صفحه نخست < مجله ها < The New York Times < “مایکل ویلیامز” قبل از هر فصل The Wire یک سوال می‌پرسید

“مایکل ویلیامز” قبل از هر فصل The Wire یک سوال می‌پرسید

28 آذر 1400 | The New York Times, فرهنگ و هنر

© برگرفته از مجله The New York Times, نویسنده David Simon، منتشر شده در 12 سپتامبر 2021
میزان پیچیدگی مطلب: متعادل
زمان تخمینی مطالعه: 6 دقیقه
مایکل کی ویلیامز

بخشی از متن

آقای سایمون یک نویسنده اهل بالتیمور است. او در ساخت سریال‌های «The Wire» و «Treme» و چندین سریال دیگر همکاری کرده است. او در این نوشته به مایکل کی ویلیامز بازیگر فقید سریال همیشه مطرح The wire ادای احترام کرده است. مایکل در سپتامبر امسال دار فانی را وداع گفت.

لطفا در انتهای صفحه به این مقاله امتیاز دهید.

سوال مهم مایکل کی ویلیامز

دیوید سایمون تاکید می کند؛ قبل از اینکه فریمی از فصل دوم سریال نوپای آن زمان The Wire فیلمبرداری بشود یکی از اعضای اصلی فیلم با در دست داشتن فیلمنامه و با حالتی ناامید به دفتر کار نویسندگان آمد و سوالی مطرح کرد؛

«اصلا چرا ما این کار را انجام می‌دهیم؟»

فصل اول سریال «The Wire» عمدتا در محله‌های فقیرنشین‌تر بالتیمور که محل زندگی سیاه‌پوستان بودند فیلم‌برداری شد، مایک در این سریال برای اولین بار بازی باشکوه خود را در نقش عمر لیتل (Omar Little) ایفا کرد که یک هنرمند مستقل و مبارز خیابانی بود. با شروع فصل جدید داستان ما به دنیای سفیدپوستان طبقه کارگر در بندر بالتیمور منتقل می‌شد. مایک تنها بازیگر رنگین پوستی نبود که با خواندن فیلمنامه مضطرب شده بود؛ اما او تنها کسی بود که تصمیم گرفت وارد دفتر سازندگان سریال شود.

برداشت اشتباه من از مایکل کی ویلیامز

در ابتدا من برداشت اشتباهی از عمق شکایت مایکل داشتم، تصور می‌کردم (اغلب اوقات هم حق با من بود) بازیگر تعداد دیالوگ‌های خودش را شمرده و به دنبال تعداد صحنه‌های بیشتری در سریال است.
این اولین باری نبود که مایکل زودتر از من متوجه عمق ماجرا می‌شد، مردی که مرگ ناگهانی‌اش در سن 54 سالگی در روز دوشنبه ما را از داشتن یکی از دقیق‌ترین و متعهدترین بازیگران عصر خود محروم کرد. اگر بخواهم روراست باشم باید بگویم از همان ابتدا درمورد این مرد دچار سوءتفاهم شده بودم و این همکار نویسنده من اد برنز (Ed Burns) بود که یک سال پیش از شروع ساخت سریال The Wire برای اولین بار تست مایک برای نقش عمر را در میان یک دوجین افرادی که در نیویورک تست بازیگری داده بودند بر روی یک نوار دیده بود.
اد اصرار داشت: «مردی هست که یک زخم شگفت‌انگیز تا پایین صورتش دارد و حضورش فوق‌العاده است. نگاهی به این نوار بینداز.»
من به امید این‌که بتوانم از تغییرات درونی شخصیت عمر برای جذب یک بازیگر شناخته‌شده با طرفداران ثابت استفاده کنم، ویدیو او را بررسی کردم و با اخم گفتم: «چیز خاصی نیست.» اما اد تسلیم نشد و من نوار تست بازیگری او را با دقت تماشا کردم و مایکل وی ویلیامز استخدام شد.

منظور مایکل چه بود؟

حالا در دفتر نویسندگان هم با فرض این‌که شکایت او فقط به خاطر عطش بازیگری‌اش است دوباره داشتم این مرد را دست‌کم می‌گرفتم. شروع کردم به توضیح دادن که بله در این فصل عمر در صحنه‌های کمتری حضور دارد ولی با جلو رفتن داستان…
مایک حرفم را قطع کرد. «من برای صحبت کردن در مورد تعداد صحنه‌هایی که در سریال حضور دارم اینجا نیامده‌ام. فقط می‌خواهم بدانم چرا این کار را انجام می‌دهیم. چرا سریال دارد تغییر می‌کند؟»
او بر روی این نکته پافشاری می‌کرد که: «می‌خواهم بگویم برنامه‌های زیادی در تلویزیون وجود دارد و ما سریالی ساخته‌ایم که درباره شخصیت‌های سیاه‌پوست است و برای مخاطبان سیاه‌پوست نوشته شده است. حالا به نظر می‌رسد داریم از این موضوع فاصله می‌گیریم.»

