مقدمه
هنرمندان استودیوی انیمیشن سازی در زمینه تنظیم نور و رنگ برای ایجاد واکنشهای عمیق احساسی استاد هستند. به زودی تکنولوژی هایپر کالر پیکسار کاری میکند که جلوههای تصویری را فقط در ذهن خود مشاهده کنید.
یک صحنه خوب از آب درنمیآمد. این یکی از صحنههای فیلم کوکو محصول استودیو پیکسار بود که در آن زمان هنوز در حال تولید بود. همان صحنهای که خانواده شخصیت اصلی یعنی میگل (Miguel) متوجه میشوند او یک گیتار مخفی کرده است.این صحنه در هوای گرگ و میش یا درست بعد از آن اتفاق میافتد، در این زمان از روز همه جا به رنگ صورتی و بنفش درآمده اما این رنگها در نسخه پیکساری مکزیک جلوه بیشتری پیدا کرده بودند. با این حال دانیل فینبرگ (Danielle Feinberg) مدیر فیلمبرداری که مسئول نورپردازی فیلم بود این صحنه را دوست نداشت. او با اخم دکمه توقف را فشار داد.
نورپردازی کامپیوتری یک فیلم پیکسار با نورپردازی یک فیلم با بازیگران و صحنه واقعی فرق دارد. نرمافزاری که پیکسار از آن استفاده میکند صحنههای مجازی و روشنایی مجازی با کدهای1s و 0s ایجاد میکند که فقط با فیزیکی که بر اساس آن برنامهریزی شدهاند محدود میشوند.
نور، پیکسل، اکشن. عدسیها و دوربینهای واقعی دارای کجنمایی رنگی، حساسیت یا عدم حساسیت به طول موجهای خاص نور هستند و درنهایت نورهایی که میتوانند حس کنند و دامنه آنها را انتقال دهند محدود است. اما دوربینهای مجازی پیکسار قادر هستند بینهایت نور و رنگ را مشاهده کنند. تنها محدودیت واقعی که در اینجا وجود دارد صفحه نمایشی است که محصول واقعی را نشان میدهد. شاید این موضوع خیلی تعجبآور نباشد که پیکسار این محدودیت را هم از بین برده است.
حل مشکل نورپردازی با استفاده از تکنولوژی هایپر کالر پیکسار
داریم در مورد تکنولوژی هایپر کالر پیکسار صحبت میکنیم. البته افرادی که در پیکسار مشغول به کار هستند هنوز هم برای تولید محصول نهایی باید خودشان در مورد تمام انتخابهای مهم تصمیم بگیرند. برای آماده سازی این موارد فینبرگ همراه با تیم خود چندین بار به مکزیک سفر کرد، عکسها و یادداشتهای زیادی در مورد نور و رنگهایی که آنجا مشاهده کرده بود جمعآوری کرد و حتی با وجود اینکه آن لحظه حساس در خانه میگل دوست داشتنی به نظر میرسید اما مثل اینکه یک جای کار اشتباه بود. هرچند دیگر برای تشخیص این مشکل دیر شده بود.
فینبرگ در این باره میگوید: «ما کار نورپردازی را تمام کرده بودیم. قصد داشتیم کار را به کارگردان نشان دهیم. من از نورپرداز درخواست کردم یک نور سبز فلوئورسنت در آشپزخانه قرار دهد.»
این یک درخواست غیرمعمول بود. در دستور زبان محاورهای رنگی فیلمهای متحرک امروزی فلوئورسنت سبز رنگ اغلب به معنای این است که فضای فیلم قرار است عجیب و حتی شوم به نظر برسد. اما فینبرگ میخواست نورهایی که در آشپزخانههای گرم و راحت مکزیک دیده بود را در فیلم مشاهده کند. فینبرگ میگوید: «مطمئن نبودم کارگردان از اضافه کردن نور فلوئورسنت در پس زمینه استقبال کند، این کار کمی ریسک داشت.»
اما کارگردان لی آنکریچ (Lee Unkrich) بعد از دیدن نور موافقت کرد. او گفت این فضا شبیه به مکزیک به نظر میرسد. او هم این چراغها و حال و هوای ناشی از آنها را از سفرهایی که به مکزیک داشت به خاطر داشت. درخشش نور سبز که اغلب معنای دیگری را روایت میکرد، حالا با یک معنای متفاوت به کار گرفته شد.
