بر اساس گزارش دانشگاه جانز هاپکینز، ویروس SARS-CoV-2 در سال گذشته جان 1.8 میلیون نفر را گرفته است. تعداد مرگ و میر جهانی تا 1 آگوست می تواند به 5 میلیون نفر برسد و اگر بررسی مجددی که اخیراً توسط موسسه سنجش و ارزیابی سلامت در مورد این ویروس انجام شده که نتایج صعودی و شدیدتری را نشان میدهد، پذیرفته شود، این تعداد می تواند به 9 میلیون نفر میرسد.
البته ممکن بود اوضاع بدتر از این باشد. در مارس 2020 بعضی از اپیدمیولوژیستها معتقد بودند بدون فاصلهگذاری اجتماعی جدی و محدودیتهای اقتصادی تعداد کلی جانباختگان میتواند حدود 30 تا 40 میلیون نفر باشد. با این وجود هزینه چنین مداخلههای غیر دارویی خیلی زیاد بوده و فقط برای ایالات متحده، به اندازه 90 درصد از تولید ناخالص داخلی آن برآورد شده است.
لرد ریس فقط یکی از افراد متعددی بود که قبل از سال 2020 در مورد واضحترین و نزدیکترین خطری که بشریت را تهدید میکرد هشدار میدادند و معتقد بودند این خطر از یک عامل بیماریزا جدید نشأت میگیرد که میتواند باعث همهگیری جهانی شود. با این وجود این هشدارها باعث نشد در زمان شیوع ویروس کرونا کشورهای درگیر اقداماتی سریع و موثر انجام دهند. اما چرا بسیاری از دولتهای دموکراتیک نتوانستند برخورد مناسبی با این بحران داشته باشند؟
واکنش کشورها در مقابل خطر وقوع فاجعه جهانی
افرادی که کمترین راهکارهای مقاومتی “خردمندانه” را در برابر وقوع فاجعه جهانی کرونا در پیش گرفتند رهبران پوپولیستی مانند رئیس جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ (Donald Trump)، نخست وزیر بریتانیا بوریس جانسون (Boris Johnson)، رئیس جمهور برزیل ژائیر بولسونارو (Jair Bolsonaro) و نخست وزیر هند نارندرا مودی (Narendra Modi) بودند.
با این حال از نظر نرخ افزایش مرگ و میر، سال گذشته بلژیک با وجود داشتن نخست وزیری لیبرال به نام سوفی ویلمز نسبت به ایالات متحده، بریتانیا و برزیل وضعیت بدتری داشته است. پرو بیش از هر کشور بزرگ دیگری آسیب دیده است. به همین دلیل هم رئیس جمهور آن مارتین ویسکارا (Martin Vizcarra) دو بار استیضاح شده است اما نمیتوانیم او را هم یک پوپولیست توصیف کنیم.
آیا مشکل دموکراسی است؟ خیر. دولت تک حزبی چین به شیوع ویروس کرونا به همان شکلی واکنش داد که همتای شوروی این دولت با فاجعه هستهای چرنوبیل در سال 1986 برخورد کرد: با دروغ.
برای مثال در 31 دسامبر پکن به سازمان بهداشت جهانی گفت «هیچ مدرک مشخصی» از اینکه ویروس کرونا از انسان به انسان منتقل میشود وجود ندارد. روز بعد هشت پزشک ووهانی که قصد هشدار دادن در مورد خطر وقوع فاجعه جهانی را داشتند بازداشت شدند. دولت رئیس جمهور شی جین پینگ « Xi Jinping» فقط با اعمال محدودیتهای شدید در مورد آزادیهای فردی توانست از شیوع ویروس به بیرون از استان هوبئی جلوگیری کند. سایر رژیمهای اقتدارگرا وضعیت بدتری داشتند اما به خاطر اینکه آمار مرگ و میر روسیه و ایران قابل اعتماد نیستند ما نمیتوانیم از میزان بد بودن این شرایط مطمئن شویم.
برندگان رقابت مقابله با ویروس کرونا
برندگان واقعی در زمینه واکنش نشان دادن نسبت به همهگیری کرونا دو دولت دموکراتیک شرق آسیا یعنی تایوان و کره جنوبی بودند. مسابقه توسعه واکسن را هم شرکتهای بیوتکنولوژی ایالات متحده و آلمان برنده شدند. اما برندگان رقابت توزیع واکسن کشورهای اسرائیل، امارات متحده عربی و بریتانیا بودند.
