صفحه نخست < مجله ها < The Guardian < تولیدِ آثار هنری بیش از حد نیاز ما است

تولیدِ آثار هنری بیش از حد نیاز ما است

6 فروردین 1401 | The Guardian, فرهنگ و هنر

© برگرفته از The Guardian، نوشته Anne Helen، منتشر شده در 20 نوامبر 2021
میزان پیچیدگی مطلب: متعادل
زمان تخمینی مطالعه: 6 دقیقه
بازیگران سریالها

بخشی از متن

این روزها رسانه به بخش جداناپذیر زندگی ما تبدیل شده است. هر روز تعداد برنامه‌هایی که تولید می‌شود، در حال افزایش است. در این دریای شناور نمی‌توان تمام این آثار تلویزیونی را تماشا کرد. در حقیقت تلاش برای اینکه تمام این برنامه ها را ببینیم، یک آرزوی محال است. اما این شرایط یک بستر مناسب برای ما ایجاد می‌کند که بتوانیم طبق سلیقه خود اثر هنری خوب ببینیم و بشنویم. در این مطلب درباره این مبحث به صورت کاربردی صحبت شده است.

لطفا در انتهای صفحه به این مقاله امتیاز دهید.

با این همه فیلم، برنامه تلویزیونی، موسیقی، کتاب، پخش آنلاین، انواع بازی‌ها و پادکست‌ها که به راحتی در دسترس هستند و برای جلب توجه ما رقابت می‌کنند، چگونه می‌توانیم همه آن‌ها را تماشا کنیم؟ 

به یاد دارم در سال ۲۰۱۲، فکر می‌کردم می‌توانم همه چیز را دنبال کنم. منظور من از “همه چیز” همه برنامه‌های تلویزیونی، فیلم ها و موسیقی‌های خوب بود. در آپارتمان کوچکم در آستین تگزاس (Austin)، مطالب توییتری منتقدانی را که دوست داشتم می خواندم، سپس آنچه را که آن‌ها توصیه می‌کردند تماشا می‌کردم. مستندهای مهم و تئاترهایی را که پر طرفدار بودند می‌دیدم. به صد آلبوم برتر سال گوش می‌دادم و به سینما می‌رفتم و فیلم‌های پرفروش را همراه نوجوانان پرشور می‌دیدم، به برنامه‌های رادیویی محبوب گوش می‌دادم، آثار آخرین برندگان همایش‌ها را می‌دیدم و می‌خواندم، اما هنوز هم اثر جدیدی برای تماشا یا خواندن وجود داشت و این چرخه پایان ناپذیر بود.

یا به عبارت بهتر، می‌توانم بگویم من در دریای باشکوه و در حال گسترش رسانه‌ها، دست و پا می‌زدم. این سبک زندگی، کاملا متضاد با زمان جوانی من است که گزینه‌ها و انتخاب‌هایم محدود به گزینه‌های فروشگاه اجاره ویدئو می‌شد که با پرداخت مبلغی می‌توانستم فقط مواردی را ببینم که در آن فروشگاه در دسترس بودند. البته موارد دسترسی من بعدا هم یا غیرقانونی بودند (BitTorrent) یا به هنرمند پول بسیار کمی پرداخت می‌شد (Spotify). اما با این وجود، احساس می‌کردم توانستم بالاخره به یک منبعی دسترسی داشته باشم که به راحتی به من اجازه می‌داد تا وقتی کسی این سوال را می‌پرسید «آیا دیده‌ای، خوانده‌ای یا شنیدی؟» به راحتی پاسخ دهم: بله!

البته خیلی زود تعداد برنامه‌های تلویزیونی، سینمایی و سریال که باکیفیت بودند و سر زبان‌ها افتاده بودند، افزایش یافت. تماشای سریال وایر (The Wire) و سوپرانوز The) Sopranos) و درگیر شدن با  مَد من (Mad Men)، برکینگ بد (Breaking Bad)، گیم آف ترونز (Game of Thrones) و هوملند (Homeland) کافی نبود. هر روز تعداد سریال‌های باکیفیت و پرطرفدار بیشتر می‌شد و گزینه‌‌های بیشتری در دسترس بود.

فیلم و سریال های روز دنیا

حفظ تسلطم بر روی همه این موارد  هر روز سخت‌تر و سخت‌تر می‌شد: من یک استاد مطالعات رسانه‌ای بودم که می‌توانستم ساعاتی از روز خود را به تماشای آثار رسانه‌ای اختصاص دهم. اما هنوز خیلی عقب بودم و هر روز آثار بیشتری به لیست من اضافه می‌شد. در این مسیر که چیزی شبیه یک وعده غذایی بی پایان بود، روی تلویزیون تمرکز کردم. اما تلویزیون تنها بخشی از این منبع بزرگ بود. تقریبا زمانی که گزینه‌های تلویزیونی شروع به گسترش و عرضه بیشتر کردند، دسترسی ما به منابع دیگری مانند یوتیوب، نیز افزایش یافت.

 

به عنوان مثال، در سال 2009، 7 میلیون نفر در سراسر جهان از اسپاتیفای (Spotify) استفاده می‌کردند و دسترسی به موسیقی نامحدود آن داشتند. تا سال 2014، این آمار به 60 میلیون رسید. همچنین در سال 2009، یوتیوبر نوجوانی با نام فِرد، اولین نفری شد که کانال او به یک میلیون مشترک رسید. تا سال 2014، کانال‌های یوتیوب زیادی به این عدد رسیدند. تا سال 2012، هر دقیقه 10 ساعت موسیقی و صدا در ساوندکلاود (SoundCloud) آپلود می‌شد که باعث پیشرفت روش‌های سنتی تولید و توزیع شد. در سال 2010، هر ماه حدود 1500 پادکست در آی تیونز (iTunes) عرضه شد. تا سال 2015، این عدد به 6000 رسید. هر روز تعداد این نوع برنامه‌ها و امکانات افزایش می‌یافت.

در این بین، مسئله‌ی دیگری نیز مطرح بود. من حرف مشترک با دیگران درباره این برنامه‌ها نداشتم. به عنوان مثال، با دوستانم که به نظر می رسید همگی مسیرهای مختلفی را در پیش گرفته بودند، یا با دانش آموزانم که احتمالا اصلا چیزی تماشا نمی‌کردند، حرف مشترکی نداشتم. یا حتی در رسانه‌های آنلاین، هنر خلاصه نویسی اپیزود هر روز کمتر و کمتر مورد استقبال قرار می‌گرفت. بخشی از این موضوع را می توان به گردن نتفلیکس انداخت، که در سال ۲۰۱۳، کار خود را برای انتشار کل یک فصل در یک زمان آغاز کرد. عامل دیگر تغییر شرایط بود که برای اولین بار در دهه 1980 آغاز شد و دسترسی و ساخت آثار تلویزیونی را آسان‌تر کرد. اگر بخواهیم به صورت آمار این موضوع را بررسی کنیم، 389 برنامه تلویزیونی در ایالات متحده در سال 2014 پخش شد که این عدد در سال 2002  حدود 182 بود.

در همین زمان بود که منتقدان در روزنامه‌های مختلف این دغدغه و سوال را مطرح کردند که آیا پدیده جدیدی درباره آثار تلویزیونی در حال رخ دادن است؟ روزنامه گاردین در سال ۲۰۱۵ نوشت: “چهارصد برنامه وجود دارد و زمانی برای تماشای آنها نداریم: آیا آثاری که تولید می‌شوند بیش از حد هستند؟” نیویورک تایمز نیز نوشت: “آیا آثار تلویزیونی زیادی برای انتخاب وجود دارد؟” منتقدان به شکل‌های مختلف این سوال را مطرح کردند. یک نظرسنجی که توسط Hub Entertainment Research انجام شد نشان داد که 42٪ از بینندگانی که حداقل پنج ساعت در هفته، تلویزیون تماشا می‌کردند، بر این باور بودند که آثار تلویزیونی زیادی در سال ۲۰۱۴ برای تماشا وجود دارد.