فیلمنامه رنگی پیکسار برای انیمیشنها
کم کم به سراغ تکنولوژی هایپر کالر پیکسار میرویم. درواقع همه فیلمسازها به نوعی فقط با جابهجایی نور و رنگ در سطح تصویر کار میکنند. این قانون کلی بازی است که منجر به ساخت یک فیلم سینمایی میشود. اما پیکسار پا را فراتر از این میگذارد یا شاید هم این کار را با خودآگاهی و نظم بیشتر انجام میدهد.
فیلمهای انیمیشنی که با استفاده از کامپیوتر تولید میشوند و احساسات سنگینی را منتقل میکنند از رنگ و نور دقیق برای انتقال داستان و احساسات کمک میگیرند. از عدم وجود نور سبز در وال-ای گرفته (زمانی که رباتهای پسا رستاخیزی آخرین گیاه را بر روی زمین پیدا کردند) تا گل جعفری نارنجی روشن که نماد سفر میگل به سرزمین جادویی مردگان در کوکو بود و حتی از طریق تضاد میان درخشش رنگ آبی سرد دنیای بعد از مرگ با رنگ قهوهای گرم و دلپذیر شهر نیویورک که سال گذشته در انیمیشن Soul مشاهده کردیم.
انتقال احساسات با تکنولوژی هایپر کالر پیکسار
درواقع تقریباً همه فیلمهای پیکسار با استفاده از یک پالت رنگی خاص ساخته میشوند. این پالت رنگی به ویژگیهای داستانی گستردهای اشاره دارد که فیلمسازانی مانند فینبرگ از آن برای برنامهریزی هر صحنه استفاده میکنند. این پالت یک نقشه راه است و با عنوان فیلمنامه رنگ color script شناخته میشود. اما در مورد کوکو این فرآیند پیچیده شد. زمانی که داستان این فیلم به سرزمین مردگان میرسد همه چیز را به وسیله رنگها جمع میکند. به نظر میرسد آن صحنهها با استفاده از نئون ساخته شدهاند، مانند نسخه بیولوژیکی منطقه شینجوکو توکیو در شب.
فینبرگ میگوید: «زمانی که میخواستیم بر اساس فیلمنامه رنگی پیش برویم، مانند این بود که همه رنگها در سرزمین مردگان وجود دارند. همه اینها در شب رخ میدهند پس نمیتوانستیم از روشنایی روز برای انتقال احساسات استفاده کنیم. هیچ آب و هوایی در سرزمین مردگان وجود نداشت پس نمیتوانستیم از آب و هوا هم برای انتقال احساسات استفاده کنیم. اینها سه عامل بسیار معمولی هستند که ما برای حمایت از داستان از آنها استفاده میکنیم.»
تکنولوژی هایپر کالر پیکسار به همین شکل مورد استفاده قرار میگیرد. استفاده از رنگ برای بیان احساسات یکی از ویژگیهای بارز زندگی است. (انسانها تنها موجوداتی نیستند که سیگنالهایی را با استفاده از رنگ قرمز جذاب یا سبز خطرناک ارسال میکنند.) اما تولید مکانیکی رنگها فرهنگ انسانها را حتی قبل از ثبت تاریخ تعریف کرده و آن را تغییر داده است. تکنولوژی ساخت اشیاء رنگی و علم مربوط به نحوه عملکرد رنگها در دنیا و ذهن ما تغییر و تکامل پیدا کرده است و در کنار آن فرهنگها را هم دگرگون ساخته است. در حال حاضر این تکنولوژی دوباره در حال تکامل است.
