تاریخچه ظهور کارزدگی
میگویند فرسودگی شغلی (Burnout) اولین بار در سال 1973 پدیدار شد، در واقع در همین زمان بود که نام این بیماری مشخص شد. در دهه 1980 همه با کارزدگی دست و پنجه نرم میکردند. در سال 1990 رابرت فیگلس (Robert Fagles) محقق پرینستون ترجمه جدیدی از ایلیاد منتشر کرد، در این ترجمه آشیل به آگاممنون میگوید: که نمیخواهد مردم فکر کنند او «یک ترسو بیارزش و بیمصرف است.» این واژه بیمصرف (یا از کار افتاده) در اثر اصلی یونانی هومر وجود ندارد. با این وجود تصور اینکه مردم در طی جنگ تروا و در قرن دوازدهم یا سیزدهم پیش از میلاد هم از فرسودگی شغلی رنج میبرند نشان دهنده این است که چنین مشکلی جهانی و برای همه زمان هاست.
افرادی که در مورد فرسودگی شغلی نوشتهاند اینطور استدلال میکنند که این مشکل همه جا و همیشه وجود داشته است و به طریقی بدتر شده است. یک رواندرمانگر سوئیسی در تاریخچهای که برای فرسودگی شغلی در سال 2013 نوشته است، اصرار دارد که این مشکل حتی در عهد عتیق هم وجود داشته است.
او مطلب خود را با جمله ای که برای بیان یک موضوع اضطراری بهکار میرود، شروع میکند: «فرسودگی شغلی یک مشکل به شدت جدی و نگرانکننده است.» در آیه 11:14، زمانی که موسی به خداوند شکایت میکند «من نمیتوانم مسئولیت همه این قوم را بر عهده بگیرم چون بار این مسئولیت برای من خیلی سنگین است.» مشاهده میکنیم موسی هم دچار فرسودگی شغلی شده است.
همچنین ایلیا هم در آیه اول پادشاهان، “باب 19 کتاب مقدس”، زمانی که «برای یک روز به بیابان سفر کرد و رفت و زیر یک درخت ارس نشست و مرگش را از خدا خواست و گفت دیگر بس است.» دچار فرسودگی شده بود.
مفهوم کارزدگی
فرسودگی شغلی به معنای از کار افتادگی است مثل یک باتری که آنقدر خالی شده است که نمیتوان دوباره آن را شارژ کرد. در انسانها برخلاف باتریها «سندروم فرسودگی شغلی» باعث ایجاد علائمی مانند خستگی، بدبینی و از بین رفتن بهرهوری میشود. در سراسر جهان از هر 5 نفری که کار میکنند 3 نفر میگویند دچار فرسودگی شغلی شدهاند. اما آیا عوامل ایجاد فرسودگی شغلی مشخص هستند؟
پژوهشی که در سال 2020 در آمریکا انجام شد این عدد را سه نفر از هر چهار نفری که کار میکنند اعلام کرد. آن هلن پترسن (Anne Helen Petersen) خبرنگار سابق BuzzFeed News در کتاب «نمی توانم حتی: چطور نسل هزارهها تبدیل به نسل فرسودگی شغلی شدند» به خودش با عنوان «تودهای اخگر(خاکستر برخاسته از آتش)» اشاره میکند. حتی خود زمین هم از فرسودگی رنج میبرد. آریانا هافینگتون (Arianna Huffington) بهار امسال در این مورد هشدار داد: «افرادی که از فرسودگی شغلی رنج میبرند سیاره زمین را هم فرسوده میکنند.»
افزایش فرسودگی شغلی در دوران شیوع کرونا
طبق اخبار پراکندهای که در رادیو و تلویزیون، در تمام اینترنت و در بیشتر روزنامهها و مجلههای مهمی مثل فوربز، گاردین، نیچر و New Scientist منتشر شده است فرسودگی شغلی در طول همهگیری کرونا بدتر شده است.
نیویورک تایمز از خوانندههای خود درخواست کرد حالشان را توصیف کنند. یک نفر نوشته بود: «قبلاً میتوانستم ظرف یک دقیقه یا کمتر، ایمیلهای بینقصی بفرستم. حالا چند روز طول میکشد تا انگیزه فکر کردن به یک پاسخ خوب را پیدا کنم.»
وقتی از طریق ایمیل به من اطلاع دادند که باید این مقاله را بنویسم با خودم فکر میکردم وای خدایا من نمیتوانم این کار را انجام دهم، دیگر هیچ ایدهای ندارم، اما بعد به خودم گفتم تلاشم را میکنم. منابعی که در مورد عوامل ایجاد فرسودگی شغلی وجود دارند به شما میگویند که این هم (گناه، سرزنش خود) یکی از ویژگیهای فرسودگی شغلی یا کار زدگی است.
فرسودگی شغلی چیست؟
اما کارزدگی دقیقاً به چه معناست؟ سازمان بهداشت جهانی در سال 2019 در یازدهمین دوره بررسی طبقهبندی بیماریهای بینالمللی، سندروم فرسودگی شغلی را به رسمیت شناخت، البته فقط به عنوان یک عارضه شغلی نه یک وضعیت پزشکی.
در کشور سوئد کارکنان میتوانند به خاطر فرسودگی شغلی مرخصی استعلاجی بگیرند. احتمالا انجام این کار در ایالات متحده سختتر است چون کارزدگی در DSM-5 که در سال 2013 منتشر شد به عنوان یک اختلال روانی شناخته نمیشود. گرچه احتمال اضافه شدن آن وجود دارد ولی بسیاری از روانشناسها به دلیل مبهم بودن این مشکل با اضافه شدن کارزدگی به اختلالهای روانی مخالفت کردهاند. تعدادی از پژوهشها نشان میدهند تشخیص فرسودگی شغلی از افسردگی امکان پذیر نیست. این باعث نمیشود کارزدگی کمتر از گذشته وحشتناک به نظر برسد اما باعث میشود در اصطلاح بالینی یک وضعیت مبهم، اضافی و غیرضروری باشد.
چرا باید مفهوم فرسودگی شغلی را درک کنیم؟
زیر سؤال بردن فرسودگی شغلی به معنای دست کم گرفتن رنج حاصل از آن (مشکلاتی مانند ناامیدی، اوقات تلخی، خستگی، کسالت، احساس تنهایی، از خود بیگانگی (alienation) و اندوه) نیست. زیر سوال بردن فرسودگی شغلی به ما کمک میکند اهمیت این موضوع را بهتر درک کنیم و ببینیم آیا این واقعاً میتواند مشکلات یک نفر را کاهش دهد؟ فرسودگی شغلی مبدل به استعارهای شده است برای تشخیص یک بیماری و این استعاره ای بودن آن باعث ایجاد سردرگمی می شود: معنای عمومی آن و معنای بالینی آن.
اگر فرسودگی شغلی مفهومی جهانی و ابدی باشد، بیمعنی می شود. اگر همه دچار کارزدگی میشوند و مدام گرفتار این حالت هستند پس این در واقع همان زندگی مزخرف ما است. اما اگر کارزدگی یکی از مشکلات زندگی مدرن باشد، یعنی اگر همان زمانی که در دهه 1970 نامگذاری شد آغاز شده باشد، یک سوال تاریخی ایجاد میکند. عوامل ایجاد فرسودگی شغلی چیست و چرا این مشکل به وجود آمد؟
هربرت ج فرویدنبرگر (Herbert J. Freudenberger) مردی که نام فرسودگی شغلی را انتخاب کرد در سال 1926 در فرانکفورت متولد شد. زمانی که دوازده ساله بود نازیها، کنیسه خانوادهاش را به آتش کشیدند. فرویدنبرگر با استفاده از پاسپورت پدرش از آلمان فرار کرد. در نهایت راهی نیویورک شد و دورهای از نوجوانیاش را در خیابانها گذراند.
او به کالج بروکلین رفت و به عنوان روانکاو آموزش دید و مدرک دکتری روانشناسی را در N.Y.U گرفت. در اواخر دهه 1960 او جذب جنبش «کلینیک رایگان» شد. اولین کلینیک رایگان در آمریکا در سال 1967 و در محله هیت اشبری تأسیس شد. یکی از بنیانگذاران این کلینیک نوشته است: «کلمه (رایگان) یک مفهوم فلسفی دارد و معنای اقتصادی آن مورد نظر نیست.» این کلینیک ها به «جمعیت “بیگانه” در ایالات متحده از جمله هیپیها، ساکنان کمون، مصرفکنندگان مواد مخدر، اقلیت جهان سومیها و سایر بیگانههایی که فرهنگ غالب بر آمریکا آنها را رد کرده بود خدمت می رساند.»
در کلینیکهای رایگان کسی مردم را قضاوت نمیکرد و بیماران تحت پیگرد قانونی قرار نمیگرفتند. اکثر کارکنان به صورت داوطلبانه در این کلینیکها کار میکردند و تخصص کلینیکها درمان سوءمصرف مواد مخدر، درمان بحران اعتیاد با چیزی بود که به آن «سمزدایی» میگفتند. در آن زمان مردم هیت اشبری در مورد اینکه به خاطر اعتیاد به مواد مخدر «از کار افتاده» شده بودند صحبت میکردند.
آنها خسته، تهی، از کار افتاده و از همه چیز ناامید بودند. فرویدنبرگر در سالهای 1967 و 1968 در کلینیک هیت اشبری کار می کرد. در سال 1970 او یک کلینیک رایگان در خیابان سنت مارک پلیس نیویورک باز کرد. این کلینیک از ساعت 6 بعد از ظهر تا 10 شب باز بود. فرویدنبرگر که عوامل ایجاد فرسودگی شغلی را بررسی کرده است در آن زمان برای ده تا دوازده ساعت در محل کار خود به عنوان یک روانشناس کار میکرد و سپس به کلینیک میرفت و آنجا تا نیمههای شب به درمان بیماران میپرداخت.
او در سال 1973 در مورد خود نوشت: «زمانی که بیشتر مردم به خانههایشان میروند، من کار دوم خود را شروع می کنم. برای این کار خیلی زحمت می کشم و با حس مسئولیت، حسابی از خودم مایه می گذارم. تا زمانی که بالاخره متوجه قرار گرفتن در حالت خستگی شدم»
فرد به این بیماری آگاهی دارد
همانطور که روانشناس برزیلی فلاویو فونتس (Flávio Fontes) میگوید ابتدا خود فرد تشخیص میدهد که دچار فرسودگی شغلی شده است. درست مانند فرویدنبرگر که از اصطلاحی که مصرفکنندگان مواد مخدر اختراع کرده بودند برای توصیف رنج خود استفاده کرد. در سال 1974 فرویدنبرگر یک شماره ویژه از «مجله مشکلات اجتماعی» را که به جنبش کلینیک رایگان اختصاص یافته بود ویرایش کرد و مقالهای در مورد «فرسودگی کارکنان» هم به آن اضافه کرد. فونتس توضیح میدهد که این مقاله درست مانند سایر مقالههای فرویدنبرگر شامل سه پاورقی است. فرویدنبرگر چیزی شبیه به کارزدگی را توصیف میکند که مصرفکنندگان مواد مخدر در حین گذراندن فرآیند درمان با او تجربه کرده بودند:
«زمانی که خودم هم این احساس از کار افتادگی را تجربه میکردم در مورد آن سوالاتی برایم ایجاد شد. اول از همه اینکه از کار افتادگی چیست؟ علائم آن چه هستند، چه نوع افرادی بیشتر در معرض ابتلا به آن هستند؟ چرا فرسودگی در میان اعضا کلینیک یک پدیده رایج بود؟»
فرویدنبرگر که در مورد عوامل ایجاد فرسودگی شغلی کنجکاو شده بود توضیح میدهد اولین نفری که در کلینیک قربانی فرسودگی شغلی میشد اغلب رهبر مقتدر کلینیک بود که بعد از آن مثل بعضی از معتادها به سرعت عصبی میشد، به راحتی گریه میکرد، به همه چیز مشکوک شده و سپس پارانویید شده بود.
فرویدنبرگر در این مورد نوشته است: «فردی که دچار کارزدگی میشود ممکن است فکر کند چون همه این موارد را در کلینیک تجربه کرده است میتواند از فرصتهایی استفاده کند که دیگران از آن محروم بودند.» این شخص تا حدی از خود ریسکپذیری نشان میدهد «که گاهی کارهایش شبیه به جنون به نظر میرسد» او هم از مواد مخدر استفاده میکند. «ممکن است بیش از حد به مصرف مسکن و باربیتوراتها وابسته شود. یا به شدت به ماری جوانا و حشیش اعتیاد پیدا کند. او این کار را «آگاهانه» انجام میدهد و فکر میکند به استراحت نیاز دارد و این کار را برای آرام کردن خودش انجام میدهد.»
شناخت بیشتر مردم در مورد کارزدگی
این اصطلاح خیابانی گسترش پیدا کرد. هر کسی که در دهه 1970 به دبیرستان میرفته این موضوع را به خاطر دارد که در آن زمان بچههایی بودند که به جای حاضر شدن سر کلاسها به محوطه پارکینگ میرفتند و ماری جوانا میکشیدند، در آن زمان بود که این اصطلاح به فرسودگی شغلی تبدیل شد. در همین حال فرویدنبرگر از اصطلاح «فرسودگی کارکنان» برای کارکنان تمام مشاغل استفاده کرد.
مقالههای فرویدنبرگر در رابطه با عوامل ایجاد فرسودگی شغلی در دانشگاه آکرون شامل پوشهای است که به بررسی کارزدگی در میان وکلا، کارکنان مخصوص مراقبت از کودکان، دندانپزشکها، کتابدارها، پزشکهای متخصص، وزیران، زنان طبقه متوسط، پرستارها، والدین، داروسازها، پلیس و ارتش، منشیها، مددکاران اجتماعی، ورزشکارها، معلمها و دامپزشکان پرداخته است. او هرجا نگاه میکرد با فرسودگی شغلی مواجه میشد.
در سال 1978 زمانی که فرویدنبرگر مشغول ترویج این ایده در مصاحبههای خود بود و اولین کتاب خودیاری خود را همراه با یک نویسنده دیگر آماده میکرد، نیل یانگ (Neil Young) در یکی از آهنگهای خود این شعر را خواند: سوختن (burn out) بهتر از محو شدن است.» فرویدنبرگر با انتشار کتاب «فرسودگی شغلی: هزینه بالای موفقیت زیاد» در سال 1980 این استعاره را در تمام ایالات متحده گسترش داد. «چرا به نظر میرسد به عنوان یک ملت هم به صورت اجتماعی و هم به صورت فردی گرفتار پدیده شایع فرسودگی شغلی شدهایم؟»
فاجعه فرسودگی شغلی
ناگهان فرسودگی شغلی دیگر آن مشکلی نبود که فقط وقتی دیگر چیزی نداشتید، شکست خورده بودید یا با مشکلاتی در زندگی مواجه بودید دچارش میشدید: این معضلی بود که وقتی همه چیز را باهم میخواستید به آن دچار میشدید. به این ترتیب کارزدگی تبدیل به یک مشکل آمریکایی و یوپی و نشانهای از موفقیت بود.
مطبوعات به سرعت این داستان را گسترش دادند، صفحات روزنامهها و مجلهها را با هر یک از دسته بندیهای جدید کارزدگی کارکنان («به نظر میرسید هر بار کلمه فرسودگی را میشنیدیم یا میخواندیم قبل از آن کلمه «معلم» را هم به کار میبردند که یک داستان مربوط به سال 1981 میخواند که در آن درباره «خستگی از تکالیف» هشدار داده بود.»)، مثالهایی در مورد عوامل ایجاد فرسودگی شغلی (مانند این مثال: «پت غلتی زد، آلارم ساعتش را خاموش کرد و این حقیقت را که روز آغاز شده است نادیده گرفت… پت دچار فرسودگی شغلی شده بود.»)، فهرست علائم کارزدگی («هر چه بیشتر این فهرست را بخوانید بیشتر به فرسودگی شغلی نزدیک میشوید.»)، قوانین مربوط به آن («فرسودگیها تقویت نکنید») و آزمونها پر شده بودند.
عوامل ایجاد فرسودگی شغلی: چک لیست فرسودگی شغلی
آیا از فرسودگی شغلی رنج میبرید؟ شش ماه گذشته خود را در اداره، خانه و موقعیتهای اجتماعی در نظر بگیرید:
- آیا هر چه بیشتر کار میکنید دستاوردهای کمتری دارید؟
- آیا راحتتر خسته میشوید؟
- آیا اغلب بدون هیچ دلیلی احساس ناراحتی میکنید؟
- آیا قرار ملاقات، ددلاینها و داراییهای شخصی خود را فراموش میکنید؟
- آیا زیادی زودرنج شدهاید؟
- آیا از افرادی که در اطرافتان هستند بیش از قبل ناامید شدهاید؟
- آیا دوستان و اعضا خانواده خود را کمتر از قبل میبینید؟
- آیا از علائم جسمی مانند درد، سردرد و سرماخوردگیهای طولانی مدت رنج میبرید؟
- وقتی کسی در مورد شما شوخی میکند خندیدن برایتان سخت است؟
- آیا حرف زیادی ندارید که به دیگران بزنید؟
- فکر میکنید برقراری رابطه جنسی بیش از آن که مفید باشد دردسرساز است؟
میتوانید سؤالات را با حرف « X» علامت بزنید، آزمون را از مجله جدا کنید و آن را روی یخچال خود یا روی دیوار پشت میز کار خود بچسبانید. میبینید؟ میبینید؟ این لعنتی میگوید من به استراحت نیاز دارم.
نمیتوانید همه چیز را با هم داشته باشید
با وجود ذکر عوامل ایجاد فرسودگی شغلی در تمام مطبوعات باز هم کسانی بودند که در این مورد شک داشته باشند. یکی از نویسندگان روزنامه Times-Picayune در این مورد نوشت: «مسئله جدید که باب شده است (فرسودگی شغلی) است. اگر با این موضوع کنار نمیآیید احتمالاً یک آدم مزخرف هستید.»
حتی فرویدنبرگر هم گفت که از فرسودگی شغلی خسته شده است. با این حال او در سال 1985 یک کتاب جدید با عنوان «فرسودگی شغلی زنان: روش تشخیص، درمان و جلوگیری از آن» منتشر کرد. سوزان فالودی (Susan Faludi) توضیح میدهد که در دورهای که واکنشهای ضد فمینیسم زیاد بود مطبوعات معمولاً این جمله فرویدنبرگر را نقلقول میکردند: «شما نمیتوانید همه چیز را با هم داشته باشید.»
فرویدنبرگر در سال 1999 در سن 73 سالگی درگذشت. در پیام درگذشت او در روزنامه تایمز اینگونه آمده است: «او 14 تا 15 ساعت در روز، شش روز در هفته و سه هفته قبل از مرگش کار میکرد.» او به شدت خودش را نابود کرده بود.
فیلسوف کرهای تبار متولد برلین هان بیونگ چول (Byung-Chul Han ) در «جامعه فرسوده» که اولین بار در سال 2010 در آلمان منتشر شد نوشته است «در هر سنی رنجهای خاصی وجود دارد.» برای هان فرسودگی شغلی با افسردگی و خستگی همراه بود. او در مورد عوامل ایجاد فرسودگی شغلی میگوید: «جامعهای که از مثبت اندیشی بیش از حد رنج میبرد»، یک «جامعه موفق»، جهانی که همه کاری در آن میتوان انجام داد و هیچ چیز در آن غیرممکن نیست جهانی است که در آن مردم باید تا حد ویران کردن خود تلاش کنند. «این نشان دهنده جنگ بشریت با خودش است.»
ارتباط خستگی جنگ و فرسودگی شغلی
حقیقتی در مورد بیمارانی که در اوایل دهه 70 در کلینیکهای رایگان درمان میشدند وجود دارد که در تاریخ مهآلود کارزدگی گم شده است. بسیاری از این افراد جانبازهای جنگ ویتنام بودند که به هروئین اعتیاد داشتند. کلینیک هیت اشبری به خاطر اینکه بسیاری از جانبازها را درمان میکرد از دولت فدرال بودجه دریافت کرد و این باعث شد که بتواند درهای خود را باز نگه دارد. آن جانبازها به خاطر مصرف هروئین از کار افتاده شده بودند. اما آنها از چیزی که چندین دهه با عنوان «خستگی مبارزه» یا «خستگی جنگ» شناخته میشد هم رنج میبردند.