شیوع کرونا در کشورهای تایوان و کره جنوبی به خوبی کنترل شد
انسان عامل وقوع تمام فجایع است
ما تمایل داریم بین فاجعههای طبیعی و انسانی تمایز قائل شویم. اما یک بیماری همهگیر از یک عامل بیماریزا جدید و شبکههای اجتماعی که مورد حمله قرار میدهد تشکیل میشود. ما نمیتوانیم فقط با بررسی خود ویروس میزان سرایت آن را درک کنیم زیرا این ویروس فقط به اندازهای افراد را آلوده میکند که شبکههای اجتماعی به آن اجازه میدهند و این به نوبه خود با سیاست ارتباط زیادی دارد.
حتی اگر زلزله بیاید هم تعداد مرگ و میر به اندازه وسعت شهرنشینی در امتداد خط گسل است و اگر این زلزله باعث ایجاد سونامی شود فاجعه در امتداد خط ساحلی رخ میدهد. خطر وقوع فاجعه جهانی حضور خود را با برهنه کردن جوامع اعلام میکند.
وقوع فاجعه لحظه حقیقت و افشا شدن است، بعضیها را به عنوان افرادی شکننده و دیگران را به عنوان افراد مقاوم نشان میدهد و سایر افراد را (مانند اصطلاحی که نسیم نیکلاس طالب از آن استفاده کرد) «ضد شکننده» نشان میدهد، اینها افرادی هستند که نه تنها میتوانند در برابر فجایع مقاومت کنند بلکه از آن قدرت میگیرند. با این وجود میتوان گفت همه فاجعهها ساخته دست انسان هستند زیرا اقدامات ما مانند آمادهسازیها و واکنشهای سیاسی هستند که میزان مرگ و میر را مشخص میکنند.
آیا امکان پیشبینی فاجعهها وجود دارد؟
تاریخدان مارک بلوخ (Marc Bloch) فروپاشی فرانسه در سال 1940 را با عنوان «شکست عجیب» توصیف کرد. از جهات زیادی تجربیات آمریکاییها و اروپاییها در زمینه کووید 19 هر یک به شکل مختلفی یک شکست عجیب بود با این حال این میکروبها بودند که باعث ایجاد تلفات شدند. بدون شک رهبری ضعیف هم در این میان مقصر بود. اما قطعاً منظور بلوخ این نبود که برای شکست عجیب فرانسه فقط باید نخست وزیر پل رینود (Paul Reynaud) را مقصر بدانیم.
طبیعتاً پیشبینی وقوع فاجعهها سخت است. بعضی از این فاجعهها مانند «کرگدنهای خاکستری» میشل وکر (Michele Wucker) که رو به ما غرش میکنند «غافلگیریهای قابل پیشبینی» هستند. با این حال گاهی اوقات این کرگدنهای خاکستری میتوانند به شکل «قوهای سیاهی» که نسیم طالب میگفت تغییر شکل دهند که بر اساس آن ادعا میشود این فاجعهها رویدادهایی هستند که «هیچکس نمیتوانست آنها را پیشبینی کند.»
چرا نمیتوانیم فاجعهها را پیشبینی کنیم؟
یکی از دلایل آن این است که بسیاری از رویدادهای فاجعهبار توسط قوانین قدرت اداره میشوند نه مطابق یک تابع توزیع احتمال عادی که مغز ما راحتتر آن را درک میکند. اگر نمودار توزیع کرونا را رسم کنیم متوجه میشویم که با منحنی آشنای زنگ شکل روبرو نیستیم و بیشتر دفعات شیوع ویروس در حدود میانگین جمع شده است. اما اگر اندازه همهگیری ویروس را در مقابل دفعات وقوع آن و با استفاده از مقیاسهای لگاریتمی رسم کنید یک خط مستقیم به دست میآورید. این امر در مورد زلزله هم صادق است.