درک رنگها
اگر همانطور که یک نفر میگفت حرف زدن درباره موسیقی مثل رقصیدن اطراف معماری است، پس حرف زدن درباره رنگ هم مانند بندبازی در جاذبه صفر یک ایستگاه فضایی است. اما در این مورد مسئله فرق دارد: اول از همه اینکه باید فلسفه اتاق خواب دم دستی که معمولا در اتاق های دانشجویی در موردش صحبت می شود در مورد این موضوع که حتی اگر رنگ قرمزی که من میبینم با رنگ قرمزی که شما میبینید تفاوت داشته باشد، ما آن را قرمز مینامیم را فراموش کنید. اگر هر دو در مورد این موضوع موافق باشیم (و بیایید با هم موافق باشیم) که رنگ قرمز به طول موج نور در جایی بالاتر از 620 نانومتر گفته میشود، خب دقیقاً این امواج چه هستند؟ (گفته میشود اینها نوسانات میدان الکتریکی و مغناطیسی هستند). یا میتوانیم در مورد این موضوع توافق کنیم که نور قرمز از ذرات زیراتمی به نام فوتون که ذرات کوانتومی غیرقابل کاهش با تقریباً 1.8 الکترون ولت انرژی هستند ساخته شده است.
میتوانید فراتر از این بروید و ولتاژ الکترون و نانومتر را برای قرمز همراه با سایر معیارها برای دیگر رنگهایی که میتوانید نام ببرید را در یک خط مستقیم قرار دهید یا مانند ایزاک نیوتون فیزیکدان آنها را در یک دایره جای دهید. با این حال هنوز هم نمیتوانید تمام چیزهایی که با همدیگر معنای یک رنگ را تشکیل میدهند جمعآوری کنید.
ایجاد یک نقشه واقعی با کمک تکنولوژی هایپر کالر پیکسار
با توجه به تکنولوژی هایپر کالر پیکسار یک نقشه واقعی به ابعادی بیش از این نیاز دارد. این به مقدار رنگها از پاستلی تا اشباع نیاز دارد. این به همان مقدار نوری که درباره آن صحبت میکنید نیاز دارد. منظور از این گاهی «روشنایی» یا «شدت» است. رنگی که از نور ساخته شده است با رنگی که با بازتاب نور از یک سطح ساخته میشود تفاوت دارد. این رنگ نه تنها با نحوه بازتاب یا انعکاس نور، بلکه با توجه به رنگ سطح یا شاید یک رنگدانه هم تغییر میکند. همه این موارد را در سه بعد در کنار هم ترسیم کنید و سپس سعی کنید اعداد واقعی را با نحوه عملکرد سیستم مشاهده رنگ انسان تطبیق دهید. برای مثال ما رنگ زرد را روشنتر از سایر رنگها مشاهده میکنیم، حتی اگر روشنایی واقعی یکسان باشد و این فقط شروع پیچیدگی این کار است. به این ترتیب چیزی در اختیار خواهید داشت که به آن فضای رنگ میگویند.
در مورد سینما این موضوع حتی پیچیدهتر هم میشود. تصاویری که روی یک صفحه نمایش میبینید از نوری که درون یک نوار رنگی تابیده میشود یا توسط یک دستگاه دیجیتالی که در بیرون و روی یک سطح منعکسکننده ساخته شده، ایجاد شده است و سپس به کره چشم شما منتقل میشوند. (اتفاقی که به محض ورود این نور به چشم شما میافتد، یعنی جایی که گیرندههای نوری بیوشیمیایی فوتونها را به پیامهای عصبی تبدیل میکنند، کاملاً یک موضوع دیگر است.)
تکامل فرهنگ انسان از طریق رنگها
نکته اینجاست که با توجه به روش استفاده شما «رنگ» میتواند معانی کاملاً متفاوتی داشته باشد.
این یکی از نشانههای فعالیت، تمرین و فرهنگ انسان است. جمع کردن اشیاء رنگی را شروع کردیم، سنگها را آسیاب و به پودر و خمیر تبدیل کردیم و آنها را روی دیوارهای غار و بدن خودمان کشیدیم. و مسلماً با توانایی کنترل و ایجاد نور دقیق و درست پیکسار که با عنوان تکنولوژی هایپر کالر پیکسار شناخته میشود به مرحله جدیدی از تکامل رسیدهایم.
حل مشکل انیمیشن کوکو با تکنولوژی هایپر کالر پیکسار
هیچ یک از فلسفههای پرطمطراق ذکر شده به دانیل فینبرگ کمک نکردند. تیم او باید کاری انجام میدادند. با وجود رنگهای زیاد موجود در فیلم و طیف رنگ بسیار گسترده او نمیتوانست از رنگهای خاصی برای کدگذاری احساسات استفاده کند. پس تیم فینبرگ با تفاوت میزان نور با روشنایی این کار را انجام دادند.
