قانون بیست – پنج – سه
از این قانون برای سالم و شادتر زیستن استفاده کنید.
یک گله گوزن کانادایی (caribou) با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت و مستقیما به سمت من میدویدند. این گله ی سی تایی در تاندرای آلاسکا (Arctic tundra) مشغول چریدن بودند که چیزی آنها را ترساند و من هم درست در راه فرار آنها نشسته بودم. آن ها به سرعت به من نزدیک می شدند، در 100 متری که بودند زمین شروع به لرزیدن کرد، در 50 متری می توانستم له شدن زمین و گیاهان زیر سم هایشان را ببینم ، لحظه ای بعد در 40 متری و بعد 30 متری و….
من میتوانستم صدای نفس کشیدن آنها را بشنوم، بوی بدنشان را حس کنم و تمام جزئیات شاخ هایشان را بینم. ذهنم درگیر این شده بود که آیا هواپیمای امداد و نجات میتواند جسد له شده ی من را پیدا کند یا نه که ناگهان یکی از گوزنها متوجه من شد و مسیرش را تغییر داد و گله به دنبال او، زمین میلرزید و شاخهای سیاهشان در برابر آسمان طلایی زیبا از کنار من می گذشتند.
آن لحظه که گوزنها زمین را لرزاندند، روح من هم لرزید. یک تجربه متعالی، روحانی و ترسناک از طبیعت بکر. البته این ترسناکترین اتفاقی نیست که در آلاسکا برایم افتاد. اتفاقات سخت تر و جالب تری هم داشتم؛ هوای وحشتناک آنجا را تجربه کردم، از رودخانه های خروشان عبور کردم و با یک خرس نیم تنی روبرو شدم. ذهنم از تله ی خودش رها شده بود، به حالتی که میتوانم آن را با یک فاخته دونده مقایسه کنم که توجهاش بدون هیچ نظمی از یک مورد به مورد دیگر جلب میشود. بعد از یک ماه مدیتیشن و بودن در طبیعت احساس می کردم که ذهنم شبیه ذهن یک راهب شده است. احساس… بهتری داشتم. ادوارد ویلسون زیست شناس معروف آنچه که من احساس میکردم را این گونه توصیف میکند: “طبیعت کلید زیبایی شناسی، روشن فکری، شناخت، رضایت فکری و حتی معنوی ماست.”
وقتی از طبیعت وحشی بازگشتم، تا ماهها آرامش ذهنی داشتم. برای درک اینکه چه اتفاقی افتاده، من با ریچل هاپمن (Rachel Hopman) دکترای علوم اعصاب در دانشگاه شمال شرقی ملاقات کردم. او درباره هرم طبیعت با من صحبت کرد. این هرم چیزی شبیه هرم غذایی است، با این تفاوت که به جای توصیه به خوردن مقدار مشخصی از سبزیجات و گوشت، به ما توصیه میکند که زمان مشخصی را باید در طبیعت سپری کنیم. این کار هم باعث کاهش استرس میشود و هم سلامتی بیشتر به ما هدیه میبخشد. قانون 20-5-3 را بیاموزید و با آن زندگی کنید.
20 دقیقه
این مدت زمانی است که باید هفتهای سه بار در طبیعت جایی مانند پارک اطراف منزل بگذرانیم. هاپمن در تحقیق جدیدی که انجام داد نتیجه گرفت که چیزی به راحتی حدود بیست دقیقه پیاده روی مثلا در باغ گیاه شناسی شهر میتواند باعث تقویت ذهن و حافظه و همچنین بهبود احساسات خوب شود. البته او اظهار داشت: ما متوجه شدیم، افرادی که در زمان پیاده روی از گوشی خود استفاده میکردند، هیچکدام از این مزیتها را به دست نمیآوردند.
تحقیقات دیگری نشان داد که بیست دقیقه بیرون از منزل بودن برای سه بار در هفته، آن دوزی از طبیعت است که بیشترین تاثیر را در کاهش سطح هورمون استرس کورتیزول (cortisol) در یک فرد شهرنشین دارد.