وقتی در سال 1980 فرویدنبرگر به خاطر ادعاهای خود در مورد «سندروم فرسودگی شغلی» در میان مخاطبان به محبوبیت رسید،DSM-III خستگی جنگ جانبازهای ویتنامی را به عنوان اختلال استرس بعد از حادثه به رسمیت شناخت. در همین حال بعضی از گروهها به ویژه فمینیستها و سایر حامیان زنانی که کتک میخوردند و بچههایی که مورد سواستفاده جنسی قرار میگرفتند، مشکلات موجود در مورد این موضوع را به اطلاع افرادی رساندند که هرگز جنگ را ندیده بودند.
فرسودگی شغلی هم مثل P.T.S.D است که از افراد نظامی به زندگی افراد غیرنظامی منتقل شد و ناگهان اینطور به نظر میرسید که همه دچار خستگی جنگ شدهاند. از اواخر دهه 1970 کریستینا ماسلاچ (Christina Maslach) روانشناس دانشگاه برکلی کالیفرنیا پژوهش تجربی در مورد فرسودگی شغلی انجام داد. او در سال 1981 ابزار تشخیص اصولی فرسودگی شغلی را با عنوان «اختراع فرسودگی شغلی ماسلاچ» گسترش داد و سال بعد تحقیقات خودش را در کتاب «فرسودگی شغلی: هزینه مراقبت» برای افراد علاقهمند منتشر کرد.
عوامل ایجاد فرسودگی شغلی چه هستند؟
ماسلاچ در مورد عوامل ایجاد فرسودگی شغلی نوشت:
مشاغلی مانند تدریس، پرستاری و کارهای اجتماعی، مانند کارهایی که توسط زنان انجام میشوند و همیشه حقوق کمی برای آنها پرداخت میشود (افرادی که در کنار پلیس، آتشنشانها و E.M.T. ها به اصطلاح نظامی اخیراً به عنوان کارکنان خط مقدم طبقهبندی میشوند) مراقبت از افراد آسیبپذیر و تماشای غم و اندوه آنها عوارض زیادی به دنبال دارد و باعث ایجاد رنجهای شخصی میشود.
نامگذاری این درد قرار بود گامی در جهت کاهش آن باشد. اما چنین اتفاقی نیفتاد چون شرایط انجام کارهای مراقبتی (تخلیه احساسی، ساعتهای کار و ناسپاسیها) بهتر نشده است.
فرسودگی شغلی همچنان از نردبان کارها بالا میرود. Harvard Business Review در سال 1981 و در مقالهای که در آن داستان یک مدیر اجرایی با سابقه را بیان میکند گزارش میدهد: «کارزدگی در سطوح اجرایی و مدیریتی پیش می رود. ساعتهای کار طولانی و فشار بیوقفه کار کردن با طرفهایی که منافع متضادی داشتند او را خسته کرده بود، علاوه بر این افراد مافوق او اجازه نمیدادند او بر روی مشکلاتی که نیاز به تمرکز داشتند کنترل پیدا کند. به صورت خلاصه او دچار کارزدگی شده بود.» فرسودگی شغلی در حال گسترش است. بر اساس مطلبی که سال 1995 روی جلد Newsweek چاپ شده بود: «مدیران کالج ها، مربیها و مادران شاغل میگویند که خسته شدهاند.»
فرسودگی شغلی و اینترنت
با ظهور اینترنت مردم در مورد «فرسودگی دیجیتالی» صحبت میکردند. در سال 2014 مجله اِل در مقالهای با عنوان «چگونه با فرسودگی شغلی کنار بیاییم» پرسید «آیا اینترنت ما را میکشد؟» («نیمهشب ایمیل نفرستید یا به ایمیلهای خود جواب ندهید… تماشا کنید چطور هوا وارد بینی شما میشود و از آن خارج میشود، یا بالا و پایین رفتن شکم خود را در هنگام نفس کشیدن تماشا کنید.»)
رسانههای اجتماعی و کار بر روی پلتفرمهای آنلاین باعث فرسودگی شما میشوند.
ترسن، در کتاب «حتی نمیتوانم» که در BuzzFeed خیلی مورد توجه قرار گرفت میگوید: «دیگر فرسودگی شغلی یک مشکل موقتی نیست (و در میان هزارهها دیده میشود). این شرایط عصر معاصر ما است.» و این وضعیتی است که در همهگیری ایجاد شد. در ماه مارس ماسلاچ و همکارش مقالهای دقیق در Harvard Business Review منتشر کردند.