صحنهای که مرگ روح پیر چیچارون در سرزمین مردگان به فراموشی سپرده شد یک صحنه دنبالهدار غمگین است اما پالت رنگ همچنان گسترده است (هرچند در این لحظه بیشتر به رنگ آبی مهتاب متمایل است). به جای از بین بردن رنگها این صحنه فقط روشنایی کمتری دارد و با نئونهای مجازی یا گلهای جعفری نارنجی روشن نشده است و فقط چند فانوس در صحنه وجود دارند. فینبرگ میگوید: «این روشی بود که باید برای کوکو به کار میگرفتیم. به خاطر اینکه این فیلم رنگارنگ دارای یک جهان زنده بود اما هنوز هم نیاز به برانگیختن احساسات بیننده داشتیم.»
با توجه به تکنولوژی هایپر کالر پیکسار کنترل نورپردازی، رنگها و احساسات به معنای فیلمسازی است. پیکسار از سال 1995 که داستان اسباببازیها ساخته شده تاکنون با ساخت 23 فیلم حدود 14 میلیارد بیلیون دلار در سطح جهانی درآمد کسب کردهاند. این رقم حتی با تورم هم تطابق ندارد. هم بچهها و هم بزرگسالان فیلمهای پیکسار را دوست دارند. حتی در زمانی که جهان در قرنطینه به سر میبرد و خبری از سینما نبود، آخرین فیلم پیکسار یعنی Soul در سطح جهانی 117 میلیارد دلار درآمد کسب کرد.
اما من میخواهم رازی به شما بگویم: پیکسار در زمینه انتقال احساسات با رنگها تقلب میکند.
اتاق نمایش ویژه پیکسار
در یک اتاق نمایش ویژه در استودیو Emeryville پیکسار در کالیفرنیا دفتر مرکزی یک صفحه نمایش خیلی خاص است. این نمایشگر بزرگ نیست و شاید عرض آن حدود 3 متر باشد. این صفحه نمایش جلوی در اتاقی قرار گرفته است که یک پنل کنترل خیلی بزرگ با پنج مانیتور کوچکتر و حداقل دو کیبرد در آن جای گرفتهاند. سقف اتاق با نمد پوشانده شده است و مربعهای فرش به جای رنگ استاندارد پیکسار به رنگ سیاه هستند تا میزان آلودگی نور به حداقل برسد.
برای توضیح مورد بعدی و سپس بررسی تکنولوژی هایپر کالر پیکسار باید خبرهای بدی به شما بدهم. رنگهای اولیهای که در دوران ابتدایی یاد گرفتید را به خاطر دارید؟ قرمز، آبی و زرد، درست است؟ خب این اشتباه است. شما باید بتوانید آنها را با سایر رنگها ترکیب کنید ولی این هیچوقت درست از آب درنمیآید، مگر نه؟ حاصل ترکیب آبی و زرد باید رنگ سبز باشد اما در عوض شما به قهوهای میرسید. حاصل ترکیب قرمز و آبی باید بنفش باشد اما باز هم به قهوهای میرسید.
این تا حدی به خاطر این است که رنگهای کاهشی برخی از طول موجهای نور را منعکس و برخی دیگر را جذب میکنند. با ترکیب آنها میتوانید طول موجهای بیشتری را جذب و طول موجهای کمتری را منعکس کنید. همه چیز تاریک میشود. مگر اینکه رنگدانهها و ترکیب آنها را با دقت مدیریت کرده و با رنگهای اولیه فیروزهای، سرخابی، زرد و سیاه شروع کنید. مدل رنگ CMYK که طراحان مجله به آنها علاقه دارند.
این هم اشتباه است زیرا معمولاً مردم نمیتوانند منبع جریان نور را بین یک منبع مانند تلویزیون و یک ستاره که در زمان برخورد نور با سطح آن رنگی میشود از هم تشخیص دهند.
