احساس امنیت کاذب: ویروس کرونا
در میان دلایل پیچیده ای که باعث ایجاد تردید در متخصصها شده بود، یک دلیل بسیار ساده وجود داشت و آن هم “بی اعتمادی به عموم مردم” بود. یکی از متخصصها در همان اوایل شروع همهگیری در مصاحبه با Slate’s What Next گفت: «من نگران این هستم که اگر مردم ماسک بزنند با خودشان فکر کنند دیگر تحت محافظت هستند و بهاندازه قبل دستهای خود را نشویند یا مراقب لمس کردن صورت خود نباشند.» کارگروه ویروس کرونای کاخ سفید، شورای علمی بریتانیا (SAGE) و سازمان بهداشت جهانی هم در آن زمان نگرانیهای مشابهی داشتند. ماسکها فقط یک احساس اطمینان کاذب ایجاد میکنند و میتوانند اثر تمام دستاوردهای سلامت عمومی که ارائه میدهند را معکوس کنند. البته این متخصصها در اشتباه بودند. تا تابستان 2020 ما علاوه بر پوشیدن ماسک سایر اقدامات امنیتی را هم رعایت میکردیم.
احساس امنیت کاذب ناشی از واکسن زدن
عده زیادی از مردم، زمان، تلاش و پول خود را صرف ترویج ماسک زدن میکنند و با این کار جان دیگران را نجات میدهند. اما این تلاشها باعث نشد مقامات بهداشت عمومی بارها و بارها نگرانیهای مشابهی در مورد رفتار عمومی مطرح نکنند. وقتی در اواخر سال 2020 واکسنها وارد صحنه شدند مسئولان بهداشت عمومی و پزشکان از ما خواستند به محض اینکه واجد شرایط شدیم واکسن بزنیم. اما بعد نگران یک «احساس امنیت کاذب» بودند و در یک اقدام پیشگیرانه به ما هشدار دادند که بعد از واکسن زدن دوباره به سراغ فعالیتهای عادی زندگی خود برنگردیم. این هشدارها به حدی زیاد بودند که جمله «فقط به خاطر اینکه واکسن زدهاید به این معنی نیست که میتوانید…» تبدیل به یک جوک محبوب شده بود.
حالا با توجه به تعهدی که دولت بایدن در خصوص سرمایه گذاری یک میلیارد دلاری برای آزمایشهای سریع کرونا در منزل داده است، برخی افراد نگران این هستند که با افزایش گوشپاککنهای مخصوص آزمایش کرونا که ممکن است به اشتباه جواب آزمایش را منفی نشان دهد یا به شکل نادرستی مورد استفاده قرار گیرد، مردم بیش از حد احساس آزادی کنند و در نتیجه از جواب این آزمایشها بهعنوان بهانهای برای کنار گذاشتن همه اقدامات احتیاطی استفاده کنند.
اثر معکوس احساس امنیت
هر بار که در طول همهگیری یک اقدام ایمنی عمومی مورد استفاده قرار میگرفت، برخی از متخصصها نگران این بودند که توده مردم به راحتی از این احساس امنیت کاذب جدید به عنوان مجوزی برای رفتار بیملاحظه، لغو یا حتی معکوس کردن هر گونه مزیت ایمنی آن اقدام ایمنی استفاده کنند.
مفهومی که بسیاری از متخصصان پزشکی نمیتوانند بهسادگی از آن بگذرند «تاوان ریسک» نامیده میشود. این ایده بر اساس مطالعه بر ایمنی جاده ها ایجاد شده است و به این اشاره دارد که مردم رفتار خود را بر اساس خطری که درک میکنند تنظیم میکنند؛ یعنی هر چه بیشتر احساس امنیت داشته باشید، ریسک بیشتری متحمل میشوید.
«تاوان ریسک» منطقا درست به نظر می رسد. برای مثال اگر در جادهای ناامن و در کنار صخرهای بدون گاردریل رانندگی میکنید، احتمالاً با احتیاط بیشتری رانندگی خواهید کرد. اما برخی از طرفداران این ایده ادعای شدیدتری دارند؛ آنها میگویند گاردریلها باعث میشوند مردم با بی احتیاطی رانندگی کنند و در نتیجه هر نوع مزایای ایمنی بالقوه ناشی از گاردریلها منحرف یا حتی معکوس میشود. بر اساس این استدلال، جادهای که دارای گاردریل است بیشتر از جاده بدون گاردریل باعث تصادف میشود. گاردریلها مفید که نیستند هیچ بلکه بی بهره هستند.
نتایج مبهم بررسیهای تجربی
این ایده متناقض، توسط متخصصان بهداشت و با این هدف مطرح شده است که مردم احتیاط بیشتری پیشه کنند؛ مثلا نسبت به اقدامات پیشگیرنده بیماری کرونا مانند ماسک زدن و یا چیزهای دیگری مانند “دربهای ایمنی” تعبیه شده در بسته بندی داروها که برای جلوگیری از دسترسی کودکان استفاده میشود (در این مورد نگران این هستند که والدین به خاطر داشتن احساس امنیت کاذب با بی احتیاطی قوطیهای قرصها را در گوشه و کنار خانه رها کنند) و یا نوشابههای رژیمی (نکند مردم با خوردن بیش از حد این نوشابهها بیشتر چاق شوند؟).
اما هر زمان که پدیده “تاوان ریسک” تحت بررسی تجربی قرار گرفته، نتایج آزمایشها معمولاً مبهم هستند و یا این فرضیه به شکل شگفت انگیزی شکست میخورد و زمانی که فرضیه “تاوان ریسک” در ایجاد یک رفتار انسان نقشی بازی می کند، این نقش خیلی کوچک است، به شکلی که به زحمت میتواند باعث به صدا در آمدن زنگ خطر و التهابی شود که اغلب به آن نسبت داده میشود، بهویژه در طول همهگیری. شاید برای مسئولان کادر درمان وسوسه کننده باشد که هر نوع گسترش استفاده از فرضیه “تاوان ریسک” را به عنوان یک اشتباه در پیام رسانی در نظر بگیرند ولی با کمی دقت متوجه میشوید که چرا این ایده زامبی مانند از بین نمیرود؛ این ایده در فرهنگ پزشکی و تفکر سیاسی آمریکا تثبیت شده است و دوباره هم در آینده به سراغ ما خواهد آمد.
چندین دهه است که چگونگی تغییر رفتار افراد در برابر ریسک منطقی، مورد توجه روانشناسها، مسئولان تامین ایمنی و اقتصاد بوده است. از دهه 40 میلادی، متخصصها در مورد اقدامات ایمنی که بتواند باعث کاهش تعداد بالای تصادفهای رانندگی بشود مباحثه کرده اند و برخی از آنها نگران بوده اند که طراحی جادهها یا اتومبیلهای ایمنتر، صرفاً منجر به رانندگی پرخطر تر می شود.
احساس امنیت کاذب: فرضیهای که آزمایش نشد
این فرضیه مورد بررسی قرار گرفت اما هیچوقت بهصورت دقیق بر روی آن آزمایش نشده بود. در سال 1975 سم پلتزمن (Sam Peltzman) اقتصاددان دانشگاه شیکاگو، چیزی را که ممکن بود فقط یک حدس و گمان باقی بماند به یک استدلال قوی علیه مقررات ایمنی ارتقا داد.
پلتزمن در مجله اقتصاد سیاسی این فرضیه را مطرح کرد که مقررات مربوط به وسایل نقلیه که در دهه 1960 اعمال شدهاند، مانند کمربند ایمنی، در واقع باعث کاهش امنیت جادهها میشوند زیرا با ایجاد احساس امنیت کاذب باعث افزایش رانندگی با بیدقتی و بیاحتیاطی میشوند.
از نظر او تأثیر هر نوع مزیت ایمنی ناشی از مقررات جدید تحریف شده بود. او دادههای تصادفات رانندگی را قبل و بعد از اعمال مقررات، تجزیه و تحلیل کرد و متوجه شد که نه تنها مقررات نتوانسته است تصادفات منجر به فوت را کاهش دهد، بلکه تصادفات ناشی از ترافیک بعد از انجام اقدامات نظارتی افزایش پیدا کرده است. او نتیجه گرفت که اقدامات ایمنی «ممکن است به قیمت مرگ بیشتر عابران پیاده تمام شود».
با این حال تحلیلهای بعدی کار پلتزمن مشخص کرد که یافتههای اولیه او پر از اشتباه هستند. سایر محققها نشان دادند که مدل او نمیتواند نرخ تلفات رانندگی قبل از اعمال مقررات ایمنی را پیشبینی کند. همانطور که یکی از منتقدان در سال 1977 نوشت پلتزمن نتوانست حتی «بررسیهای ابتدایی مربوط به اعتبارسنجی مدل خود را انجام دهد.» بعد از بررسی چندین دهه دادههای ترافیکی حالا دیگر تردید زیادی وجود ندارد که بهطور کلی مقررات ایمنی واقعاً تلفات ناشی از ترافیک را کاهش دادهاند. این روزها حتی به این فکر نمیکنید که پشت فرمان خودرویی بنشینید که کمربند ایمنی ندارد، دلیل موجهی هم برای این کار دارید.
مخالفان برقراری مقررات ایمنی
با این وجود این ایده وسوسه کننده (که مقررات ایمنی با ایجاد احساس امنیت کاذب باعث کاهش ایمنی میشوند) تقریباً در مورد تمام بحثهای مربوط به همه اقدامات ایمنی مطرح شد. برای مثال قانون کلاه ایمنی موتورسیکلتها را در نظر بگیرید. زمانی که مقاله پلتزمن در سال 1975 منتشر شد، کالیفرنیا تنها ایالتی بود که در آن قانونِ گذاشتن کلاه ایمنی اجباری نبود. انجمنهای موتورسیکلتسوار که با استدلال نقض آزادی شخصی با چنین احکامی مخالفت میکردند کمپین لابیگری راهاندازی کردند، این کمپین به خاطر ورود به موقع فرضیه “تاوان ریسک” به بازار، خوب کار کرد. بیست و هشت ایالت قوانین مربوط به کلاه ایمنی خود را لغو کردند، یکی از مدافعان برجسته این طرح ادعا کرد که استفاده از کلاه ایمنی احتمال وارد شدن آسیب به گردن را افزایش میدهد.
این یک آزمایش ملی غمانگیز بود، در نتیجه لغو این قانون تلفات جانی ناشی از تصادفهای موتورسیکلت افزایش پیدا کرد. همین الگو در مورد استفاده از کلاه ایمنی برای اسکی و دوچرخه سواری هم صادق است. مطالعاتی وجود داشت که نشان میداد ممکن است عدم استفاده از کلاه ایمنی باعث شود با احتیاط بیشتری رفتار کنید زیرا دیگر احساس امنیت کاذب ایجاد نمیکند.
برای مثال در یک مطالعه آزمایشگاهی شرکتکنندگانی که کلاه ایمنی به سر داشتند نسبت به کسانی که کلاه بیسبال داشتند بادکنک متحرک را بیشتر باد میکردند. اما یک لغزش رفتاری کوچک منجر به «تأثیر معکوس کلاه ایمنی» نمیشود. اگر نگاه دقیقی به تاریخ بیندازیم به یک نتیجه ثابت میرسیم؛ آن هم این است که کلاه ایمنی جان انسانها را نجات میدهد.
احساس امنیت کاذب: دلیل ماندگاری پدیده “تاوان ریسک”
پس چرا این مفهوم همچنان مطرح میشود؟ شاید دلیلش این باشد که این پدیده با لفاظیهای سیاسی همسو میشود که به شدت تاثیرگذار هستند. آلبرت او. هیرشمن (Albert O. Hirschman) اقتصاددان سیاسی در کتاب خود به نام «The Rhetoric of Reaction» عبارات رایجی را که در طول تاریخ برای دفاع از وضع موجود استفاده میشده است، تحلیل کرد. هیرشمن یکی از این عبارات رایج را «قضیه انحراف» نامید. قضیه انحراف بیان میکند که قوانین و مقرراتی که با نیت خوب اعمال میشوند، در نهایت باعث تشدید مشکلاتی میشوند که برای رفع آنها طراحی شدهاند.
چنین بیانی بهعنوان یک استراتژی سیاسی باعث افزایش جذابیت وضع موجود میشود، به این صورت که اگر قرار است تغییراتی که اعمال میکنیم نتیجه معکوس بدهند اصلاً چرا باید چیزی را تغییر دهیم؟ بحث و جدلهای مربوط به مفهوم “احساس امنیت کاذب” در این زمینه به این شکل مطرح میشود که اگر به مردم فقیر پول بدهید آنها بهسادگی پول خود را صرف کالاهای بیمصرف میکنند و وضعشان از چیزی که هست بدتر میشود.
اثر پلتزمن
در دپارتمانهای اقتصادی آمریکا درست مانند آنچه پلتزمن بیان می کرد، بحثهای “تاوان ریسک” کاملاً با مبحث اقتصاد آزاد مطابقت داشتند و این موضوع تقریباً بدیهی شده بود که هر تلاشی برای مهار دست نامرئی صرفنظر از اینکه چقدر ارزشمند باشد مستعد رسیدن به نتیجهای دقیقاً مخالف هدف اصلی آن است و فرضیه “تاوان ریسک” به خوبی با این جهان مطابقت دارد. فرضیه تاوان ریسک (بعدها به نام اثر پلتزمن نامگذاری شد) برای آنهایی که به دنبال اقتصاد آزاد بودند، وسیله ای برای خاموش کردن صدای مخالفان شده بود.
بر این اساس اگر تأثیر هر یک از “اقدامات ایمنی” با ایجاد احساس امنیت کاذب منحرف میشود پس اصلاً چرا باید مقررات ایمنی را در نظر بگیریم؟
افرادی که از ماسک استفاده میکنند بیشتر از خانههای خود بیرون میآیند.
مزایای اقدامات ایمنی
البته اقدامات ایمنی ذاتا مفید نیستند. میزان تاثیرگذاری یک اقدام احتیاطی که قرار است بهصورت گسترده اعمال شود باید مورد مطالعه قرار بگیرد زیرا رفتارهای انسانی پیچیده و غیرقابل پیشبینی هستند. اقدامات ایمنی وجود دارند که خیلی هم تاثیرگذار نیستند، برای مثال ترمزهای ضد قفل ممکن است هیچ تاثیر کلی بر روی تصادفهای مرگبار نداشته باشند.
در بهترین حالت پدیده “تاوان ریسک” در سطح فردی اتفاق میافتد و بهندرت تاثیرات مفید یک اقدام ایمنی عمومی را خنثی میکند. در بدترین حالت این پدیده، نوعی آزادی خواهی بی تفکر است که با نقاب یک بینش بنیادی در مورد طبیعت انسان ظاهر میشود.
این «بینش» فقط در حوزه ایمنی عمومی باقی نماند. در همان زمان هم استدلالهای مشابهی در مورد “تاوان ریسک” در مؤسسات پزشکی گسترش پیدا کرد، با این هدف که پوششی برای افرادی باشد که به دلایل اخلاقی با مداخلات پزشکی مخالف بودند. وقتی قرصهای ضد بارداری خوراکی برای اولین بار در سال 1960 توسط FDA تایید شدند منتقدان هشدار دادند که ممکن است به خاطر احساس امنیت کاذب و بی بند و باریهای ناشی از آن «پایه و اساس اخلاق جنسی معاصر در معرض تهدید قرار گیرد.» علاوه بر این برخی از کارشناسان گفتند از آنجایی که نمیتوان در مورد مصرف روزانه قرص به زنان (بهویژه زنان فقیر) اعتماد کرد، ممکن است حتی این قرص باعث کاهش بارداریهای ناخواسته نشود.
درمانهای دارویی
پزشکان و متخصصان پزشکی نگرانیهای مشابهی هم در مورد درمان بیماری سیفلیس، PrEP برای پیشگیری از HIV و اخیراً واکسیناسیون HPV مطرح کردهاند. در سال 2005 یک مشاور پزشکی سابق به نام رجینالد فینگر (Reginald (Finger که کار خود را بر روی موضوع خانواده متمرکز کرده بود و عضو کمیته پیشگیری از بیماری بود گفت: «افرادی هستند که احساس میکنند، واکسن HPV ممکن است باعث شود افراد احساس کنند در صورت واکسن زدن در برابر رفتارهای جنسی ایمن هستند و همین احساس امنیت کاذب، منجر به رفتارهای جنسی بیشتری میشود.»
مطالعه بعدی که در این زمینه انجام شد نشان داد واکسن HPV باعث افزایش فعالیت جنسی یا خطر ابتلا به عفونتهای مقاربتی نمیشود. هر یک از این اقدامات پزشکی باعث ایجاد ترس در متخصصان نسبت به اثر پدیده “تاوان ریسک” شد و جالب اینکه در تمام موارد، شواهد تجربی نتوانستند دلیلی برای حمایت از این ترس پیدا کنند.
آیا مردم به مسئولیت شخصی خود توجه میکنند؟
این نگرش قیممآبانه (که با انگیزه های اخلاقی همراه بودند) نسبت به بهداشت جنسی به آرامی بزرگ تر و تبدیل شد به یک بیاعتمای کلی، بی اعتمادی به این که آیا عموم مردم توانایی این را دارند که بدون احساس امنیت کاذب از ابزارهای مراقبتی در روابط جنسی استفاده کنند؟.
پدیده “تاوان ریسک” درباره طیف گستردهای از اقدامات مربوط به بهداشت عمومی مورد ملاحظه قرار گرفت. این پدیده توانایی مردم از استفاده صحیح از مواردی مانند نوشابه های رژیمی، سیگارهای کم خطر، دربهای محافظ بطریهای دارو (که از دسترسی کودکان به داروها جلوگیری میکنند) و یا قرص های درمانهای فشار خون بالا را زیر سوال برده است. در این موارد میگویند دلیل تأثیر معکوس اقدامات بهداشتی این است که توده مردم آنقدر نادان یا بی نظم هستند که نمیتوانند از آنچه جامعه پزشکی درک میکند به نفع خودشان استفاده کنند.
برخی از افراد جامعه پزشکی معتقدند اگر هدف اجتماعی، داشتن جمعیتی سالمتر است باید به مردم آموزش دهیم که انتخابهای بهتری داشته باشند. درک جذابیت این موقعیت برای جامعه پزشکی آسان است زیرا باعث میشود مسئولیت حفظ سلامتی از پزشکان به بیماران منتقل شود.
احساس امنیت کاذب در طول همه گیری
ما دیدیم که در طول همه گیری کووید 19 هم فعالیتهای فرهنگی مشابهی صورت گرفته است، حتی با وجود اینکه افراد متفاوتی و با هدف های متفاوتی این کار را انجام داده اند. البته تردید “مرکز کنترل و پیشگیری بیماری” و “سازمان جهانی بهداشت” در مورد زدن ماسک در زمان آغاز شیوع بیماری دلایل زیادی داشت، اما یک دلیل ساده و کلیدی برای این تردید وجود دارد: مسئولان به مردم اعتماد نداشتند.
آنها فکر میکردند ممکن است مردم از ماسک بهعنوان بهانهای برای ترک اجباری خانههای خود استفاده کنند یا با احساس امنیت کاذب ناشی از ماسک سایر اقدامات محافظتی مانند شستن دستها یا فاصلهگذاری فیزیکی را رعایت نکنند. در محیطی گیج کننده و سریع که پر از اطلاعات جدید است تکیه کردن بر این مدل معیوب از روانشناسی انسان ساده بود. اما احتمالاً عدم توصیه به ماسک زدن در هفتههای گرانبهای بهار 2020 به قیمت جان مردم تمام شده است. زمانی که موضوع را از نظر تجربی بررسی کردند مشخص شد که ماسکها باعث کاهش عفونتهای دارای علائم میشوند.
آیا اقدامات ایمنی به نفع جامعه هستند؟
سوالی که در مورد اقدامات ایمنی مانند حفظ امنیت راننده، فعالیتهای جنسی یا بهداشت عمومی مطرح میشود این نیست که آیا برخی افراد رفتارهای خود را بعد از درک خطر تغییر میدهند یا نه. سؤال این است که آیا اقدام ایمنی در سطح جمعیت باعث میشود جهان به مکانی امنتر و بهتر تبدیل شود؟ در مورد ماسکها پاسخ روشن است؛ استفاده از ماسک شیوع کرونا را کاهش میدهد. جالب است بدانید که برخی از ترسهای اولیه در مورد احساس امنیت کاذب ناشی از ماسک زدن تقریباً ثابت شده است.
مطالعهای که در این مورد انجام شد نشان داد که در حالت عادی افرادی که ماسک می زنند ممکن است کمی نزدیکتر به دیگران بایستند. مطالعه دیگری نشان داد که این افراد زمان بیشتری را خارج از خانه میگذرانند. اما در سطح جامعه این تغییرات رفتاری اهمیتی ندارند. ما در کل میدانیم که ماسک زدن باعث میشود احتمال شیوع عفونت بسیار کمتر شود. برای تصمیم گیریهای سیاسی ما نیازی به درک ظرافتهای روانشناسی فردی انسان نداریم. فقط لازم است بدانیم یک اقدام ایمنی کمک میکند زندگی بهتر و ایمنتری داشته باشیم یا نه.
تأثیر آزمایشهای کرونا
در مورد آزمایشهای سریع کرونا هم متخصصها نگران این هستند که توجه به پدیده جبران خطر باعث شود مسئله مهمتری را نادیده بگیریم. قطعاً در مورد کووید امکان دارد این آزمایشها باعث بروز رفتارهای خطرناکی بشوند، بله ممکن است گاهی اوقات مردم بهصورت اشتباه از این آزمایشها استفاده کنند. این هم درست است که یک جواب آزمایش منفی اشتباه قبل از رفتن به جشن عروسی یا مدرسه میتواند باعث شیوع کرونا شود، در صورتی که اگر این افراد خانه میماندند چنین اتفاقی رخ نمیداد.
آموزش نحوه استفاده از گوش پاک کن ها و تسهیل دسترسی به کیتهای آزمایش با کیفیت میتواند خطر چنین اتفاقاتی را کاهش دهد. اما این آزمایشها نمیتوانند خطر را به کل از بین ببرند. فقط با دوری کردن از همه چیز نمیتوانید زندگی ایمنی داشته باشید. موضوع این است که باید بین خطر ابتلا به کووید با جنبههای منفی ماندن در خانه برای کل روز تعادل برقرار کنیم. مردم نیاز دارند کار کنند، اجتماعی شوند و بچهها هم باید به مدرسه بروند. از یک طرف هدف این اقدامات ایجاد کمی جبران خطر و احساس امنیت کاذب است. ماسکها، واکسنها و کیتهای آزمایش سریع با یک تیر دو هدف میزنند؛ افراد میتوانند برای انجام کاری که دوست دارند بیشتر خطر کنند و جامعه هم ایمنتر میماند.
جمعبندی
اگر فکر میکنید برخی از ابزارهای بهداشت عمومی راهی برای فعال کردن ریسک پذیری انسان هستند مشخص است که زبان “تاوان ریسک” (بهویژه بدون شواهدی که ترس افراد را موجه نشان دهند) نمیتواند مفید باشد و حتی ممکن است باعث ایجاد بیاعتمادی شود. بهمدت چندین ماه مسئولان بهداشت عمومی از سیاستمداران و مردم خواستند که «علم را دنبال کنند». اما در مورد پدیده “تاوان ریسک” بهتر است این متخصصها به توصیههای خودشان توجه کنند.
۰ دیدگاه