در این مقاله آنها هشدار میدهند که نباید از فرسودگی شغلی به عنوان یک واژه مادر استفاده شود و توضیح دادند که معیارهای فرسودگی شغلی برای مواردی مورد استفاده قرار میگیرند که اصلاً در حیطه کاربرد آن نیستند. آنها در این مورد میگویند: «ما MBI را به عنوان ابزاری برای تشخیص مشکلات سلامتی فردی طراحی نکردیم. به جای این ارزیابی کارزدگی باید به منظور تشویق کارفرماها برای ایجاد یک محل کار سالمتر انجام شود.»
هر چه بیشتر در مورد کارزدگی و عوامل ایجاد فرسودگی شغلی صحبت میشود افراد بیشتری میگویند دچار این مشکل شدهاند، یعنی علائمی مانند عصبانیت، تهی بودن و دلسردی از خود نشان میدهند. چه چیزی باعث ظهور و گسترش شدید این بیماری شده است؟ کاهش عضویت در کلیسا ممکن است بر روی این موضوع تأثیر گذاشته باشد. در سال 1985 هفتاد و یک درصد از آمریکاییها در یکی از عبادتگاههای این کشور عضو بودند، این درصد از دهه 1940 حدوداً ثابت باقیمانده بود. در سال 2020 تنها 47 درصد از آمریکاییها عضو یک موسسه اعتقادی بودند.
آیا ایمان برای درمان کارزدگی کافی است؟
بسیاری از روشهایی که برای مقابله با فرسودگی شغلی پیشنهاد میشود نسخههای عمومی نماز خواندن، شباث مقدس و عبادت هستند. روشهایی مانند حفظ سلامتی، تمرکز ذهنی و مدیتیشن (مجله اِل پیشنهاد میدهد هر روز حداقل 5 دقیقه را به خودتان اختصاص دهید و یک جا بیحرکت بنشینید.)
اگر فرسودگی شغلی از زمان جنگ تروا وجود داشته است پس نماز، عبادت و شباث هم روشهایی هستند که انسان برای کاهش آن اختراع کرده است. ما این توضیحات بیش از این ادامه پیدا نمیکنند، زیرا ظهور الهیات رفاه باعث شده مسیحیت به دین دستاوردها تبدیل شود. همین هم برای سایر ادیان صادق است. وب سایتی به نام productivemuslim.com وجود دارد که توصیههایی در مورد «چگونه با فرسودگی شغلی در محل کار کنار بیاییم» ارائه میدهد. («کسب درآمد حلال به زندگی شما برکت میدهد.»)
با این حال نماز خواندن، بزرگداشت شباث و حضور در مراسم عبادت باعث نمیشود افراد مذهبی از فرسودگی شغلی در امان باشند. زیرا وبسایتها و مجلههای مذهبی پر از هشدارهایی در مورد کارزدگی است، حتی برای افراد روحانی. برای مثال آنها میگویند: « یک رهبر کلیسا در زندگی خود با افراد دیگر خیلی ارتباط برقرار میکند. معمولاً زمانی که رهبر کلیسا استرس زیادی دارد یا دچار فرسودگی شغلی میشود از برقراری ارتباط با دیگران خودداری میکند و از حضور در میان اجتماع میترسد.»
انواع فرسودگی شغلی
ممکن است دچار فرسودگی ازدواج، فرسودگی والدین، و فرسودگی همهگیری شده باشید. بخشی از آن به خاطر این است که در اصل یکی از عوامل ایجاد فرسودگی شغلی کار کردن بیش از حد است اما این روزها مردم در مورد چیزهایی حرف میزنند که مثل گذشته نیستند. برای مثال شما باید بر روی ازدواج خود کار کنید، بر روی باغ خود کار کنید، ورزش کنید، برای تربیت فرزندان خود بیشتر تلاش کنید، بر روی رابطه خود با خدا کار کنید. (یک سایت پرسیده است: «آیا در معرض خطر فرسودگی مسیحیت قرار دارید؟» اگر زیادی تلاش میکنید که تبدیل به «یک مسیحی فوقالعاده» شوید حتماً در معرض خطر ابتلا به این معضل قرار دارید) حتی ممکن است پیامی با عنوان «کار جسمی» دریافت کنید.
