تقسیم بندی کار بین زوج ها: زندگی شخصی محققان
قبلا فکر میکردم پژوهشگران جنسیت هم در زمینه تقسیم کار بین زوج ها شبیه به ما هستند، آنها هم باید کف خانه را جارو کنند، به خورد و خوراک بچهها رسیدگی کنند و توالت خانه را تمیز کنند.اما بعدا متوجه شدم که آنها هیچ شباهتی به ما ندارند.
بر اساس آمارهای به دست آمده در زوجهایی با جنس مخالف که فرزند خردسال دارند و هر دو والد دارای شغل تمام وقت هستند، مادرها نسبت به پدرها در هفته تقریباً پنج ساعت بیشتر کار با دستمزد و بدون دستمزد انجام میدهند.
با این حال، بیشتر جامعه شناسهایی که اخیراً در مورد تقسیم کار با آنها صحبت کردم، میگفتند در خانه آنها کارها به صورت عادلانه تقسیم میشوند. درک عمیق این محققها از زندگی خانوادگی به آنها کمک کرده بود استراتژیهایی برای جلوگیری از همان نابرابریهایی پیدا کنند که سر کار در مورد آنها مطالعه میکنند، البته این افراد هنوز هم گاهی با هنجارها و کلیشههای جنسیتی که سعی در تضعیف روحیه آنها دارند مبارزه میکنند.
جامعهشناسها هم تحت تاثیر محدودیتهایی که جامعه بر روی تصمیمگیریهای روزمره افراد میگذارد قرار میگیرند. کسانی که با آنها مصاحبه کردم بر روی این نکته تاکید کردند که تحصیلات، درآمد، ثبات شغلی، انعطافپذیری شغلی، و دسترسی به مراقبت از کودکان، باعث شده تحقق اهداف برابریخواهانهای که در نظر دارند برای آنها آسانتر شود. البته من فقط با زوج هایی با جنس مخالف مصاحبه کردم. زوجهای همجنسگرا در زمینه مدیریت خانه با فشارهای فرهنگی متفاوتی روبرو هستند و تمایل دارند کارهای خانه را به صورت مساوی تقسیم کنند.
استراتژیهای جامعه شناسها
با این حال، ما میتوانیم از کارهایی که این کارشناسها در زمینه تقسیم کار بین زوج ها در خانه خود انجام دادهاند درس بگیریم. سه مورد از استراتژیهایی که آنها به کار میبرند به شکل ویژهای در ذهن من جای گرفته است. اولین استراتژی مبارزه با این باور غلط است که مادرها والد بهتری از پدرها هستند، این باور باعث میشود زنها زمان بیشتر و مردها زمان کمتری را برای مراقبت از فرزندان صرف کنند. ویلیام اسکاربرو (William Scarborough) جامعه شناس دانشگاه تگزاس شمالی به من گفت حتی وظایفی را که همسرش راحتتر میتوانست انجام دهد او بر عهده میگرفت.
برای مثال پسر کوچکش وقتی با همسرش به حمام میرفت رفتار بهتری از خود نشان میداد. او گفت: «اما به جای اینکه برای انجام این کار به او تکیه کنم، خودم بچه را به حمام میبردم حتی با وجود اینکه انجام این کار دو برابر بیشتر از حالت معمول طول میکشید. در نهایت یاد گرفتم چطور باید این کار را انجام دهم و از آن به بعد بدون دردسر او را به حمام میبردم.»
استراتژی دوم تقسیم کار بین زوج ها
استراتژی دوم ساده است: از شریک زندگی خود به خاطر کاری که در خانه انجام میدهد تشکر کنید. کارشناسهای متعددی به من گفتند که این استراتژی مفید بوده است، همچنین تحقیقات نشان میدهد زمانی که نشان میدهید متوجه همکاری کردن افراد شدهاید آنها نسبت به انجام کارهای خانه کمتر احساس بدی پیدا میکنند، ریچارد پتس (Richard Petts) جامعه شناس دانشگاه استیت بال، به من گفت: «به نظر من اشاره کردن به این نکته که رسیدگی به امور خانه هم یک نوع کار است و تشکر از شریک زندگیتان برای انجام آن کار، به شدت باعث پیشرفت شما در این زمینه میشود.»
استراتژی سوم تقسیم کار بین زوج ها
استراتژی سوم تقسیم کار بین زوج ها انجام دادن چند کار پشت سر هم است. دنیلا نِگرایا (Daniela Negraia) جامعه شناس دانشگاه آکسفورد به من گفت از آنجایی که میدانست زنها به صورت متوسط بیشتر از مردها کارهای خانه را انجام میدهند این استراتژی را روی همسرش به کار گرفت.
نگاریا به من گفت: «راه حل ما این بود که یک روز، مثلاً یک روز آخر هفته را انتخاب کنیم و فقط به این فکر کنیم که چه کارهایی داریم و سپس کار را همزمان شروع و همزمان تمام میکنیم.» اسکاربرو هم که طرفدار انجام کارهای خانه با شریک زندگی است، گفت که این کار «اجازه نمیدهند زوجها با هم غریبه شوند.»
مقاومت در برابر الگوها
محققهایی که با آنها مصاحبه کردم میگفتند از تکرار مواردی مانند اینکه پدرها وقت بیشتری با پسرهای خود میگذرانند تا دخترهایشان، مادرها بیشتر از پسرانشان دخترانشان را درگیر کارهای خانه میکنند و اینکه معمولا مادرها اوقات فراغت کمتری نسبت به پدرها دارند، خودداری کنند. همچنین محققان به این نکته توجه می کنند که تقسیم عادلانه کارهای خانه و مراقبت از فرزندان نه تنها به خودی خود خوب است، بلکه میتواند باعث ایجاد خانواده ای شادتر بشود.
برای مثال، محققان با مشاهده مطالعاتی که نشان میداد “داشتن پیوند قویتر با پدر میتواند برای بچهها سودمند باشد” و “وقتی زنان احساس میکنند تقسیم وظایف عادلانه است از رابطه خود رضایت بیشتری دارند”، انگیزه انجام این کارها را پیدا می کردند.
تقسیم کار بین زوج ها: بار ذهنی
اما این آگاهی به تقسیم کار بین زوج ها، به تنهایی برای غلبه بر نیروهای فرهنگی قدرتمندتری که کار خانه و فرزندپروری را شکل میدهند کافی نیست. زنانی که با آنها مصاحبه کردم تمایل داشتند به صورت نامتناسبی علاوه بر کنترل عناصر مدیریتی مربوط به اداره خانه، مسئولیت «بار ذهنی» خانواده خود را هم بر عهده بگیرند. منظور از بار ذهنی کارهای احساسی و برنامهریزیهای نامرئی مانند بررسی اینکه آیا بچهها به لباس جدید نیاز دارند، برنامهریزی برای گردشهای خانوادگی و به خاطر داشتن فرستادن کارت تولد برای عزیزان است.
نگاریا که مسئولیت بار ذهنی بیشتری را نسبت به شوهرش بر عهده دارد یک راه خلاقانه ابداع کرده است که از طریق آن میتواند در مورد کارهای پنهانی که انجام میدهد به شوهرش اطلاع دهد. برای مثال وقتی با پزشک بچههایشان تماس میگیرد یا برای فعالیت های آخر هفته برنامهریزی می کند، بعد از انجام هر کار برای همسرش یک پیام یادآوری میفرستد و از این طریق بدون اینکه یک مکالمه پرتنش را شروع کند بر روی زمانی که به آن کار اختصاص داده است تاکید میکند.
همسرش به من گفت وقتی می بیند آن پیامها در تقویمش ظاهر میشوند، با خودش فکر میکند که «شاید امروز باید کارهای بیشتری مانند شستن ظرفها یا لباسها را انجام بدهم.»