اما این نظرسنجی نکته جالبی هم پیدا کرد: 81 درصد از بینندگان گزارش دادند که زمانی را که صرف تماشای تلویزیون می‌کردند، صرف تماشای برنامه‌هایی کردند که واقعا دوست داشتند. برای هر کسی که با روش قدیمی تلویزیون  بزرگ شده و گزینه‌های زیادی در دسترس نداشته، این یک تغییر واقعی است. به جای اینکه پنج شنبه شب خود را صرف تماشای تکرار یک کمدی کنید که در وهله اول واقعاً دوست نداشتید، فقط برای اینکه چیزی را قبل از شروع سریال فرندز (Friends) داشته باشید، می‌توانید برنامه‌ای را تماشا کنید که خودتان آن را انتخاب کردید و دوست دارید.

با این حال، باز هم محدودیت‌هایی وجود داشت. زمانی که در سال ۲۰۱۷ Hub Entertainment Research دوباره این سوال را مطرح کرد، تنها 73٪ پاسخ دادند که وقت خود را صرف تماشای برنامه هایی می‌کنند که واقعاً دوست دارند؛ در حالی که درصد افرادی که احساس می کردند “آثار تلویزیونی بیش از حد هستند” از 42٪ به 49٪ رسید. این نظرسنجی از پاسخ دهندگان نخواست که استدلال خود را بیان کنند اما شاید آنها هم پاسخی شبیه پاسخ من را می‌دادند. من نیمی از برنامه‌هایی که تماشا می‌کردم، از روی یک گرایش عجیب و غریب کمال گرایی بود و نیمی دیگر را تماشا می‌کردم زیرا احساس می‌کردم باید این کار را انجام دهم. به خصوص اگر می‌خواستم بخشی از یک دنیای فرهنگی خیالی آنلاین باشم.

من دو قسمت از یک برنامه تلویزیونی را تماشا می‌کردم، تنها به این دلیل که نمی‌خواستم به کل فصل متعهد باشم. جستجو کردن در میان اسامی برنامه‌های مختلف، شبیه به نگهداری از صدها کودک کوچک بود، همه آن‌ها سعی داشتند توجه من را جلب کنند و در نهایت از من ناامید می‌شدند. هر وقت پوستر یک برنامه جدید را در مترو می‌دیدم که قبلا هرگز نام آن را نشنیده بودم، افکار مختلف به سراغم می‌آمد. این شبکه ها چطور می‌توانستد این همه برنامه به شکل‌های مختلف، با این همه فصل تولید کنند؟ هدف آن‌ها از این حجم تولید محتوا چه بود؟

البته این احساس غیرمنطقی و کاملاً اشتباه بود. زیرا پدیده جدید برنامه‌های تلویزیونی به معنای آثار بیشتر بود، اما یک معنای دیگر هم داشت! و آن مفهوم، این بود که هر کدام از این برنامه‌ها مخاطبان خاص خود را داشتند. مثلا برخی از آن ها مناسب من یا افراد شبیه به من از طبقه متوسط ​​و سفیدپوست نبودند. تاریخ تلویزیون نشان می‌دهد مدیران متوجه شدند که افراد دیگری غیر از سفیدپوستان نیز می‌توانند برای آثار مربوط به خودشان هزینه کنند. به عنوان مثال، سیاه پوستان پول خرج می کنند و همچنین همجنس گرایان نیز مخاطب برخی برنامه‌های مربوط به خودشان هستند.