مشکلات حل نمیشوند
شاید فرسودگی شغلی وضعیت عصر معاصر ما باشد اما ریشههای تاریخی خاصی دارد. در دهه 1970 وقتی فرویدنبرگر به دنبال فرسودگی شغلی در میان مشاغل مختلف میگشت میزان دستمزد واقعی دچار رکود شد و اعضا اتحادیههای کارگری کاهش پیدا کرد، کارهای تولیدی ناپدید شدند و مشاغل خدماتی رشد کردند.
اخیراً برخی از این روندها معکوس شدهاند اما همه حرف و حدیثهایی که از چند دهه گذشته در مورد عوامل ایجاد فرسودگی شغلی آغاز شد هیچ یک از این مشکلات را حل نکردند. در عوض مسئولیت تحولات بزرگ اقتصادی و اجتماعی و تغییرات بازار به کارکنان واگذار شد.
پترسن معتقد است بار این مسئولیت قرار است بر دوش هزارهها بیفتد و بر این ادعای خود پافشاری میکند. اما درسی که از تاریخ فرسودگی شغلی میگیریم این است که تمام نسلهای آمریکاییها که از دهه 1970 بالغ شدهاند چنین ادعایی داشتند. البته حق با آنها بود چون زیرا شرایط کار بیش از حد حادتر میشود.
این مشکل بزرگی است که جو بایدن سعی دارد آن را برطرف کند. در گذشته زمانی که شرکتها برای ساعتهای طولانی کار دستمزدهای پایین میدادند، کارگران با هم متحد میشدند و از طریق مذاکره به قراردادهای بهتری میرسیدند.
اما از دهه 1980 زمانی که شرکتها برای ساعتهای طولانی حقوقهای پایین ارائه دادند کارکنان تکههای روزنامه را روی در یخچال خود میچسباندند و چک فهرستهای فرسودگی شغلی را بررسی میکردند. آیا دچار فرسودگی شغلی شدهاید؟ میتوانید از طریق این چک لیست پاسخ سوال خود را پیدا کنید!
همه در معرض خطر فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی یک اصطلاح جنگی است. در شرایط سرمایهداری متاخر (late capitalism) از بعد از دوره رئیس جمهور ریگان (Reagan) برای بسیاری از مردم کار کردن شبیه به حضور در میدان جنگ بود. زندگی روزمره از جمله سیاست و زندگی آنلاین هم شبیه به شکنجه بیشتر به نظر میرسند.
با اینکه شناخت از عوامل ایجاد فرسودگی شغلی بالا رفته است مردم در همه قشرها (ثروتمند و فقیر، جوان و پیر، کسانی که از دیگران مراقبت میکنند و کسانی که از آنها مراقبت میشود، باایمان و بیایمان) به معنای واقعی خسته، ویران و مانند لباسهای کهنه نخنما شدهاند، به آخر خط رسیدهاند و به خاطر مبارزه زخمی هستند.
جمعبندی
قرنطینه هم از ویژگیهای جنگ است. گویی هریک از ما نه تنها درگیر شیوع ویروس کرونا هستیم بلکه گرفتار اقدامات تروریستی، تیراندازیهای زیاد و شورشهای مسلحانه شدهایم و حالا درگیر نبردی شبیه به هابز (Hobbesian ) در مورد هستی خود شدهایم.
زندگی متمدن امروز تبدیل به میدان جنگ شده است. شاید روزی دوباره استعارههای مسالمت آمیز تری برای رنج، عجز استخوان درد، تلخی پشیمانی و احساس پوچی ناشی از فقدان ایجاد شود. آشیل به آگاممنون هشدار میدهد: «شما قلب خود را با ناامیدی و عصبانیت از هم میدرید.» یک سایت مربوط به رفاه به من میگوید «11 راه برای کاهش فرسودگی شغلی و از بین بردن دیوار همهگیری وجود دارد» مورد اول این است که «فهرستی از راهکارهای مقابلهای ایجاد کنید.» خب، نه، این چیزی نیست که برای من مناسب باشد.
۰ دیدگاه