زمانی که در طبیعت هستیم مغز ما وارد حالت خاصی میشود که شیدایی شیرین ” soft fascination” نامیده می شود. هاپمن آن را وضعیتی همانند ذهن آگاهی (mindfulness) توصیف کرد که منابعی را که شما برای تفکر، خلق، پردازش اطلاعات و انجام وظایف نیاز دارید، بازیابی کرده و به وجود میآورد. این ذهن آگاهی بدون مراقبه است. به عنوان مثال، یک پیاده روی کوتاه روزانه در طبیعت یا حتی پیاده روی در خیابان پر از درخت، گزینهای عالی برای افرادی محسوب میشود که علاقه زیادی به نشستن و مراقبه ندارند. البته باید تلفن خود را خاموش کنید زیرا اعلانهای آن میتواند مانع ذهن شما شود.
5 ساعت
این زمان نشان دهنده حداقل وقتی است که هر ماه باید در طبیعتی نیمه وحشی مانند پارک جنگلی بگذرانید. هاپمن میگوید: “به نظر میرسد گذراندن وقت بیشتر در فضاهای وحشی مزیتهای بیشتری دارد.
در سال 2005 یک تحقیق در فنلاند انجام شد که نشان میدهد ساکنان شهر اگر حداقل 5 ساعت در ماه را در طبیعت بگذرانند احساس بهتری خواهند داشت و در صورتی که این زمان افزایش پیدا کند، مزیت آن نیز بیشتر میشود. همچنین احتمال اینکه زندگی شادتری داشته و استرس کمتری در زندگی تجربه کنند، افزایش مییابد.
سپس در سال 2014 دولت فنلاند تحقیق دیگری انجام داد که طی آن محققان مردم را در مرکز شهر، یک پارک درون شهر و یک پارک ایالتی جنگلی قرار دادند. احساس ذن که مردم در این دو پارک داشتند بیشتر از مرکز شهر بود. نکته جالب توجهتر اینکه کسانی که در پارک ایالتی قدم می زدنند حتی احساس بهتری نسبت به افرادی که در پارک شهر بودند، داشتند. آنها آرامش بیشتری احساس میکردند. به عبارت دیگر هرچه طبیعت گستردهتر، وحشیتر و واقعیتر باشد، نتیجه بهتر خواهد بود.
طبیعت به روشهای غیرمعمول و منحصر به فرد به عملکرد صحیح ذهن و بدن کمک میکند و باعث آرامش ما میشود. به عنوان مثال هاپمن بیان کرد که شما در طبیعت غرق در فراکتالها (fractals) هستید. فراکتالها الگوهای پیچیدهای هستند که بارها و بارها در اندازهها و مقیاسهای مختلف تکرار میشوند و بخشی از طراحی جهان را تشکیل میدهند. برای این که بهتر متوجه شوید شاخههای بزرگ درختان را تصور کنید. به هر شاخه شاخههای کوچک تری متصل است و به شاخههای کوچک تر نیز شاخه کوچک دیگری متصل میشود.
یا در مورد سیستمهای رودخانهای نیز رودخانههای بزرگ از رودخانههای کوچک و جویبارها ساخته شدند. به این الگوهای تکرارشونده فراکتال میگویند. حتی در رشته کوهها، ابرها، پوسته صدفهای دریایی نیز همین الگوها تکرار میشوند . هاپمن معتقد است: “شهرها فراکتال ندارند. یک ساختمان معمولی را تصور کنید. معمولاً مسطح، دارای زاویههای راست و قائم و با رنگهای یکنواخت رنگ آمیزی شده است. فراکتالها هرج و مرج سازمان یافتهای هستند که ظاهراً مغز ما آنها را درک میکند. در حقیقت دانشمندان دانشگاه اورگان کشف کردند که نقاشیهای جکسون پولاک که به سبک موسیقی جاز هستند و او در حالت مستی آنها را کشیده نیز از فراکتال تشکیل شدهاند. احتمالا به دلیل وجود فراکتال است که انسانها با این نقاشیها ارتباط برقرار میکنند.
طبیعت از راههای دیگری نیز روی روح و ذهن انسان اثر میگذارد. برای مثال بوها و صداها هرکدام میتوانند معانی متفاوتی برای ما داشته باشند. یا حتی زمانی که پرتوهای گرم خورشید را احساس میکنید، دیگر استرس محل کار یا خانه را ندارید. این موارد باعث آرامش ما میشوند.
هاپمن گفت: “طبیعت ترکیبی از چیزهای مختلف را به شما هدیه میدهد.” محیطهایی مانند شهرها، عجله و سرعت انسانها در کار، زاویههای یکنواخت و قائم ساختمانها، صداهای بلند، بوهای بد، صدای ناگهانی تلفن و لیست کارهای انجام نشده نمیتوانند مانند طبیعت باعث آرامش ما شوند.
3 روز
این بخش از اهمیت بالایی برخوردار است. “سه روز” تعداد روزهایی است که شما باید هر سال بدون استفاده از وسایل الکتریکی در طبیعت بگذرانید، چادر بزنید یا با دوستان خود یا به تنهایی در طبیعت کلبه اجاره کنید. تصور کنید به مکانی میروید که محل زندگی حیوانات وحشی است و خبری از شلوغی و هرج و مرج شهر نیست.
طبیعت وحشی به نوعی مانند مکان آرام و امنی است که میتوان در آن مراقبهای طولانی انجام داد. شما میتوانید صحبت کنید و معلمی هم ندارید که به شما مراقبه را آموزش دهد. بنابراین هیچ عامل دیگری بین شما و طبیعت وجود ندارد. این باعث میشود که امواج آلفا در مغز شما جریان پیدا کنند. این امواج در طول مدیتیشن یا هنگام تمرکز قوی در یک فعالیت افزایش مییابند. آنها میتوانند قدرت تفکر شما را افزایش دهند، خلاقیت شما را تقویت کنند، فرسودگی شغلی را کاهش دهند و احساس بهتری به شما بدهند.
در واقع در طبیعت مغز ما وارد حالتی میشود که “غرق شدن در طبیعت” نام دارد.
همچنین مطالعات نشان میدهد که سه روز در طبیعت ماندن باعث افزایش خلاقیت و توانایی حل مسئله میشود. همچنین گزارش دیگری نشان میدهد که سربازان با تجربه ارتش آمریکا چهار روز را در آبهای متلاطم قایق رانی کردند و یک هفته بعد به خانههای خود رفته و از طبیعت فاصله گرفتند. طبق این گزارش علائم سندرم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و میزان استرس این سربازان پس از این که در طبیعت حضور داشتند به ترتیب 29 و 21 درصد کاهش یافت. همچنین روابط، شادی و رضایت عمومی از زندگی آنها نیز بهبود پیدا کرد.
وقتی از آلاسکا برگشتم من و همسرم به بیابانی در لاس وگاس نقل مکان کردیم. همسرم مسافرتهای کوتاه را دوست داشت اما من میخواستم دسترسی بیشتری به طبیعت داشته باشم. اکنون من و سگهایم روزانه حداقل 20 دقیقه از تپهها و صخرههای قرمز رنگ عبور میکنیم و روز یکشنبه در اعماق درهها مسیر طولانی را پیاده میرویم تا پنج ساعتی را که باید در طبیعت بگذرانید کامل کنیم.
در تابستان امسال من قصد دارم حدود یک هفته در منطقه حفاظت شده فرانک چرچ در ایالت آیداهو که به رودخانه بدون بازگشت معروف است ماهیگیری کنم. امیدوارم که بعد از آن از نظر جسمی و ذهنی کمتر خسته شوم و همچنین سالم، با نشاط و سرزنده تر شوم.
۰ دیدگاه