گفتگوهای موثر
از آنجایی که گفتگوهای این زوج ها در مورد تقسیم کارها، پایه و اساس علمی داشت باعث شد کمتر خودخواهانه و پرتنش باشند. این زوجها به جای به کار گرفتن رویکرد «من در مقابل تو» در چارچوب «ما در مقابل جامعه» عمل کردند.
کیتلین کالینز (Caitlyn Collins) جامعه شناس دانشگاه واشنگتن گفت «به نظر من گرمای عاطفی که اغلب در این مکالمهها وجود دارد واقعا برای من و همسرم کاهش پیدا کرده است، زیرا کاملا مشخص است که این موضوع فقط به من و او مربوط نمیشود. این به نوعی خودبینی را از گفتگو حذف میکند.»
همچنین این دیدگاه بر میزان فراگیر بودن هنجارهای جنسیتی تأکید میکند، این مسئلهای است که هیچ زوجی به تنهایی نمیتواند بر آن غلبه کند. کالینز به من گفت وقتی با مادران شاغل در سوئد مصاحبه میکرد از این که چطور در یکی از تساویطلبترین کشورهای جهان زنان هنوز مجبور هستند با شریک مرد خود به صورت مداوم و مکرر در مورد تقسیم کار صحبت کنند شگفتزده شده است.
او در خانه خود به برابری نه به عنوان «یک هدف ثابت که باید به آن دست پیدا کرد و [اعلام] پیروزی کرد» بلکه به عنوان «پروژه ای مادامالعمر نگاه میکند که با هم روی آن کار میکنیم.»
تقسیم کار بین زوج ها: قدرت هنجارها
حتی کسانی که شغل خود را وقف مطالعه در مورد نابرابری جنسیتی کردهاند، با وجود موفقیتهایی که در خانه خود به دست میآورند باز هم هنجارهای فرهنگی از کنترل آنها خارج است. پتز و همسرش متوجه این موضوع شدند که زمانی که والدین دیگر میخواهند یک روز برای بازی بچه ها تعیین کنند به همسر او پیام میدهند و وقتی معلمها میخواهند در مورد چیزی در مدرسه صحبت کنند برای پتز ایمیل میفرستند.
او گفت: «حتی اگر من مانند حالا بیشتر مسئول امور مدرسه باشم لزوماً در جریان همه اطلاعات قرار نمیگیرم. این تعصبات پنهانی که مردم در مورد نقش مادر و پدر دارند، باعث میشود تقسیم یکنواخت این وظایف چالش برانگیز شود.»
جمعبندی
اگرچه پتز و همسرش توافق کردهاند که کار تربیت فرزندان و کارهای روزمره را به صورت عادلانه تقسیم کنند باز هم جهان همیشه آنها را بر این اساس قضاوت نمیکند. پتز مثل بسیاری از پدرانی که تقسیم کار بین زوج ها را جدی میگیرد، به خاطر کمک هایی که انجام میدهد تشویق میشود.
همسر پتز برای من نوشت: «یکی از چیزهایی که برای من خیلی سخت است این است که دیگران ریچارد را بهعنوان یک پدر عالی (که واقعا هم همینطور است) و یک شوهر فوقالعاده (این مورد هم درست است) میبینند، اما از نظر آنها من در بهترین حالت متوسط هستم.» زیرا «مردم تصور میکنند وقتی مردی همه این کارها را انجام میدهد… زن به نوعی کمتر از آنچه باید انجام داده است. نمیدانم چند بار مردم به من گفتهاند که چون همسرم شام میپزد احتمالاً خوششانسترین آدمی هستم که دیدهاند.»
همانطور که محققهایی که با آنها مصاحبه کردم هم متوجه این موضوع شدند، مشخص است که یک زوج به تنهایی نمیتوانند دنیا را تغییر دهند. اما شاید با آگاهی از کاستیهای این جهان بتوانید تغییراتی را در خانه خود ایجاد کنید.
۰ Comments