یعنی هیچ همهگیری یا زلزله متوسطی وجود ندارد، چند مورد بزرگ و موارد متعددی از این نوع بلایای کوچک وجود دارد اما هیچ راهی برای محاسبه احتمال خطر وقوع فاجعه جهانی خیلی گسترده وجود ندارد. همین موضوع در مورد فاجعههای انسانی هم وجود دارد مانند جنگ و انقلابها (که معمولاً خیلی فاجعهبارتر هستند) و همچنین بحرانهای مالی و بلایای اقتصادی که اغلب تلفات جانی زیادی ندارند ولی عواقب مخرب قابل ملاحظهای دارند.
ویژگی بارز تاریخ این است که تعداد قوهای سیاهی که وجود دارند خیلی بیشتر از چیزی است که از یک جهانی که به صورت عادی توزیع شده باشد انتظار داریم. (دیگر لازم نیست به رویدادهایی که دیدیر سورنت (Didier Sornette ) آنها را «پادشاهان اژدها» مینامد اشاره کنیم، این رویدادها در مقیاسی چنان وسیع رخ میدهند که حتی فراتر از یک توزیع قانون قدرت هستند.) این رویدادها در قلمروی با ریسک قابل محاسبه قرار ندارند بلکه در یک سرزمین عدم قطعیت هستند.
زنجیره بلایا
علاوه بر این با گذشت زمان دنیایی که ما ساختهایم به یک سیستم پیچیده تبدیل شده است که مستعد همه نوع رفتارهای تصادفی، روابط غیرخطی و توزیعهای «دم کلفت» (fat-tailed) است. فاجعهای مانند یک همهگیری یک رویداد مستقل و مجزا نیست. چنین رویدادی همیشه منجر به وقوع بلایای دیگری (اقتصادی، اجتماعی و سیاسی) میشود. امکانش هست واکنشهای آبشاری یا زنجیرهای فاجعه آوری در راه باشد و اغلب هم چنین اتفاقی میافتد. هرچه جهان بیشتر شبکهای شود احتمال وقوع چنین چیزهایی بالاتر میرود.
به دلیل اینکه سیستم سیاسی ما از نقشهای رهبری تشکیل شده است که نسبت به چالشهایی که در مورد خطر وقوع فاجعه جهانی ذکر شد بیتوجه هستند؛ مدیریت فاجعه دشوارتر میشود. آنها به جای اینکه «اَبَر پیشبینی کننده» باشند پیشگوهای بیپشتوانه هستند. دانشمند علوم سیاسی فیلیپ تتلاک (Philip Tetlock) از این واژه استفاده میکرد.
بیکفایتی سیاستمداران در مقابله با بلایا
روانشناسی بی کفایتی نظامی موضوع یکی از پژوهشهای فوقالعاده نورمن دیکسون (Norman Dixon) بود. مطالب زیادی در مورد روانشناسی بی کفایتی نظامی به عنوان یک پدیده کلی وجود ندارد. همه ما چند سیاستمدار بیکفایت میشناسیم. اما آیا امکان شناسایی قصور سیاسی در زمینه آمادگی و کاهش فاجعهها وجود دارد؟ در این زمینه پنج دستهبندی وجود دارد:
- درس نگرفتن از تاریخ
- نداشتن قوه تخیل
- تمایل به مبارزه در مقابل بحران یا جنگی که هنوز ادامه دارد
- دست کم گرفتن تهدید
- به تعویق انداختن تصمیمگیری یا صبر کردن برای یقین پیدا کردن از چیزی که هرگز هم چنین یقینی ایجاد نمیشود.
تا حدودی این مشکل به انگیزهها برمیگردد. به ندرت به خاطر کاری که رهبران برای اجتناب از فاجعهها انجام میدهند به آنها پاداش داده میشود (زیرا به ندرت برای عدم وقوع یک فاجعه جشن میگیرند و از آنها قدردانی میکنند) و بیشتر اوقات هم به خاطر زحمت راهحلهای پیشگیرانهای که توصیه میکنند سرزنش میشوند.
بیکفایتی سیاستمداران باعث گسترش قربانیان بلایا میشود
فاجعه مدرن
با این وجود به خاطر شکست در مدیریت بلایا نمیتوانیم فقط رهبران را سرزنش کنیم. در مورد خطر وقوع فاجعه جهانی اغلب اوقات نقطه شکست در انتهای سلسله مراتب سازمانی پیدا میشود. همانطور که فیزیکدان ریچارد فاینمن (Richard Feynman) بعد از انهدام شاتل فضایی چلنجر در سال 1986 ثابت کرد خطای مهلکی که در این میان رخ داده بود از بیصبری کاخ سفید برای همزمان شدن پرتاب موفق شاتل و سخنرانی رئیس جمهور نشات نمیگرفت. بلکه مشکل از بوروکراتهای سطح متوسط ناسا بود که اصرار داشتند احتمال شکست فاجعهبار 1 در 100.000 است درحالیکه مهندسهای سازمان این احتمال را 1 در 100 برآورد کرده بودند.
این موضوع به اندازه اشتباهاتی که ذکر شد، یکی از ویژگیهای بسیاری از فاجعههای مدرن است. همانطور که تام دیویس (Tom Davis) نماینده مجلس جمهوریخواه بعد از طوفان کاترینا گفت «شکاف گستردهای بین ایجاد و اجرای سیاست» وجود دارد. روشی که مراکز کنترل و پیشگیری بیماری در مرحله اولیه همهگیری آزمایش کردند مثال کاملی از این نکته است. کسی نام مردی را که سال گذشته در وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا معاون آمادگی و پاسخگویی بود به خاطر میآورد؟ (نام او رابرت کادلچ است) به قول معروف او فقط یک وظیفه داشت و همان را هم درست انجام نداد.
رفتار مردم عادی در مقابل فاجعه
در طول وقوع یک فاجعه رفتار مردم عادی (چه در شبکههای غیرمتمرکز یا در جمعیتهای بینظم) بیشتر از تصمیمهای رهبرها یا دستورات صادر شده توسط دولت اهمیت دارد. چه چیزی باعث میشود بعضی از مردم به صورت منطقی با خطر وقوع فاجعه جهانی جدید سازگار شوند، برخی دیگر منفعلانه و به عنوان تماشاچی عمل کنند و بعضیها هم دست به انکار و شورش بزنند؟ چرا یک فاجعه طبیعی به خاطر اینکه مردم ناراضی تبدیل به یک جمعیت انقلابی میشوند میتواند منجر به وقوع یک فاجعه سیاسی شود؟ چه چیزی باعث میشود یک جمعیت منطقی به جنون برسند؟ پاسخ این سؤالها در تغییر ساختار حوزه عمومی نهفته است. زیرا فقط اقلیت مردم این فاجعه را تجربه میکنند. بقیه از طریق شبکههای ارتباطی در مورد آن میشنوند.
خبرهای دروغ رسانهها
حتی در قرن هفدهم هم مطبوعات نوظهور محبوب میتوانستند مردم را سردرگم کنند، دانیل دفو (Daniel Defoe) نیز زمانی که در مورد طاعون سال 1665 در لندن تحقیق میکرد به همین نتیجه رسید. ظهور اینترنت پتانسیل انتشار اطلاعات غلط و برعکس را تا حد زیادی افزایش داده است، تا جایی که ممکن است از شیوع دو نوع طاعون در 2020 حرف بزنیم.
یکی که توسط ویروسهای بیولوژیکی به وجود آمده و دیگری توسط تصورات غلط و دروغهای وایرالی که حتی بیشتر از نوع اول واگیردار هستند. اگر از قبل اصلاحات جدی در قوانین و مقررات حاکم بر شرکتهای بزرگ تکنولوژی اعمال شده بود احتمال داشت این مشکل در سال 2020 خیلی جدی نباشد. با این وجود علیرغم شواهد متعددی که در جریان انتخابات سال 2016 امریکا به وجود آمد و نشان دهنده غیر قابل دفاع بودن وضعیت موجود بود؛ تقریباً هیچ کاری برای اصلاح این مسائل انجام نشد.
اقداماتی که قبل از فاجعه باید انجام دهیم
به عبارت دیگر تمام فاجعهها تا حدودی به خاطر سیاست ایجاد میشوند حتی اگر ما برخی از آنها را طبیعی و برخی را انسانی در نظر بگیریم. قبل از وقوع فاجعه بعدی باید چه کار کنیم؟ من در این مورد پنج پیشنهاد دارم.
-
پیشبینی نکنید
اول از همه ما دیگر نباید تلاش کنیم خطر وقوع فاجعه جهانی را پیشبینی کرده یا حتی آن را با علم احتمالات مرتبط کنیم. عمده اختلالهای ایجاد شده در تاریخ از زلزله گرفته تا جنگ و بحرانهای مالی به خاطر توزیعهای تصادفی یا قانون قدرت مشخص شدهاند. آنها در حوزه عدم قطعیت هستند نه ریسک. بهتر است به جای اینکه خودمان را با دقت دست نیافتنی و احتمالاً گمراه کننده فریب دهیم این موضوع را بپذیریم.
-
همه خطرات را در نظر بگیریم
دوم اینکه یک فاجعه ابعاد خیلی زیادی دارد و ما نمیتوانیم آن را با بهکارگیری رویکردهای متداول کاهش ریسک پردازش کنیم. تا زمانی که ما بخواهیم ذهن خود را بر روی جهادگرایی سلفی (Salafi jihad) متمرکز کنیم متوجه میشویم در میان بحران مالی ناشی از وامهای بیپشتوانه قرار گرفتهایم. تا زمانی که دوباره درک کنیم چنین شوکهای اقتصادی اغلب منجر به واکنشهای سیاسی پوپولیستی میشود دوباره یک ویروس کرونا جدید فاجعه میآفریند.
بعد از آن چه اتفاقی میافتد؟ بعد از این را نمیتوانیم پیشبینی کنیم. برای هر بلای احتمالی حداقل یک کاساندرای قابل قبول وجود دارد (سندروم کاساندرا: به معنای آگاهی از وضعیتی که قرار است ایجاد شود.) نمیتوانیم به همه پیشگوییها توجه کنیم.
شاید در سالهای اخیر اجازه دادهایم یک خطر (تغییر آب و هوا) ما را نسبت به خطرات دیگر بیتوجه کند. در ژانویه 2020 حتی درحالیکه یک همهگیری جهانی در راه بود (زیرا هواپیماهای پر از مسافران آلوده از ووهان به سراسر جهان پرواز میکردند) بحثهای مجمع جهانی اقتصاد تقریباً به صورت کامل بر روی مسائل مربوط به مسئولیت زیست محیطی، عدالت اجتماعی و حکمرانی یا ESG با تمرکز بر (محیطزیست) متمرکز بود.
خطرات ناشی از افزایش دمای جهان، واقعی و به صورت بالقوه فاجعهبار هستند اما تغییرات آب و هوایی نباید تنها تهدیدی باشد که برای آن آماده میشویم. به رسمیت شناختن خطر وقوع فاجعه جهانی و تهدیدهای متعددی که با آنها مواجه هستیم و عدم قطعیت شدیدی که در مورد وقوع آنها وجود دارد نیاز به پاسخ انعطافپذیرتری نسبت به فاجعه است.
مکانهایی که بهترین عملکرد غیر تصادفی را در سال 2020 داشتند سه کشور بودند که شامل تایوان، کره جنوبی و اسرائیل (حتی با وجود شکست تابستانی جدی این کشور) میشوند. این کشورها با خطرهای متعددی از جمله خطرهای فاجعهبار از سوی همسایگان خود مواجه هستند.
اقدامات کره جنوبی برای مقابله با کرونا
-
مدیریت جریان اطلاعات
سوم اینکه هرچه جامعه انسانی شبکهایتر شود، احتمال سرایت بیشتر است و منظور فقط سرایت بیماریهای بیولوژیکی نیست. یک جامعه شبکهای نیاز به قطع کنندههای مداری دارد که خوب طراحی شده باشند و بتوانند در زمان بحران بدون اینکه جامعه را فلج و نابود کنند به سرعت اتصال به شبکه را کاهش دهند. علاوه بر این هر فاجعهای میتواند از طریق جریان اطلاعات تقویت یا تضعیف شود. اطلاعات غلط در سال 2020 (مانند خبرهای جعلی وایرال در مورد درمانهای جعلی یا واکسنهای خیلی ایمن) در بسیاری از نقاط وضعیت کرونا را بدتر کرد.
در مقابل در چند جامعه محدود که خوب اداره میشدند مدیریت موثر جریان اطلاعات در مورد مردم آلوده به ویروس و افرادی که با آنها ارتباط داشتند به مهار ویروس کمک کرد. درنتیجه شرکتهای بزرگ تکنولوژی نباید قدرت بیشتری برای سانسور و ردیابی حرکات ما داشته باشند. در عوض ما باید از آدری تانگ (Audrey Tang) وزیری که از تکنولوژی برای توانمندسازی شهروندان تایوانی استفاده کرد درس بگیریم. نباید دولت نظارتی بزرگتر آسیای شرقی شی (Xi) تبدیل به مسیر آینده ما شود.
-
واکنش سریع و موثر دولت
چهارم اینکه کووید 19 باعث افشا شدن شکست جدی بوروکراسی بهداشت عمومی در ایالات متحده و چند کشور دیگر شد. لری برلیانت (Larry Brilliant) اپیدمیولوژیست آمریکایی که یکی از چهرههای کلیدی کمپین ریشه کنی آبله است سالهاست که میگوید فرمول مقابله با یک بیماری عفونی «تشخیص سریع و واکنش سریع» است. در واشنگتن و لندن در زمینه خطر وقوع فاجعه جهانی کرونا برعکس این فرمول اعمال شد.
آیا یک نوع تهدید دیگر هم (مانند حمله سایبری گسترده به زیرساختهای حیاتی کشور) چنین واکنش ضعیف و بیاثری به دنبال خواهد داشت؟ اگر مشکلات ناشی از همهگیری فقط مختص بوروکراسی بهداشت عمومی نباشد و مشکل کلی ایالت داری باشد پس همینطور هم میشود.
-
تصمیمگیری منطقی
در نهایت در طول تاریخ در زمان وجود استرس شدید اجتماعی معمولاً انگیزههای آرمانی مذهبی یا شبهمذهبی مانع پاسخهای منطقی میشوند. همه ما قبلاً در مورد خطر یک بیماری همهگیر تصوراتی داشتیم اما آن را بیشتر به عنوان سرگرمی در نظر میگرفتیم (مانند فیلم شیوع) تا یک واقعیت بالقوه. حتی حالا که سایر سناریوهای علمی تخیلی در مورد خطر وقوع فاجعه جهانی در حال وقوع هستند (نه تنها افزایش دما و بیثباتی آب و هوا بلکه ظهور و گسترش حکومت اداری چین فقط دو مورد از این سناریوها هستند) ما سعی میکنیم واکنشی منسجم و سازگار با آن نشان دهیم.
در تابستان سال 2020 میلیونها آمریکایی در 300 شهر به خیابانها ریختند و با صدای بلند و گاهی خشونتآمیز علیه خشونت پلیس و نژادپرستی رایج در این سیستم اعتراض کردند. با وجود اینکه قتلی که اعتراضات را تشدید کرد تکان دهنده بود، این رفتار در دوره همهگیری یک بیماری که از راه تنفسی منتقل میشود خطرناک بود.
در همین حین راهکار احتیاطی اولیه ماسک زدن تبدیل به نماد وابستگی حزبی شد. این حقیقت که در برخی از مناطق آمریکا به نظر میرسید آمار افرادی که اسلحه میخرند از افرادی که ماسک میزنند بیشتر است نشان دهنده وقوع یک فاجعه بالقوه برای نظم عمومی است که احتمال وقوع آن به اندازه فاجعهای برای سلامت عمومی است.
جمعبندی
کووید 19 آخرین فاجعهای نیست که ما در طول زندگی خود با آن مواجه میشویم. فقط این تازهترین فاجعه بعد از بحران مالی جهانی، شکستهای سریع ایالتها، افزایش مهاجرتهای غیرقانونی و چیزی که به اصلاح به آن رکود دموکراسی می گویند است. فاجعه بعدی احتمالاً مربوط به تغییرات آب و هوا نیست زیرا معمولاً خطر وقوع فاجعه جهانی که ما پیشبینی میکنیم آن چیزی نیست که رخ میدهد، بلکه تهدیدهای دیگری که در حال حاضر آنها را نادیده میگیریم تبدیل به فاجعه میشوند.
۰ دیدگاه