی هستند در برابر مکانهایی که فقط به اندازه کافی به قله نزدیک هستند را برای هر قله تعیین کردهاند.
یورگالسکی گفت: «اما نه برای آینده و فقط برای گذشته.»

Photo by Flo Maderebner from Pexels
کوهنوردانی که واقعا به قله رسیدهاند
به گفته یورگالسکی از 44 کوهنوردی که گفته میشود به 14 مورد از مرتفع ترین قله های جهان صعود کردهاند هفت نفر حداقل در یکی از صعودهای خود کاستیهای آشکاری دارند. همین باعث میشود آن فهرست به 37 نفر کاهش پیدا کند که شامل ویستورز هم میشود. گیلدیا گفت: «اد ویستورز یکی از افرادی است که حداقل میدانیم به برخی از مکانهای مشکوک مانند دهالاگیری و ماناسلو و شیشاپانگما رفته است.»
اما مهم نیست چه قدر این شک و تردیدها با دقت بیان شده باشند در هر صورت این تردیدها بر روی بسیاری از شخصیتهای افسانهای کوهنوردان تأثیر میگذارند. سایه تردید بیشتر بر روی راینولد مسنر (Reinhold Messner) کوهنورد ایتالیایی افتاده است که اولین نفری بود که ادعا کرد به 14 قله صعود کرده است. مسنر که بزرگترین ستاره صعود به مرتفع ترین قله های جهان و یک مجری فوقالعاده است حالا 76 ساله است و حتی اگر دستاوردهای او به اندازه چند متر کاهش پیدا کنند بیش از همه ضرر میکند.
مسنر در طول یک تماس تصویری گفت 31 بار برای صعود به قله های 8000 متری تلاش کرده است و 18 بار به قله رسیده است و هر بار هیچ اکسیژن اضافی همراه خود نبرده است. او این احتمال را تائید کرد که ممکن است به صورت دقیق بر روی بلندترین نقطه هر کوه نایستاده باشد. او گفت در آناپورنا بعد از طی کردن فاصلهای به اندازه یک دیوار که تصور میکردند پیمودن آن غیرممکن است در بادی که دید او را کاهش میداد به «خطر الراس صاف قله» رسیده است.
درست و غلطی وجود ندارد
مسنر میگوید: «اگر آنها میگویند احتمال دارد من در آناپورنا به پنج متر پایینتر از قله و جایی در این خط الراس بلند رسیده باشم، واقعاً با این موضوع مشکلی ندارم. حتی نمیخواهم از خودم دفاع کنم. اگر کسی بگوید همه اینها مزخرف است، شما چه کردهاید؟ من میگویم به چیزی که میخواهید فکر کنید.»

مسنر در سال 1980 به تنهایی و بدون اکسیژن اضافی به قله اورست صعود کرد.
مسنر با ارائه یک دوره آموزشی در مورد تاریخ کوهنوردی مدرن گفت که کوهنوردان برجسته پیش از او بیشتر روی قلهها تمرکز میکردند. هر یک از قله های 8000 متری بین سالهای 1950 تا 1964 فتح شدند. (در سال 1953 ادموند هیلاری (Edmund Hillary) و تنزینگ نورگی (Tenzing Norgay) اورست را فتح کردند). کوهنوردان بعد از آنها بر روی مسیرهای جدید، درجه سختی و اهمیت سبک تمرکز کردند. مسنر میگوید قله یک هدف ثانویه بود. توماس هومار (Tomaz Humar) در سال 1999 از دیواره جنوبی دهالاگیری بالا رفت، این مسیری بود که مسنر بیست سال قبل نتوانسته بود با موفقیت به پایان برساند. هومار کمی قبل از قله متوقف شد اما این صعودی افسانهای بود. مسنر نام آن را «مهمترین صعود دهه» نامید.
مسنر گفت: «درست و غلطی وجود ندارد. فقط آگاهی از آنچه دیروز اتفاق افتاد و اشتیاق برای انجام کاری که انجام میدهید وجود دارد. نمیتوانم بگویم مسیری که هیلاری در اورست طی کرد اشتباه است. این مسیر او و اثر هنری او است. او خودش را بیان کرده است.»
اوه یون سون (Oh Eun-sun) اولین زنی که در سال 2010 ادعا کرد به تمام 14 قله 8000 متری صعود کرده است.
یک کتاب رکورد جدید
اوه یون سون (Oh Eun-sun) اولین زنی که در سال 2010 ادعا کرد به تمام 14 قله 8000 متری صعود کرده است.
یورگالسکی در نهایت به دو لیست رسید. برای عصر جدید کوهنوردانی که بدون شک به قله واقعی مرتفع ترین قله های جهان صعود میکنند لیست جدیدی وجود خواهد داشت که از حالا شروع میشود. با وجود تکنولوژی امروزی دیگر بحث زیادی وجود نخواهد داشت.
همچنین یورگالسکی با آن 37 نام، فهرستی تاریخی خواهد داشت. برنامه او این است که یک سیستم امتیازدهی ایجاد کند. قله واقعی هر یک از 14 قله به اندازه 1000 امتیاز ارزش دارد، یک امتیاز کامل به اندازه 14000 امتیاز است. ممکن است یک کوهنورد با متوقف شدن در 20 متری قله واقعی امتیاز 980 یا 970 را کسب کند.
یورگالسکی میگوید: «آنوقت است که میتوانیم بگویم این جدول تاریخی است و شامل همه ادعاها میشود. من قبل از ترک این سیاره میخواهم همه این موارد را روشن کنم.»
بسیاری از مردم میگویند این چیزها واقعاً اهمیتی ندارند. اگر صعود بهخودیخود دارای یک هدف کلی نباشد پس چطور سطحی از دستاوردهای موجود در آن را میتوانیم به عنوان اطلاعات قطعی در نظر بگیریم؟ اگر کوهنوردی سفری شخصی با هدف اکتشاف است پس چرا باید به آن امتیاز بدهیم؟
اما در این مورد شرط و شروطی وجود دارد. شهرت و ستایش پاداشهایی به همراه دارند. قراردادهای اسپانسری و مدارهای سخنرانی وجود دارند. در برخی از کشورها افرادی که به قله های مرتفع صعود میکنند میتوانند پاداشهای نقدی و مشاغل دولتی دریافت کنند. همچنین همیشه مسابقههایی برای کسب مقام اول وجود دارد مانند اولین کوهنورد، اولین زن، اولین نفر در کشور شما، اولین فردی که دارای معلولیت است. انگیزههای صعود از این کوهها ممکن است شخصی باشند اما نه همیشه.
جمعبندی
ایده یورگالسکی برای تنظیم مجدد کتاب رکوردها ممکن است به صورت ناخواسته رقابت جدیدی را آغاز کند. اولین نفری که ثابت میکند واقعاً روی تمام قله های واقعی مرتفع ترین قله های جهان ایستاده چه کسی خواهد بود؟ گیلدیا با مطرح کردن سوالات کلیدی برای خودش میگوید: «چرا ما این کار را انجام میدهیم؟ انتظار داریم چه اتفاقی بیفتد؟ من فقط میخواهم مردم بدانند و در این مورد بحث کنند. حتی اگر در نهایت مشخص شود که هیچکس اهمیت نمیدهد و کاری انجام نمیدهد هم اشکالی ندارد. من همچنان به زندگی خودم ادامه میدهم و از هر چه میخواهم بالا میروم. اما حداقل مردم میدانند و نمیتوانند بگویند که در این مورد چیزی نمیدانند.»
۰ Comments