پاسخ به سوال مایکل کی ویلیامز

در آن لحظه از نظر مایکل کی ویلیامز ما نگهبانان سفیدپوست یک سریال نادر با اکثریت سیاه‌پوست بودیم، آن هم در دنیای تلویزیونی آمریکا که اکثریت سریال‌های آن مخصوص سفید پوستان بودند و ممکن بود ما از این مسئولیت منحصر به فرد خود دور شویم.
برای پاسخ دادن به سوالات او مجبور می‌شدم کمی صبر کنم و بعد از جمع و جور کردن افکارم یک جواب صادقانه به او بدهم، جوابی که کسی که عطش بازیگری داشت را راضی نمی‌کرد. من به او گفتم ما هیچ وقت سریال «The Wire» را به عنوان یک سریال مخصوص سیاه‌پوستان یا حتی سریالی که موضوع اصلی آن نژاد باشد در نظر نگرفته بودیم. ما درباره این‌که چطور پول و قدرت در یک شهر آمریکایی ریشه دوانده است می‌نوشتیم و ازآنجایی‌که اهل بالتیمور هستیم و اینجا یک کلانشهر با اکثریت جمعیت سیاه‌پوست است فقط شهر خودمان را به تصویر کشیدیم.

و اینطور استدلال کردم که حقیقت بزرگ‌تری که در این میان وجود دارد این است که اگر حالا میدان دید سریال را فراتر از اتفاقاتی که در خیابان‌های غرب بالتیمور می‌افتد گسترش ندهیم، این سریال تبدیل به یک سریال دزد و پلیسی میشود و ما همان داستان پلیسی را خواهیم داشت.
اما اگر بقیه شهر را هم بسازیم (طبقه شکننده کارگر، دنیای سیاسی، مدارس و فرهنگ رسانه‌ای آن) شانس این را پیدا می‌کنیم که حرف بیشتری برای گفتن داشته باشیم.
همچنین در جواب مایکل کی ویلیامز گفتم: «ما می‌خواهیم بحث گسترده‌تری در مورد اتفاقات اشتباهی که رخ داده‌اند داشته باشیم. نه فقط در بالتیمور، بلکه در جاهای دیگر.»

michael-k-williams

مایکل در سال ۲۰۱۱

نظر مایکل در مورد هدف سریال

مایک برای مدتی طولانی به این حرف‌ها فکر کرد. زمانی که منتظر او بودم هنوز هم نگران بودم نکند موضوع در مورد کار شخصیت او باشد.
او کار فوق العاده‌ای با شخصیت عمر انجام داد (لبخند عمر و لوله غار مانند یک اسلحه قدرتمند لحظات پایانی فصل اول بودند) و شاید او سیر داستانی خوب دیگری برای ارتقاء شخصیتش تا حد یک ستاره ارائه داده باشد.
مایکل کی ویلیامز می‌توانست با استفاده از اهرمی که قبلا به دست آورده بود آنجا بنشیند و به نویسنده‌ها اصرار کند که تمام داستان‌های روایی او را سبک‌تر کنند. به جای این کار او بلند شد، فیلمنامه اولیه فصل دوم را در دستش پیچاند، سری تکان داد و آخرین سوالش را پرسید: «پس قضیه این چیزها در بندر چیست؟ قرار است چه پیامی برسانیم؟»

مرگ کار در آمریکا

به او گفتم قضیه در مورد مرگ کار است. اینطور استدلال کردم که وقتی کار قانونی در یکی از شهرهای آمریکا از بین می‌رود و آخرین کارخانه هم به کار مواد مخدر روی می‌آورد همه به سمت آن کار می‌روند.
«اگر چنین کاری در این فصل انجام دهیم می‌توانیم این نکته را هم روشن کنیم که فرهنگ مواد مخدر یک آسیب‌شناسی نژادی نیست، بلکه در مورد اقتصاد و فروپاشی طبقه کارگر است و سیاه‌پوستان و سفیدپوستان همه درگیر این موضوع هستند.»