تکنولوژی هایپر کالر پیکسار: رنگهای اصلی
آن رنگهای اصلی دوران دبستان تنها رنگهای اصلی موجود نیستند. اما حتی نیوتون هم درباره این موضوع کمی گیج شده بود. رنگهای اصلی نیوتون رنگهای اصلی خاصی هستند که او در سال 1665 از طریق طیفی که از پنجره روی دیوار انداخته بود به دست آورد، در آن زمان یک بیماری همهگیر در دانشگاه نیوتون شایع شده بود و او در خانه مادرش زندگی میکرد. این داستان آشنا به نظر میرسد، نه؟ نیوتون نور سفید رنگ خورشید را به رنگهای رنگینکمان تقسیم کرد و مرزهای بین این رنگها را به هفت بخش تبدیل کرد: قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش. او نام این دستهبندی را طیف گذاشت اما این دستهبندی رنگهای زیادی را در نظر نمیگیرد. برای مثال رنگهای خارج از طیف شامل صورتی، ارغوانی و البته قهوهای میشوند. (پیش خودتان بماند اما قهوهای در واقع همان زرد تیره است.)
اگر این مطلب را به جای کاغذ از روی یک صفحه نمایشگر میخوانید یعنی در حال دیدن ترکیبی از پیکسلهای نور قرمز، سبز و آبی هستید. این یک مجموعه دیگر از رنگهای اصلی است که به صورت غیر تصادفی در طول موجهای مشابه گیرندههای رنگ چشمهای شما تنظیم شدهاند. درست مانند مدل رنگدانههای CMYK (و رنگ سفید یا کاغذ سفید) و با ترکیب درصدهای مختلف از این رنگها میخوانید میتوانید تقریباً هر رنگی را که چشم انسان قادر به تشخیص آن است تولید کنید. نکته این است رنگهایی که میبینیم مثل زمانی که از فروشگاه رنگ میخریم واقعا از طریق ترکیب فهرستی از رنگهای در دسترس ساخته نشدهاند. این زنجیرهای از نور و انعکاس است که توسط حسگرهای بیولوژیکی چشم ما و مغزی که (همان گوشتی که کاملاً درک نشده است) پشت آن وجود دارد درک میشود.
ویژگیهای نمایشگر پیکسار
حالا اگر به تکنولوژی هایپر کالر پیکسار برگردیم میبینیم که آن صفحه نمایش بزرگ در پیکسار فقط با یک پروژکتور معمولی روشن نمیشود. در عوض سری پروژکتورهای سفارشی Dolby Cinema در پشت دیوار نصب شده است. اگر تا به حال به یکی از سینماهایی که دارای تکنولوژی دالبی هستند رفته باشید حتما به تصاویری که توسط یک پروژکتور ایجاد میشوند نگاه کردهاید، این پروژکتور در واقع یک جفت اسلحه سه لولهای لیزری است که میتواند پرتوهای قرمز، سبز و آبی را تولید کند.
ترکیب این پرتوها طیف وسیعی از رنگها را ایجاد میکند که بینایی انسان بیش از هر چیز دیگری میتواند آن را تشخیص دهد. این دو اسلحه طول موجی دارند که کمی با هم انحراف دارند به شکلی که با استفاده از عینکهای سهبعدی خاص میتوان آنها را از هم تشخیص داد. با وجود یک عدسی برای هریک از این طول موجها مغز شما میتواند آنها را با هم ترکیب کند و توهم بعدی ایجاد نماید.
در تکنولوژی هایپر کالر پیکسار تمام شش پرتو نور از یک منبع میآیند. یعنی پروژکتور دارای رنگ اصلی است. همچنین تجهیزات دالبی گستره روشنایی از تاریک تاریک تا روشن روشن دارند که در صفحه نمایش به آن محدوده دینامیکی میگویند. اما تجهیزاتی که در پیکسار مورد استفاده قرار میگیرند 10 برابر روشنتر از تجهیزات سینمای دالبی است.
مقایسه سینمای دالبی و تکنولوژی هایپر کالر پیکسار
بخشی از توانایی ما در دیدن رنگ به مقدار نوری که پشت آن وجود دارد و مقدار انرژی که به سمت ما میفرستد بستگی دارد. بنابراین اکثر فضاهای رنگی مدرن دارای محوری هستند که با قرار دادن رنگ سیاه در یک طرف (بدون نور) و رنگ سفید در بالا (نور کامل) این را اندازه میگیرند.
واحد استاندارد برای اندازهگیری شدت نور کاندلا (candela) است، مانند ارزش یک شمع. شدت نور همان مقدار نوری است که از یک منبع نور از زاویه دید مشخصی خارج میشود. اما درخشندگی میزان نوری است که توسط چیزی مانند صفحه تلویزیون پخش میشود. آنچه شما نیاز دارید مقدار کاندلا در متر مربع است که با عنوان نیت هم شناخته میشود.
خروجی سینمای دالبی 108 نیت است اما خروجی پیکسار بیشتر از این مقدار است. دومینیک گلین (Dominic Glynn) دانشمند ارشد در مقابل صفحه کنترل سیستم پیکسار به شکل تحسینآمیزی میدرخشد. او میگوید: «ما این پروژکتور را که دارای 600 درصد قدرت لیزر اضافی است انتخاب کردهایم. در این صفحه میتوانیم بالاتر از هزار نیت هم برسیم. این یکی از باریکترین و بینقصترین نمایشگرهای درجهبندی رنگ است که میتوانید تصور کنید.»
بنابراین این اتاق پروجکشن جایی است که قابلیت پخش رنگ با دامنه وسیع و محدوده پویایی بالا با مجموعههای مجازی ساخته شده توسط پیکسار که هر یک فیزیک مجازی نور مخصوص به خود را دارند ترکیب میشوند. افرادی مانند گلین میتوانند دنیای از رنگ را ایجاد کنند که با دنیایی که من و شما در آن زندگی میکنیم خیلی تفاوت دارد. گلین میگوید: «ما میتوانستیم کل مجموعه را با لیزر سبز رنگ روشن کنیم، انجام این کار در دنیای واقعی خیلی سخت است.»
تکنولوژی هایپر کالر پیکسار در فیلم Inside Out
شما این تکنولوژی هایپر کالر پیکسار را در فیلم کوکو دیدهاید، اما شاید فیلمی که بیشترین تفاوت را ایجاد کرده است Inside Out باشد. این فیلم درباره احساسات شخصی است که در ذهن یک دختر 11 ساله وجود دارند. زمان تولید فیلم Inside Out دالبی در حال کار بر روی نسخههای داخل خانه استاندارد جدید خود برای رسیدن به محدوده دینامیکی بالا بود.
طیف رنگی که این میتوانست منتقل کند بزرگتر بود. «شیب مقیاس خاکستری» بین تیرهترین سیاه و روشنترین سفید این امکان را برای سینماهایی که دارای این تجهیزات بودند (در ابتدا فقط نیمی از سینماها مجهز به این وسایل بودند) فراهم میکرد که نور فضا را آنقدر کم کنند که صفحه سیاه از دیوار قابل تشخیص نباشد (گلین میگوید: «البته به جز علائم خروجی که مشخص بودند.»). این یک استاندارد کاملاً جدید بود اما مدیرهای فیلمبرداری پیکسار آن زمان برای گسترش بیشتر این تکنولوژی تلاش میکردند.
رنگهای که یک سیستم پروجکشن میتواند بازتولید کند با یک فضای رنگ مثلثی شکل که رنگهای قرمز، سبز و آبی در گوشههای آن قرار دارند ترکیب شده است و سایر چیزها ترکیبی از رنگهای داخل خطوط هستند. اما این مثلث رنگی همیشه کوچکتر از رنگهای موجود در جهان یا حتی رنگهایی است که چشم و ذهن انسان توانایی تشخیص آنها را دارد. درنتیجه دست پیکسار در این زمینه بازتر است. گلین میگوید: «رنگهای خاص گوشههای قرمز، سبز و آبی مثلث چیزی نیست که در زیر نور ماوراءبنفش قادر به دیدن آن باشید. ما با خودمان گفتیم اگر تمام بخشهای خارج از محدوده سینمای سنتی را قلقلک دهیم چه اتفاقی میافتد؟»
استفاده از رنگها برای نشان دادن احساسات در فیلمهای پیکسار
گلین بر روی کیبرد پنل کنترل میزند و یکی از صحنههای Inside Out را روی صفحه بالا میآورد. صحنهای که شادی و غم به قلمرو ناخودآگاه وارد میشوند. گلین صحنه را پخش میکند: شادی و غم وارد یک اتاق تاریک میشوند و جنگلی پر از کلم بروکلیهای غولپیکر میبینند که کنارههای آن روشن شده و به نظر میرسد با یک نور سبز روشن طراحی شده است. آنها به سمت یک راهپله قرمز رنگ میروند و به سمت بینهایت حرکت میکنند. سپس در آنجا با شخصیت دیگری به نام بینگ بونگ که یک دوست خیالی شبیه دلقک است و در قفسی ساخته شده از بادکنکهایی به رنگ آبنبات زندانی شده است آشنا میشوند. گلین در این مورد میگوید: «در واقع اینها به همان اندازهای اشباع شدهاند که امروزه میتوان در سینمای دیجیتال نظیرش را دید.»
سپس او دوباره با استفاده از تمام امکانات صفحه نمایش یکی از آتشبازیهای درجه یک سینمای دیجیتال را به ما نشان میدهد. «آنها از درها میگذرند و شما میتوانید یک نمای دور کوچک از آنها را در دوردست مشاهده کنید، سپس ناگهان همه چیز در اختیار ما قرار میگیرد.» تصویر گسترده میشود و دوربین به سمت جنگل کلم بروکلیها میرود اما این بار بروکلی یک اشارهگر لیزری سبز رنگ است که در برابر سیاهی میدرخشد. به این ترتیب از تکنولوژی هایپر کالر پیکسار استفاده میشود.
تماشای Inside Out در تلویزیونهایی که هنوز ساخته نشدهاند!
طاق قرمز رنگی که در اطراف راهپله وجود دارد روشنترین رنگ قرمزی است که تا به حال دیدهام و وقتی شادی و غم از پلهها پایین میروند لبههای صفحه ناپدید میشوند. اتاق و کل جهان به جز راهپلهها تاریک میشوند. بادکنکهای زندان بینگ بونگ غیرعادی به نظر میرسند، مانند یکی از سگهای جف کونز با قدرتهای عجیب. گلین میگوید: «میخواهم بگویم که 60 درصد این فریم خارج از محدوده سینمای دیجیتال سنتی است. ما نسخهای از این فیلم در دسترس داریم که به صورت خلاقانه تائید شده و برای نمایش در تلویزیونهایی که هنوز وجود ندارد ساخته شده است.» فقط در صورتی میتوانید آنها را ببینید که Inside Out را در یکی از سینماهای فانتزی مجهز به دالبی تماشا کرده باشید.
شما نمیتوانید این رنگها را برای خانه خود بخرید. اما پیکسار نمونه اولیهای از این تلویزیون را در اختیار دارد. این تلویزیون در اتاق کناری اتاق صفحه نمایش قرار دارد. من گلین را متقاعد کردم که آن را به من نشان دهد و زمانی که تلویزیون به حداکثر روشنایی خود رسید نگاه کردن به آن دردناک بود. بعد از تماشای این نور تصویری ایجاد میشود که مانند تصویر ایجاد شده بعد از خیره شدن به خورشید است.
گسترش دید رنگی انسان با تکنولوژی هایپر کالر پیکسار
پاپی کرام (Poppy Crum) عصب شناسی است که در دالبی تحقیقات خود را انجام میدهد و روی بسیاری از روشهای گسترش محدوده درک انسان کار کرده است. برای مثال دیدن تصاویر در محدودههای دینامیکی بسیار بالا نه تنها میتواند پاسخهای خودکار را مانند سرخ شدن ناشی از قرار گرفتن در معرض آتش آن هم فقط با تماشای فیلمی از شعلهها تحریک کند، بلکه باعث بروز پاسخهای روانی نیز میشود. کرام میگوید تحقیقات او نشان میدهند که این ترفندهای افزایش نور میتواند کل تجربه احساسی تماشای فیلم را افزایش دهد.
نمایشگر دالبی باعث ایجاد تصورات بسیار زیبایی هم برای گلین شده است. او از من پرسید میدانم چطور گیرندههای رنگی در چشم انسان میتواند سفید شوند؟ درواقع آنها از مولکولهایی استفاده میکنند که دامنه خاصی از طول موج نور را جذب کرده و سیگنالهای رنگی را از شبکیه به مغز منتقل میکنند.
پاسخ من مثبت بود: «شما در مورد اثرات کنتراست و تصاویر بعد از آن صحبت میکنید.»
گلین جواب داد: «دقیقاً»
استثناءهایی در دید رنگی انسان
تکنولوژی هایپر کالر پیکسار هم این ویژگی را در نظر گرفته است. این خاصیت دید رنگی انسان قبل از اینکه کسی در مورد گیرندههای نوری رنگی در چشمها چیزی بداند هم دانشمندان را خسته کرده بود. متفکران رنگ در قرن نوزدهم متوجه شدند که رنگهای یکسان یا بهتر است بگوییم اشیائی که رنگ یکسانی دارند ممکن است بر اساس رنگ زمینه و رنگهایی که در اطراف آنها وجود دارند متفاوت به نظر برسند.
همچنین برعکس این موضوع هم صادق بود، یعنی طیفهای مختلف رنگ در زمینههای متفاوت یکسان به نظر میرسیدند. این یکی از ترفندهایی بود که مغز رنگ بین توانایی انجام آن را داشت. سطوح مختلف روشنایی رنگی را که مردم میبینند تغییر میدهند. نگاهتان را از یک جسم روشن مانند یک شمع بگیرید، تصویری که بعد از آن مشاهده خواهید کرد رنگ مکمل آن نور بر روی یک چرخه رنگ خواهد بود. در همه این موارد به نظر میرسد مغز رنگهایی را تولید میکند که واقعا وجود ندارند.
حالا گلین میگوید ممکن است بتوانیم بر روی این اثرات توهم مانند کنترل پیدا کنیم. اگر گیرنده رنگ سبز را با طول موج متوسط و با حداکثر حساسیت منفجر کنید «در واقع میتوانید حساسیت یا حساسیت درک شده را نسبت به رنگهای دیگر هم در کنار آن افزایش دهید.» این شبیه به نسخه لیزری نقاشیهای پرچم مشهور جسپر جونز میشود، بعد از تماشای این نقاشیها وقتی جای دیگری را نگاه کنید میتوانید رنگهای درست پرچم ایالات متحده جلوی چشم خود مشاهده کنید.
جمعبندی
با بررسی تکنولوژی هایپر کالر پیکسار و بر اساس گفتههای گلین میدانیم که اگر در یکی از صحنههای فیلم طول موج نور سبز به شکل بسیار ظریفی وارد صحنه شود و سپس کم کم سبزتر شود و در یک لحظه رنگ سبز تمام صفحه را در بر بگیرد، این فیلم میتواند با این رنگ مکمل باعث ایجاد یک پستصویر شود. شما تصور میکنید در حال دیدن یک رنگ قرمز مشخص هستید نه اینکه یک واکنش عصبی فیزیولوژیکی نسبت به محرک روی صفحه نمایش نشان داده باشید. در صورت انتخاب طول موج دقیق «میتوانید کاری کنید فرد رنگی را ببیند که در شرایطی غیر از این قادر به دیدن آن نیست. هیچ راه طبیعی برای درک آن رنگ وجود ندارد.»
آن رنگ روی صفحه نمایش داده نمیشود. این چیزی نیست که یک پروژکتور بتواند پخش کند و یا یک کامپیوتر توانایی تولید آن را داشته باشد. این میتواند عامل شناخت خالص باشد، برای هر یک از بینندگان متفاوت است، فقط در ذهن وجود دارد و سپس محو میشود. هرچند اگر فکرش را کنید این برای تمام رنگها صادق است.
درباره نویسنده؛
ادام راجرز مطالب علمی می نویسد.او قبل از همکاری با مجله وایرد، در ام ای تی و مجله اخبار هفتگی مطلب می نوشت. او نویسنده یکی از کتاب های علمی پرفروش نیویورک تامز به نام “اثبات: علم الکل” هم هست.کلمه کلیدی: تکنولوژی هایپر کالر پیکسار
۰ دیدگاه