فیلمهای نتفیلیکس

اما نکته‌ی مهمی که در مورد نتفلیکس وجود داشت، این بود که بر خلاف خیلی از شبکه‌های دیگر، سعی در جذب نوع خاصی از بیننده نداشتند که بتوانند از آن طریق تبلیغ خاصی را بفروشند. در حقیقت اصلا هیچ تبلیغ کننده‌ای وجود نداشت و رویکرد این برنامه متفاوت بود. به عبارت دیگر، نتفلیکس تنها سعی می‌کرد محتوای کافی داشته باشد که بتواند همه علایق را جذب و متقاعد کند که برای خدماتش پرداخت ماهانه انجام دهند. نتفلیکس برای اینکه جایگاه خود را بالاتر ببرد، مجموعه اطلاعاتی نیز در اختیار همه قرار داد که حاصل بازخورد میلیون ها مشتری بود تا کار مصرف کنندگان آسان‌تر شود. به کمک این بازخوردها شما متوجه می‌شدید که کدام برنامه‌ها محبوب هستند و افراد هم سلیقه شما چه برنامه‌ای را بیشتر پسندیدند. این مسئله کار مخاطبان را آسان‌تر می‌کرد و بهتر می‌توانستند انتخاب کنند.

شاید شما هم این احساس را داشته باشید، اما مطمئناً برای من اینطور نیست. در آن زمان، من به سختی در کارم مداومت داشتم و سعی می‌کردم ثبات نسبی پیدا کنم. من هر روز درگیر نوشتن نقد یک فیلم یا چند ساعت از آخرین نمایشی که دیده بودم، می‌شدم. یا حتی موسیقی را تا پایان گوش می‌دادم. اما خیلی سریع به تعداد مواردی که باید به سراغ آن‌ها می‌رفتم، اضافه می‌شد.

بنابراین تصمیم گرفتم روش کار خود را تغییر دهم. ابتدا گوش دادن به بیشتر پادکست‌ها را به جز مواردی که واقعا دوست داشتم، متوقف کردم. زمانی که می‌خواستم تلویزیون تماشا کنم، فقط به سراغ مواردی می‌رفتم که به من احساس آرامش می‌داند، حتی اگر از نظر دیگران بی کیفیت یا قدیمی بود. برای من دیگر مهم نبود که با یک هفته، یک ماه یا یک سال تاخیر آن آثار را تماشا کنم. من متوجه شدم از الگوریتم اسپاتیفای (Spotify) متنفرم، اما از موسیقی که به روش قدیمی می‌شنوم، لذت می‌برم. من گاهی از سینما دور می‌شوم و گاهی به سراغ آن می‌روم. در هر شرایطی باشم به خودم احساس بد منتقل نمی‌کنم.

اگر امروز کسی آن نظرسنجی را به من بدهد و بپرسد که آیا تلویزیون آثار بیش از حد تولید می‌کند یا نه؟! من خواهم گفت نه! خوشحالم که چیزهای زیادی برای انتخاب وجود دارد تا افراد تشویق به تماشای این برنامه‌ها و حتی تماشای مجدد آن‌ها شوند و آثار زیادی مورد تحسین قرار بگیرند. امیدوارم آثار عجیب و غریب، متفاوت و خاص بیشتری وجود داشته باشد که درک ما را به چالش بکشد و امیدوارم نمایش‌های تلویزیونی بیشتری مانند تد لاسو  (Ted Lasso) وجود داشته باشد که به ما احساس خوب منتقل کنند.

امتیاز به محتوای مقاله

امتیاز به محتوای مقاله

یک ستاره ← پنج ستاره

یک ستارهدو ستارهسه ستارهچهار ستارهپنج ستاره

میانگین امتیاز: ۵.۰۰ از ۵

تعداد رای ها: ۱

Loading...
نویسنده مقاله: Anne Helen

نویسنده مقاله: Anne Helen

آن هلن پترسن

آن هلن پترسن، استاد مطالعات فیلم و رسانه در کالج ویتمنِ واشنگتن است

اگر در متن این مقاله اشتباه تایپی و یا غلط املایی پیدا کرده اید، لطفا اشتباه را هایلایت کنید و از طریق فشردن Ctrl+Enter به ما اطلاع رسانی کنید.