ظرافت بازی مایکل کی ویلیامز

مایک آن روز دفتر نویسندگان را ترک کرد و سر کار رفت و عمق و ظرافت بیشتری در شخصیتی ایجاد کرد که در نهایت آن را تبدیل به یک شخصیت نمادین و جاودانه کرد. از آن لحظه به بعد سوال‌های مایکل کی ویلیامز در مورد سریال و هدف ما سوالات شخصی بودند که کل جریان را با او به اشتراک گذاشته بودیم.
این برای ما تبدیل به یک رسم شده بود که در شروع هر فصل مایک به دفتر نویسندگان می‌رفت و روی مبل می‌نشست.
او می‌پرسید: «قرار است امسال چه پیامی را برسانیم؟»
او هدیه خیره کننده‌ای به ما داد که شامل ایمان بازیگری فوق‌العاده بود که می‌توانست دست خود را خیلی متفاوت بازی کند. تلویزیون معمولا بینندگان را تعقیب می‌کند، یعنی اگر کمی از عُمر خوششان بیاید، عمر بیشتری در اختیارشان قرار می‌دهید. اگر نمی‌توانند نگاه خود را از استرینگر (Stringer) بگیرند باید صحنه‌های بیشتری برای استرینگر بنویسید. فرقی ندارد داستان و موضوع چه باشد.

مایکل خودش را وقف نقشش می‌کرد

به جای این کار مایک ذهن زیبای خود را وقف کاری کرد که حتی بهترین نویسندگان و سازندگان برنامه‌ها هم از آن سر باز می‌زنند. او در مورد کل داستان و کل کار فکر کرد.
در میان آن همه بازیگر با استعداد شاید بیش از هر فرد دیگری به مایکل کی ویلیامز اعتماد داشتم که علنا در مورد سریال ما و هدف آن صحبت کند و به تمام چیزهای نامحتملی که سعی داشتیم بسازیم افتخار کند. هر چه سریال بیشتر جلو می‌رفت او بیشتر سیاسی می‌شد و در مصاحبه‌ها در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی صحبت می‌کرد و صحبت‌هایش فراتر از داستان شخصیت عمر بودند.

یک نامه عاشقانه به ملت

مایکل کی ویلیامز یک بار درحالی‌که به گذشته فکر می‌کرد به یک مصاحبه‌گر گفت: «من به این فکر افتادم که این داستان درباره من نیست، این یک پرده نقش‌دار بزرگ است، روایت بزرگی از مسائل اجتماعی و چیزهایی که در کشور ما اشتباه هستند.»
دیدن این بازخورد مایک درباره کار ما باعث شد افتخار عمیقی نسبت به همکاری، وعده‌هایی که حفظ شدند و اهداف مشترکمان پیدا کنم. مایک به آن مصاحبه‌گر گفت: «سریال The Wire یک نامه عاشقانه به ملت ما بود. مثل طرحی که نشان می‌دهد کجای کار مشکل داریم.»
بله در این میان شیاطینی هم وجود داشتند. بله وقف کردن کامل خودش برای شخصیت پر جنب و جوش عمر و سپس ترک کردن موجود ارزشمندی که خلق کرده بود بعد از پنج سال هزینه‌ای هم داشت. همه ما درد او را درک کردیم.

آخرین لطف مایکل کی ویلیامز

چند سال بعد درحالی‌که مشغول ساخت یک سریال دیگر در نیواورلئان بودم ایده حمایت مالی از مسابقه بین گروه‌های موسیقی به سرم زد، مسابقه‌ای برای خیریه که در آن نوازندگان نیواورلئان و بالتیمور (نوازندگان سازهای برنجی، با لباس‌های فانک و گروه های گوگو) سعی می‌کردند روی صحنه ای در تیپیتینا با هم مبارزه کنند. وندل پیرس (Wendell Pierce) بازیگر بومی نیواورلئان با ظاهر شخصیت خود در سریال «Treme» به مراسم آمد و تبلیغات محلی را انجام داد. من از مایکل درخواست کردم که تقریبا بدون اطلاع قبلی، به عنوان شخصیت “عمر لیتل” کارهای بخش بالتیمور را انجام دهد. او به خواست من به آن‌جا آمد.

آخرین بازی بازیگر مایکل کی ویلیامز در نقش عمر

برای چند ساعت و برای آخرین بار او را تماشا کردم که در قالب آن شخصیت فرو رفته بود. وقتی مراسم تمام شد بیرون کلاب ایستادیم و من دیدم که چطور وقتی دوباره تبدیل به مایکل ساکن فلت‌باش می‌شود یک سنگینی از روی شانه‌هایش برداشته می‌شود. مایکل کی ویلیامز یک فرد نجیب، متواضع، کاملا متعهد و حرفه‌ای بود که هرگز یک لحظه اشتباه در جلوی دوربین نمی‌ساخت.
اما او هرگز از آن استعداد فوق‌العاده آرامش کافی را به دست نیاورد، مایک کسی بود که متوجه شدم برای دریافت معنای بیشتر به او نگاه می‌کنم.
او پرسید: «این همان چیزی بود که می‌خواستی؟ همه چیز خوب پیش رفت؟»
من به خاطر این‌که برای آخرین بار از دوستم و مایکل کی ویلیامز خواسته بودم بدون چشم داشت لطفی در حقم انجام دهد احساس شرمندگی می‌کردم. اما او همیشه هوای من را داشت. علاوه بر استعداد، جذابیت و صداقتش، برای این مورد هم دلم تنگ می‌شود.

 

michael k williams

امتیاز به محتوای مقاله

امتیاز به محتوای مقاله

یک ستاره ← پنج ستاره

یک ستارهدو ستارهسه ستارهچهار ستارهپنج ستاره

میانگین امتیاز: ۵.۰۰ از ۵

تعداد رای ها: ۲

Loading...
نویسنده مقاله: David Simon

نویسنده مقاله: David Simon

دیوید سایمون

دیوید سایمون نویسنده و تهیه‌کننده تلویزیونی اهل بالتیمور است که در حال حاضر یک مینی سریال برای HBO می‌سازد. او علاوه‌ بر سريال‌های دیگر در ساخت سریال‌های «The Wire» و «Treme» همکاری کرده است.

اگر در متن این مقاله اشتباه تایپی و یا غلط املایی پیدا کرده اید، لطفا اشتباه را هایلایت کنید و از طریق فشردن Ctrl+Enter به ما اطلاع رسانی کنید.

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چرا ثروتمند نیستید؟

چه عواملی چگونگی ثروتمند شدن افراد را تعیین می‌کند؟ آیا ممکن است شانس، نقشش بزرگتر از آن چیزی باشد که کسی انتظارش را دارد؟ و چگونه می‌توان از این عوامل، هر چه که هستند، برای تبدیل جهان به مکانی بهتر و عادلانه‌تر بهره‌برداری کرد؟

زنی گلی صورتی به اندازه صورتش بغل کرده

با افکارتان تنها بمانید

بیشتر ما به خاطر سبک زندگی مدرن، زمان فراغت خود را صرف دنیای بیرون می‌کنیم، اما آیا بهتر نیست کمی به سراغ درون خود برویم و با افکارمان تنها بمانیم؟

پرینس

بهترین تکنوازی های گیتار در تاریخ

نتایج نظرسنجی نشریه «گیتار پلیر» از خوانندگان نشان می دهد که برترین گیتاریست های تمام دوران؛ دیوید گیلمور، جیمی پیج، جیمی هندریکس، ادی ون هیلن و برایان مِی هستند. با معرفی 20 تکنوازی برتر تاریخ همراه ما باشید.

سیمپسون ها

مصاحبه با جان سوارتزولدر نویسنده مجموعه سیمپسون ها

اولین مصاحبه طولانی با یکی از معتبرترین نویسندگان طنز نویس تمام دوران‌ها.

انواع سبکهای ارتباطی

آشنایی با انواع سبک‌های ارتباطی در روابط

بسیاری از مشکلاتی که ما در روابط خود داریم به خاطر داشتن سبک ارتباطی متفاوت با شریک زندگی‌مان است؛ آشنایی با سبک‌های ارتباطی می‌تواند باعث رفتار آگاهانه‌تر و در نتیجه بهبود روابط ما شود.

امواج فراصوت

چگونه امواج فراصوت می‌توانند بافت استخوانی را درمان کنند؟

تحقیقات جدیدی درباره امواج صوتی صورت گرفته که نتایج شگفت انگیزی از اثرات این امواج در بازسازی استخوان را نشان می دهد.

آیا برای تکان دادن خودتان آماده هستید؟

آلبوم جدید بیانسه، اشتهای مردم را برای رقصیدن و توانایی او را برای انطباق با زمانه، آزمایش خواهد کرد.

داستان نان

معرفی 10 نوع نان اروپایی و داستان های جذابشان

نان از جمله مواد غذایی است که از زمان‌های قدیم مورد استفاده قرار می‌گیرد و جزو جدایی ناپذیر همه خانه‌ها است. در اینجا با ده نوع نان اروپایی آشنا می‌شویم.

خودشناسی

روشی برای تغییر دیدگاه دیگران

از ارزش‌ها و باورهای خود به‌عنوان یک سلاح استفاده نکنید بلکه آن‌ها را به‌عنوان یک هدیه ارائه دهید.

آب اشامیدنی

داستان تکامل نوع انسان و ارتباطش با نیاز شدید انسان به نوشیدن آب

ما بیش از بسیاری از پستانداران دیگر به آب وابسته هستیم و مجموعه ای از استراتژی های هوشمندانه برای به دست آوردن آن ایجاد کرده ایم.

Pin It on Pinterest

بازخورد
بازخورد
چطور به این سایت امتیاز می دهید؟
آیا دیدگاه اضافه ای دارید؟
بعدی
در صورت تمایل برای پیگیری از سمت ما، ایمیل خود را وارد کنید
برگشت
ارسال
از ارسال نظر شما سپاس گذاریم.

Spelling error report

The following text will be sent to our editors: