پخش مستند زندگی آنتونی بوردین
ارتفاع آسمان کم است و ابرهای تیره با عصبانیت بر مرکز شهر تجمع کردهاند. تلفنهای نیویورکیها به شکل شومی همزمان میلرزند و زنگ میخورند، یا اخیرا بچهای را گروگان گرفتهاند یا قرار است که سیل بیاید.
در تقاطع خیابان بیست و هشتم و پارک، خدمه سیاهپوش و کارکنان روابط عمومی که استرس زیادی دارند سعی میکنند برای حلول مجدد رستوران Brasserie Les Halles سنگ تمام بگذارند. این رستورانی است که بیشتر به خاطر سرآشپز سابق آن یعنی “آنتونی بوردین” معروف شده است. بوردین خاطرات زمان حضورش در اینجا را در سال 2000 در کتاب پرفروش خود «آشپزخانه محرمانه» نوشته است.
با وجود اینکه این رستوران در سال 2016 بسته شده است، برای کمک به جشن اکران “Roadrunner” که مستند زندگی آنتونی بوردین است و توسط “مورگان نویل” ساخته شده است، برای یک آخر هفته دیگر سفارشات استیک را از آشپزخانه بیرون میآورند.
خود “نویل” درست زمانی که باران شروع به باریدن میکند وارد رستوران میشود، بارانیاش را از تنش در میآورد و به آرامی گوشه ای مینشیند.
“”این مستند را می توانید از وبسایت سینما دانلود کنید“”
سازنده مستند زندگی آنتونی بوردین
نویل مستند سازی پرکار و مردی خوشبین است. او روحیه خوبی دارد و با توجه به موها و ریش خاکستریاش خیلی شیکپوش است. چیزی شبیه به اشتیاق جوانی در وجود او هست که از یک طرف باعث میشود ساخت مستند آنتونی بوردین توسط او عجیب به نظر برسد و از طرف دیگر شاید همین دلیلی باشد که او برای انجام این کار عالی باشد. لازم است روشنایی درون تاریکی نفوذ کند و برای تعریف کردن نور هم به تاریکی نیاز داریم.
بههرحال همانطور که خود نویل هم میگوید؛ اینطور نبود که آنتونی یک “ریک بلین” (شخصیت فیلم کازابلانکا) خسته باشد که لایههای بدبینی، اشتیاق او را خفه کرده باشند.
مشکل تونی بوردین
نویل میگوید: «تونی بیش از حد به همه چیز اهمیت میداد. مشکل او همین بود. افرادی مانند “ایگی پاپ” و “کیت ریچاردز” که از قهرمانهای زندگی تونی بودند، به خاطر اینکه واقعا به چیزی اهمیت نمیدادند، سعادتمند شده بودند، اما تونی مدام میگفت؛ من به اتاقم برمیگردم تا اسمم را در گوگل سرچ کنم.»
در همین لحظه دو لیوان کوکتل “نِگرونی” روی میز گذاشته شد، سازنده مستند زندگی آنتونی بوردین، یعنی نویل با خوشحالی میگوید: «تونی عاشق نِگرونی بود.» درحالیکه باران شدیدی درپیادهروی بیرون رستوران میبارید او نِگرونی خودش را مینوشد.
اطلاعات زیادی برای ساخت مستند وجود داشت
با وجود اینکه “نویل” هرگز “بوردین” را شخصا ملاقات نکرده است، میگوید: «من بیشتر دوران قرنطینه را با تماشای هرچیزی که از تونی پیدا می کردم، گذراندم و با او در گوشه و کنار جهان همراه شدم.» درست مانند “فرد راجرز” (مجری معروف تلویزیونی)، زندگی بوردین هم به صورت کامل شرح داده شده است. این برای یک مستندساز هم به معنای شرمساری به خاطر تعدد محتواهای در دسترس است و هم به معنای رهایی.
ای اچ کار (E.H Carr) یک بار نوشت: «حقایق مانند ماهیهای روی پیشخوان ماهی فروش در دسترس مورخها هستند. مورخها آنها را جمع میکنند، به خانه میبرند و به هر شکلی که بخواهند میپزند و سرو میکنند. »
نویل و تیمش برای ساخت مستند زندگی آنتونی بوردین از میان یک مستند 60 ساعتی (که منتشر نشده است) و نوارهای ویدیویی از برنامههای تلویزیونی مانند No Reservations و The Layover که تماشای آنها ماهها طول میکشد، تصاویر مورد نظر خود را استخراج کردند. سپس باید ساعتهای زیادی را برای گویندگی صرف میکردند.
نویل که به همه فایلهای صوتی مربوط به صدای بوردین دسترسی داشت میگوید: «صدای تونی برای بسیاری از افرادی که برنامههای او را دیده بودند فراموش نشدنی بود. من در واقع یک دفترچه 500 صفحهای از آنها ایجاد کردم و آن را بر اساس موضوع به این شکل سازماندهی کردم: دوران کودکی، اعتیاد، سلامت ذهنی.»
اولین جملات فیلم مستند زندگی بوردین هم از زبان خودش گفته میشود: «فکر کردن به مرگ برای چند دقیقه در روز مفید و شفابخش است و باعث بالا رفتن درک شما میشود.»
مرگ آنتونی بوردین
سیب زمینی سرخ شده ترد و نمکی داخل یک مخروط کاغذی و قهوه ای رنگ سرو میشود. به همان اندازه که میخواهم در مورد انتخاب موسیقی مستند صحبت کنم (نویل توضیح میدهد که «همه ترکهای موسیقی متن از آهنگهای مورد علاقه تونی هستند»)، یا شباهتهای بین آقای راجرز و تونی بوردین («از لحاظ شخصیتی آنها خیلی با هم تفاوت دارند. اما هر دو افرادی به شدت پایبند اخلاق هستند که از تلویزیون به عنوان ابزاری برای نشان دادن اینکه چطور همه ما با هم مرتبط هستیم استفاده میکردند.») موضوع مرگ بوردین هم به همان سرعت مطرح میشود.
به نظر میرسد زمانی که یک نفر بر اثر خودکشی میمیرد، تمام جزئیات زندگی او به عنوان دلیلی برای اجتنابناپذیر بودن خودکشی او در نظر گرفته میشود یا تبدیل به خوراکی برای جهل سرخورده روح ناشناخته میشود، اما هر دو این روایتها بالاخره فرو میریزند و خودکشی را تبدیل به پایانی جذاب میکنند که تمام حقایق زندگی یک فرد با آن همسو میشود.
مستند زندگی آنتونی بوردین: خودکشی یک پدیده اجتناب ناپذیر
چیزی که نویل در مستند زندگی آنتونی بوردین «Roadrunner» به وضوح بیان میکند این است که برای فردی که خودکشی میکند، در طول زندگیش، خودکشی یک پدیده غیر قابل اجتناب به نظر می آید.
اینطور به نظر میرسد که بقیه افراد بر روی زمین قدم برمیدارند اما آنها بر روی یک پل باریک متزلزل که بر فراز یک دره عمیق قرار دارد راه میروند. فقط مسئله این است که چه زمانی بیخیال راه رفتن می شوند.
بوردین هم بارها در مورد کشتن خودش شوخی میکرد و نویل این موضوع را به طور خلاصه در مستند زندگی آنتونی بوردین نشان میدهد. نویل میگوید: «ما مونتاژی از حدود 15 شوخی تونی در مورد خودکشی داشتیم، اما مجبور شدیم آنها را حذف کنیم چون ما منظورمان را رسانده بودیم.»
رنج با مرگ فروکش میکند؟
در این فیلم بسیاری از نزدیکترین افراد به بوردین در وضعیتهای مختلفی از ابراز احساسات و سرزنش خود نشان داده میشوند. (دیوید برمن (David Berman) نوازنده ای که در سال 2019 خودکشی کرد یک بار در آهنگی خواند: «وقتی بالاخره مرگ رسید و رنج فروکش کرد/ افرادی که پشت سر خود رها کردهایم با تمام این رنجها مواجه میشوند.»)
برای تمام کسانی که بوردین را خوب میشناختند، کسانی که کمی او را میشناختند (مثل من) و کسانی که او را فقط از طریق کارش میشناختند، فکر کردن به مرگ او آنقدر دردناک است که بسیاری از ما کلا این کار را انجام نمیدهیم.
انگیزه نویل برای ساخت مستند زندگی آنتونی بوردین
بخشی از انگیزه نویل برای ساخت مستند زندگی آنتونی بوردین رها ساختن تونی از آن کفن بود. این فیلمساز میگوید: «این فیلم را ساختم تا مردم دوباره او را به عنوان یک شخص ببینند، نمی خواستیم چیزی را درست کنیم، فقط میخواستیم مردم از این قضیه عبور کنند.»
با این وجود در سومین قسمت و در انتهای فیلم، سقوط بوردین روایت میشود، که در ۸ ژوئن ۲۰۱۸ در اتاق هتلی در آلزاس و در حالیکه روی یک قسمت از برنامه “بخشهای ناشناخته” کار میکرد به پایان رسید. چند روز قبل از خودکشیِ بوردین، یک روزنامه ایتالیایی چند عکس از یک روزنامهنگار فرانسوی به نام هوگو کلمان (Hugo Clement) که آسیا آرجنتو (Asia Argento) را در آغوش کشیده بود و میبوسید منتشر کرد، آرجنتو فیلمسازی بود که بوردین با او وارد یک رابطه طوفانی شده بود.
صبح روز خودکشی، مایکل استید (Michael Steed) کارگردانی که بر روی قسمتی از برنامه “بخشهای ناشناخته” بوردین کار میکرد رفته بود تا با او صحبت کند، او را در حالی که به منظره حومه فرانسه خیره شده بود پیدا کرد، بوردین گفته بود «یکم حیا، بد نیست»، اواخر همان شب او به زندگی خودش پایان داد.
دلیل خودکشی تونی
نویل میگوید: «به نظر من بدترین چیز برای تونی احساس حقارت بود.» کارگردان مستند زندگی آنتونی بوردین اینطور ادامه میدهد: «زمان گفتن این حرف باید دقت کنم. اما برای او احساس اینکه شهرت خودش را تا این حد به خاطر یک زن به خطر انداخته و باعث شد جلو همه مردم شبیه به یک فرد ساده لوح و فریب خورده به نظر برسد، باعث دلشکستگیاش نبود، بلکه او احساس حقارت میکرد.»
با این وجود بوردین در بیشتر دقایق فیلم دو ساعته “رودرانر” خود همیشگیاش است. نویل میگوید: «چهار ماه اول به ویرایشگر میگفتم قرار نیست در مورد مرگ او بحث کنیم. مثل این است که اصلا چنین مرگی رخ نداده باشد.»
جمعبندی
سپس مستند زندگی آنتونی بوردین پخش میشود و او ظاهر میشود. همان آدم ولخرج، بددهن و گهگاه عمیق و یک مرد جوان خام با لبخندی شیطنتآمیز. فراموش کرده بودم او چطور راه میرفت. (یک بار راه رفتن او را به شکل «یک کابوی میانسال که با ریتمی نامنسجم راه میرود.» توصیف کرده بودم.)
صدای او را فراموش کرده بودم، آن صدای زیر خسته از جهان و در عین حال مهربان و ریتم اقیانوس مانند جملههایش. فراموش کرده بودم که او چگونه توانست همزمان فعال و معتبر باشد و ظاهر و باطنش یکی باشد.
آنجا او بر روی صفحه نمایش بود، سیگار میکشید و با واژه پرداز قدیمی خود کار میکرد. به شکلی پوزخند میزد انگار از دست چیزی خلاص شده است. او دوباره در جهان بود.
۰ دیدگاه