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چرا ثروتمند نیستید؟

چه عواملی چگونگی ثروتمند شدن افراد را تعیین می‌کند؟ آیا ممکن است شانس، نقشش بزرگتر از آن چیزی باشد که کسی انتظارش را دارد؟ و چگونه می‌توان از این عوامل، هر چه که هستند، برای تبدیل جهان به مکانی بهتر و عادلانه‌تر بهره‌برداری کرد؟

زنی گلی صورتی به اندازه صورتش بغل کرده

با افکارتان تنها بمانید

بیشتر ما به خاطر سبک زندگی مدرن، زمان فراغت خود را صرف دنیای بیرون می‌کنیم، اما آیا بهتر نیست کمی به سراغ درون خود برویم و با افکارمان تنها بمانیم؟

پرینس

بهترین تکنوازی های گیتار در تاریخ

نتایج نظرسنجی نشریه «گیتار پلیر» از خوانندگان نشان می دهد که برترین گیتاریست های تمام دوران؛ دیوید گیلمور، جیمی پیج، جیمی هندریکس، ادی ون هیلن و برایان مِی هستند. با معرفی 20 تکنوازی برتر تاریخ همراه ما باشید.

سیمپسون ها

مصاحبه با جان سوارتزولدر نویسنده مجموعه سیمپسون ها

اولین مصاحبه طولانی با یکی از معتبرترین نویسندگان طنز نویس تمام دوران‌ها.

انواع سبکهای ارتباطی

آشنایی با انواع سبک‌های ارتباطی در روابط

بسیاری از مشکلاتی که ما در روابط خود داریم به خاطر داشتن سبک ارتباطی متفاوت با شریک زندگی‌مان است؛ آشنایی با سبک‌های ارتباطی می‌تواند باعث رفتار آگاهانه‌تر و در نتیجه بهبود روابط ما شود.

امواج فراصوت

چگونه امواج فراصوت می‌توانند بافت استخوانی را درمان کنند؟

تحقیقات جدیدی درباره امواج صوتی صورت گرفته که نتایج شگفت انگیزی از اثرات این امواج در بازسازی استخوان را نشان می دهد.

آیا برای تکان دادن خودتان آماده هستید؟

آلبوم جدید بیانسه، اشتهای مردم را برای رقصیدن و توانایی او را برای انطباق با زمانه، آزمایش خواهد کرد.

داستان نان

معرفی 10 نوع نان اروپایی و داستان های جذابشان

نان از جمله مواد غذایی است که از زمان‌های قدیم مورد استفاده قرار می‌گیرد و جزو جدایی ناپذیر همه خانه‌ها است. در اینجا با ده نوع نان اروپایی آشنا می‌شویم.

خودشناسی

روشی برای تغییر دیدگاه دیگران

از ارزش‌ها و باورهای خود به‌عنوان یک سلاح استفاده نکنید بلکه آن‌ها را به‌عنوان یک هدیه ارائه دهید.

آب اشامیدنی

داستان تکامل نوع انسان و ارتباطش با نیاز شدید انسان به نوشیدن آب

ما بیش از بسیاری از پستانداران دیگر به آب وابسته هستیم و مجموعه ای از استراتژی های هوشمندانه برای به دست آوردن آن ایجاد کرده ایم.

Pin It on Pinterest

بازخورد
بازخورد
چطور به این سایت امتیاز می دهید؟
آیا دیدگاه اضافه ای دارید؟
بعدی
در صورت تمایل برای پیگیری از سمت ما، ایمیل خود را وارد کنید
برگشت
ارسال
از ارسال نظر شما سپاس گذاریم.

Spelling error report

The following text will be sent to our editors: